• ۱۴۰۳ شنبه ۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4012 -
  • ۱۳۹۶ شنبه ۷ بهمن

هاشمي به روايت هاشمي(12)

روزنامه اعتماد مصاحبه مركز اسناد انقلاب اسلامي با آيت‌الله هاشمي را روز نوزدهم دي منتشر كرد كه ادامه آن به صورت روزانه منتشر خواهد شد. روز چهارشنبه بخشي از پاسخ آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني به سوالي درباره «ارتباط شخص شما با اين دعواها چگونه بود؟» به چاپ رسيد كه امروز ادامه آن را در زير مي‌خوانيد.

 

فداييان‌ اسلام‌؟

آري‌ تقوي‌ بود يك‌ سر دفتر[ناتمام‌]... داشتند سخنراني‌ مي‌كردند در مدرسه‌ فيضيه‌ پر هم‌ بود مدرسه‌ فيضيه‌. تعبيراتي‌ كه‌ مي‌كردند مثلا اين‌ بود كه‌ خوب‌ يادم‌ است‌ كه‌ ما از اين‌ آهن‌پاره‌ها و از اين‌ سرنيزه‌ها و از اين‌ توپ‌ها و تفنگ‌ها و تانك‌ها - نمي‌ترسيم‌، ما اين‌ آهن‌پاره‌ها را مي‌جويم‌ مي‌ريزيم‌ زمين‌. يك‌ بهارلويي‌ بود هنوز هم‌ هست‌ گويا از طلبه‌هاي‌ تهراني‌ بود يك‌ قدري‌ چيز بود، يعني‌ منضبط‌ نبود آن‌ گوشه‌ مدرسه‌ فيضيه‌ نشسته‌ بود. ما آن‌ نزديك‌ بوديم‌، داشت كفش‌ خودش‌ را نعلينش‌ را محكم‌ شرق زد روي‌ زمين‌ يك‌ صداي‌ چيزي‌ كرد غيرعادي‌ يك‌ دفعه‌ اين‌ مدرسه‌ از هم‌ پاشيد. اين‌ طلبه‌ها فرار، عده‌اي‌ در حوض‌ ريختند. همان‌ سخنران‌ و اينها فرار كردند. متلاشي‌ شد جلسه‌ به‌ خاطر يك‌ ضربه‌اي‌ كه‌ آن جا زدند روي‌ زمين‌. اين‌ نشان‌ مي‌دهد مسائل‌ عمق‌ چنداني‌ در اين‌ مجموعه‌ نداشت‌ ديگر. همين‌، تماشاچي‌ بوديم‌ ما حالا خود ما چون‌ اين‌ منظره‌ را ديديم‌. و اين‌ گوشه‌، حجره‌ كرماني‌ها هم‌ بود طرف‌ جنوب‌ شرقي‌ مدرسه‌ ما خودمان‌ هم‌ اينجا بوديم‌ ديگر. فرار كرديم‌ اما طلبه‌ها ريختند و ما از آنجا تماشا مي‌كرديم‌ كه‌ به‌ هم‌ خورد جلسه‌.

در مساله‌ آقاي‌ كاشاني‌ وقتي‌ با مصدق اختلاف‌ پيدا كرد نزديك‌ شدن‌شان‌ به‌ دربار از چه‌ انگيزه‌اي‌ بود؟

من‌ نمي‌توانم‌ مطمئن‌ باشم‌ ايشان‌ نزديك‌ شده‌ بود به‌ دربار.

اينكه مي‌گويند اختلاف كاشاني با مصدق به سود در بار بود درست است؟

معلوم‌ نيست‌ اين‌طورها باشد. آقاي‌ كاشاني‌ را دربار هم‌ قبول‌ نداشت‌. خوب‌ اگر يك‌ چنين‌ چيزي‌ بود بايد دربار از ايشان‌ قدرداني‌ بكند، من‌ مطمئن‌ هستم‌ دربار با آقاي‌ كاشاني‌ مخالف‌ بود. بعد از اينكه ايشان‌ خانه‌نشين‌ شد آن‌ موقع‌ هم‌ حسابي‌ با ايشان‌ بد بودند و تهديد مي‌كردند ايشان‌ را مساله‌ مهم‌ بود ديگر. يعني‌ اگر تفرقه‌ مي‌خواستند بيندازند توي‌ جامعه‌، يعني‌ اگر مي‌خواستند قشر مذهبي‌- سياسي‌ كه‌ از مصدق بريده‌ بود و ديگر حمايت‌ نمي‌كرد، اينها را لااقل‌ متحير نگه‌دارند بايد به‌ يك‌ نحوي‌ تظاهر مي‌كردند سر اين‌ قضيه‌. البته‌ قضيه‌ به‌ اينجا رسيده‌ بود كه‌ آقاي‌ كاشاني‌ ديگر مصدق را قبول‌ نداشت‌ اين‌ را بايد بپذيريم‌ اين ديگر او را حمايت‌ نكرد. حمايت‌ نكردن‌ آقاي‌ كاشاني‌ كافي‌ بود براي‌ اينكه مصدق سقوط‌ مي‌كند. يعني اگر اين‌ عدم‌ حمايت‌ را‌ به‌ حساب‌ پيوستن‌ به‌ شاه‌ بگذارند، مي‌شود. بالاخره‌ حمايت‌ نكردن‌ كاشاني از عوامل‌ سقوط‌ او بود و همين‌ چيزي‌ بود كه‌ شاه‌ مي‌خواست‌. آنها هم‌ [دربار] اول‌ كارشان‌ نياز داشتند كه‌ مذهبي‌ها را جريحه‌دار نكنند. لذا لابد با شيوه‌هاي‌ سياسي‌اي كه‌ وجود داشت‌ با شيوه‌هاي‌ سياسي‌ در عامه‌ مردم‌ روحيه‌ را اين‌طوري‌ به‌ وجود آوردند كه‌ دربار قبول‌ دارند آقاي‌ كاشاني‌ را. ولي‌ واقعيت‌ اين‌ بود كه‌ آقاي‌ كاشاني‌ را قبول‌ نداشتند. چون‌ آقاي‌ كاشاني‌ با همه‌ وجودش‌ ضد انگليسي‌ بود. عجيب‌ ضد انگليسي‌ بود. اصلا چهارپايه حرف‌هايش‌ چارپايه ابياتش‌ ضد انگليسي‌ بود. مي‌گفت‌ تا انگليسي‌ها نفوذ داشته‌ باشند هيچ‌ چيز درست‌ نمي‌شود و اين‌ را هميشه‌ مي‌گفت‌. آن‌ موقعي‌ كه‌ ايشان‌ مي‌بيند با كمك‌ انگلستان‌ و امريكا با كمك‌ انگليسي‌ بود عمدتا اينها [دوباره] آمدند؛ كارگردان‌ انگليسي‌ها بودند در اين‌ قضيه‌ برگشت‌ شاه‌؛ طبعا نمي‌شد گفت‌ ايشان‌ موافق‌ است‌. البته‌ ممكن‌ است‌ چيزهايي‌ باشد كه‌ من‌ وارد نيستم‌ اظهارنظر كنم‌، قطعي‌. من‌ همين‌ برداشت‌هايم‌ را مي‌گويم‌ ممكن‌ است‌ غير از اين‌ باشد خوب‌ اين‌ ديگر تمام‌ شد.

