وزير كار روز گذشته اقدام به انتشار بخشنامهاي كرد كه در آن برخي از مديران تابعه وزارت متبوعش را تهديد كرد كه در صورت ارتباط با صاحبان قدرت در خارج از وزارتخانه عزل خواهند شد. دليل نوشتن چنين بخشنامهاي از سوي علي ربيعي، رفتار برخي مديران براي دور زدن مديران مافوق خود و وصل شدن به بخشي از ساختهاي قدرت عنوان شده است. او شب گذشته پس از اتمام جلسه هيات دولت در گفتوگو با «اعتماد» دلايل خود را براي نوشتن چنين بخشنامهاي تشريح كرد.
بخشنامه شما در خصوص عدم بهكارگيري برخي افراد منتسب به سياسيون در شركتهاي تابعه، از نظر برخي كارشناسان اقتصادي، يك اقدام مهم در جهت شفافسازي به شمار ميآيد. چه شد كه اين بخشنامه را نوشتيد. آيا آب از سر گذشته بود؟
البته اين موضوع را بگويم كه به هيچوجه قصد علني كردن اين بخشنامه را نداشتم و نميخواستيم اين اقدام جنبه تبليغاتي به خود بگيرد و در فضايي سياسي مورد بحث قرار بگيرد.
يعني محرمانه بود؟
محرمانه نبود ولي به هر حال چنين بخشنامههايي طبيعتا بازندگاني دارد كه ممكن است كل بدنه وزارت خانه را مورد هدف قرار گيرند و اگر در فضايي كارشناسانه مورد بحث قرار نگيرد، تبعات آن باعث خواهد شد تا اصل كار فراموش شود. اما برگردم به اين سوال شما كه گفتيد چرا چنين بخشنامهاي را نوشتيد.
نظريهاي در خصوص تئوري حقوق و دستمزد وجود دارد كه برخي كنشهاي اجتماعي را تبيين ميكند. افراد مختلف داده و ستاندههاي خود را در راستاي نظام سياسي موجود بررسي ميكنند و اگر احساس كنند كه يك نوع بيعدالتي در اين زمينه وجود دارد، معترض به وضع موجود ميشوند. معتقدم كه بخش اعظمي از اعتراضات اخير به دليل انباشت نارضايتيها رخ داده است. بطوري كه افراد به سبب برخي از عدم دستيابيها احساس بيعدالتي كرده و گمان ميكنند از فرصتهاي اجتماعي برابر برخوردار نيستند. همين موضوع ميتواند سبب شود كه جامعه به اين باور برسد كه دولت از ايجاد فرصتهاي برابر اجتماعي ناتوان است و نميتواند آن را به وجود آورد. همين موضوع ريشه نارضايتي و احساس بيعدالتي است كه در نهايت در قالب اعتراضهاي اجتماعي سرباز كرده و مردم را راهي كوچه و خيابان ميكند. حال در چنين فضايي كه مردم حساس هستند تصور كنيد برخي مديران صرفا به دليل آنكه ميخواهند در بدنه قدرت براي خود پشتوانه ديگري بيابند اقدام به استخدام مديران ارشد كنند. طبيعي است كه جامعه خشمگين شده و نميتواند بپذيرد افراد به واسطه روابطشان و نه شايستگيشان به كار گرفته ميشوند.
اين دسته از افراد تا چه اندازه در بدنه وزارت كار نفوذ داشتهاند؟
پرسيديد آيا آب از سرتان گذشته كه چنين بخشنامهاي را نوشتهايد؟ در پاسخ بايد بگويم تعداد افرادي كه به واسطه وصل بودن به قدرت يا به اصطلاح آقازادگي در راس مديريت كلان بنگاههاي اقتصادي تابعه وزارت كار قرار گرفتهاند، زياد نيستند اما به دليل اثر زيادي كه حضور اين افراد در سطح جامعه دارد، مجبور شدم اين بخشنامه را براي بار چندم و البته اينبار با تم اتمام حجت بنويسم.
چرا برخي از مديران تمايل دارند خود را به بدنه قدرت و جايي خارج از قوه مجريه وصل كنند؟
چنين رفتاري ريشهدار است و به يك رويه براي برخي از افراد تبديل شده است. به هر حال آنها به جاي رعايت سلسله مراتب تمايل دارند با ساختهاي قدرت ارتباط برقرار كرده و به آنان نزديك شوند. اين موضوع سبب ميشود كه مديران با سياسيون بده و بستانهايي داشته باشند كه حتي گاه ممكن است از روي خيرخواهي باشد. اما سبب ميشود كه افراد شايسته پشت در بمانند و برخي صرفا به صورت افقي و بدون داشتن تجربه مديريتي در راس برخي از شركتها قرار گيرند. بنابراين بهكارگيري افراد به صورت افقي يا بر اساس رابطه باعث ميشود تا اولا افراد شايسته جاي خود را به افراد ناكارآمد بدهند، ثانيا جامعه دچار احساس بيعدالتي شود و ثالثا نوعي بياطميناني به مديريت كلان به وجود آيد و آنان ناكارآمدي نظام اداري كشور را به خاطر حضور اين افراد در راس مديريت برخي مراكز قلمداد كنند. حضور اين افراد كه در دولت نهم و دهم بسيار بوده و سبب شده تا برخي از فسادهاي بسيار بالا از سوي آنان رخ دهد. مثلا شركتهايي را سراغ دارم كه مدير آنان همين افراد سفارش شده هستند كه به بهانه دور زدن تحريمها معاملات عجيبي كردهاند و از محل اين معاملات پولي نصيب دولت نشده است. اگر تاكنون سكوت كردهام به اين خاطر بوده كه جامعه نااميد نشود و اعتمادش به حاكميت از بين نرود. بنابراين وظيفه داريم كه در دولت دوازدهم از تسري اين نوع مديريت به بخشهاي مختلف جلوگيري كنيم.
پس ميبينيد كه حتي اگر انتصابهاي افقي منجر به يافتن افراد لايقي شود اما چون اثر منفي بر ذهن جامعه دارد عموما توصيه نميشود. افراد شايسته بهتر است به صورت عمودي يا پلكاني به كار گرفته شوند تا هم اين ذهنيت در جامعه از بين برود كه كسي حق آنان را خورده است و هم رفته رفته ضوابط جاي روابط را بگيرد. البته تاكيد ميكنم كه در مجموعه وزارت كار تعداد اين افراد كم است اما اثر رواني آن بر ذهن جامعه بسيار زياد.
به نظر ميرسد كه افرادي كه اظهار ارادت و چاكري ميكنند معمولا بيشتر محبوب مديران هستند تا افراد شايسته. اين موضوع در بدنه وزارت كار چگونه خود را نشان داده است؟
به هر حال انتصابهاي افقي چنين عوارضي را دارد. بنده در دهه 70 مقالهاي با عنوان نوچهخواهي و نوچهپروري نوشتم كه اگر به آن مراجعه كنيد پاسخ سوال شما را خواهد داد. البته اين بخشنامه نيمه خالي ليوان است و اينگونه نيست كه در بدنه وزارت كار ما با طيف گستردهاي از مديران سفارشي يا آقازاده مواجه باشيم. ما در مجموعه وزارت كار سعي كردهايم تا شايستهسالاري را ترويج دهيم و با بهكارگيري نخبگان به عنوان مشاور در شركتهاي تابعه هم توان مديريتي آنان را بالا ببريم و هم براي سالهاي آينده مدير تربيت كنيم. از سويي ديگر سعي كردهايم تا جايي كه امكان دارد از تبعيضهاي قوميتي و مذهبي بپرهيزيم. به عنوان مثال يكي از مديران بنده از هموطنان كرد و اهل سنت است. اتفاقا عملكرد بسيار خوبي هم در كار خود داشته است. اين انتخاب سبب شده تا وقتي به ميان مردم كردستان و مناطق كردنشين ميروم احساس رضايت را در چهرهشان ببينم.