مكتب‌ تشيع‌ در چه‌ سالي‌ شروع‌ شد؟

فكر مي‌كنم‌ در سال‌35 حالا مي‌توانيد اولين‌ شماره‌اش‌ را ببينيد. دقيقا اولين‌ سال‌نامه‌مان‌ در سال‌35 بود كه‌ شروع‌ كرديم‌ و هفت‌ شماره‌ كه‌ منتشر كرديم‌ تا سال‌43-42 يا 36-35 است‌ كه‌ اين‌ شروع‌ شد.

كساني‌ كه‌ در آن‌ نقش‌ داشتند چه‌ كساني‌ بودند؟

من‌ و آقاي‌ باهنر، گفتيم‌ اين‌ را قبلا من‌ و آقاي‌ باهنر عضو موثرش‌ بوديم‌ و آقاي‌ مهدوي‌ كرماني‌ و آقاي‌ صالحي‌ كرماني‌، آقا شيخ‌ محمدرضا كه‌ بعد يك‌ مقدار تمايلات‌ دولتي‌ پيدا كرد كه‌ ديگر كم‌‌كم‌ با ايشان‌ كار نمي‌كرديم‌. ما چهار نفر شروع‌ كرديم‌ ولي‌ عملا من‌ و آقاي‌ باهنر مي‌گردانديم‌. بعدا هم‌ كه‌ آنها همه‌ آمدند تهران‌ تقريبا من‌ تنها شده‌ بودم‌ در قم‌ خودم‌ مي‌گرداندم‌ بيشتر البته‌ آقاي‌ باهنر تا آخر كمك‌ مي‌كرد. ما ديگر كم‌كم‌ شروع‌ كرده‌ بوديم‌ به‌ مساله‌ فلسطين‌ و مقالاتي‌ راجع‌ به‌ فلسطين‌ بنويسيم‌ و اين‌ زمينه‌ را داشتيم‌ توسعه‌ مي‌داديم‌ كه‌ قدري‌ نهضت‌ اسلامي‌ را از محدوده‌ كشورهم‌ بيرون‌ بياوريم‌ اين‌ هم‌ مهم‌ بود يكي‌ از اهداف‌ سياسي‌ ما بود. پس‌ فعاليت‌هاي‌ سياسي‌ به‌ اين‌ معنا ما داشتيم. ارتباطاتي‌ از همين‌ طريق‌ با تهران‌ با مراكزي‌ كه‌ يك‌ قدري‌ از بقاياي‌ جبهه‌ ملي‌ بودند و مذهبي‌ بودند ما از طريق‌ مكتب‌ تشيع‌ با اينها ارتباط‌ برقرار مي‌كرديم‌ با آقاي‌ طالقاني‌ با مهندس‌ بازرگان‌ با تيپ‌هاي‌ ديگري‌ كه‌ در حول‌ و حوش‌ اينها بودند مثلا با سيدابوالفضل‌ موسوي‌ كه‌ تمايلات‌ اين‌طوري‌ داشتند در كل‌ اين‌ يك‌ وسيله‌اي‌ بود براي‌ اين‌ كار ما. منتها اولا خود آقاي‌ بروجردي‌، ما تعبد داشتيم‌ نسبت‌ به‌ نظرات‌ ايشان‌. خود ايشان‌ چون‌ مخالف‌ بودند ما حركت‌ سياسي‌‌ بكنيم‌، ما كاري‌ نمي‌كرديم‌ اين‌ يك‌ نقطه‌ بود. نقطه‌ ديگر هم‌ به‌ نظر مي‌رسيد چون‌ رهبري‌ چيزي‌ نبود، يك‌ فكر خامي‌ در طلبه‌ها بود. اين‌ وضع‌ قبل‌ از چيز ما بود...

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون