گفتوگو با محمود مختاريان، استاد دانشگاه و روزنامهنگار پيشكسوت
زندگي جاري مردم در رسانههاي مكتوب غايب است
امين شول سيرجاني
«محمود مختاريان» فقط يك نام نيست. او با خودش بخشي از تاريخ روزنامهنگاري ايران را يدك ميكشد. او از سال 1348 كه كارش را در روزنامه كيهان آغاز كرده تا همين امروز سرزنده و پرانرژي روزنامهنگاري كرده است. در كنار روزنامهنگاري دستكم دو دهه است كه مختاريان در حوزه فتوژورناليسم، صفحهآرايي، چاپ و... در دانشگاه هم تدريس ميكند. در كارنامه روزنامهنگاري مختاريان چند تجربه بينالمللي هم به چشم ميخورد. از جمله كار در انگلستان. همچنين او براي مدتي در الاهرام مصر كار كرده و با «محمد حسنين هيكل» همكار بوده است. مختاريان در يكي از گفتوگوهايش درباره تجربياتش به خبرگزاري مهر گفته است: «من در لندن بيشتر در نشريات كار صفحهآرايي روزنامه را انجام ميدادم. در آنجا هم كسي را داشتيم كه به ما ويرايش عكس ياد ميداد. به همين دليل من بهخوبي اين كار را ياد گرفتم. درنتيجه هم در فتوژورناليسم حرفهاي شدم هم در صفحهآرايي و اعتقاد من اين است كه ما اول ديدني هستيم بعد خواندني. براي همين هم در دانشگاه همين درس را تدريس كردم. من در كيهان و ايرنا و ۱۲ روزنامه ديگر كار كردم. در همه ردهها هم در همه روزنامهها كار كردم و خوشحاليام در اين بود كه هيچوقت در روزنامه صندلي نداشتم. سر كلاس هم هيچوقت ننشستم و هيچوقت صندلي نداشتم!» با مختاريان درباره شرايط كنوني رسانههاي مكتوب در ايران گفتوگو كردهايم. او در اين گفتوگو پيش شرطهايي كه ميتواند منجر به ادامه حيات رسانههاي مكتوب و تحول در آنها شود را بر شمرده است.
آقاي مختاريان! به نظر شما مهمترين دلايلي كه موجب شد رسانههاي مكتوب با افت تيراژ روبهرو شوند؛ چيست؟
بخشي از اين دلايل داخلي است و بخشي هم به تحولات رسانهاي در جهان باز ميگردد. اول به نظر من ما با تحولات رسانهاي جهان جلو نرفتهايم. بعد از تحولي كه بعد از سال 2000 در رسانههاي جهان و خصوصا ظرف 5 سال گذشته به وجود آمد و شبكههاي اجتماعي مثل توفان ظهور كردند، تحولاتي رخ داد كه ما نتوانستيم همپاي آن حركت كنيم. بر اثر اين تحولات رسانهها به اندازه 500 سال متحول شدند. البته من همين جا بگويم كه همچنان معتقدم رسانه مكتوب به دليل دقت بالا و دروازه باني خبر از اعتبار بيشتري نسبت به رسانههاي مجازي برخوردار است و اين نقطه قوت رسانه مكتوب به شمار ميرود. هرچند گرفتار نبودن در بند سانسور و خودسانسوري هم ويژگي مثبت رسانههاي مجازي است. زماني كه تلويزيون كارش را شروع كرد همه تصور كردند كه راديو از بين ميرود. وقتي هم شبكههاي اجتماعي رشد كردند و شكل جديدي از رسانهها متولد شدند باز هم فكر ميكرديم روزنامهها از بين ميروند. البته در همه كشورها رسانهها درصدي با افت تيراژ روبهرو شدند اما از بين نرفتند. روزنامهها در سراسر دنيا بايد بتوانند عادت خواندن و عادت خريد ايجاد كنند. وقتي ژاپن 127 ميليون نفر جمعيت دارد و 86 ميليون نسخه روزنامه منتشر ميشود ميبينيم كه آنها فقط با درصدي آسيب روبهرو شدهاند. اگر قبل از ساعت شش صبح و قبل از چهار بعدازظهر نشريه به دست ژاپنيها نرسد گريه ميكنند. براي همين ميبينيم 475 هزار نفر در شبكه توزيع شان كار ميكنند. اما ما زمين خورديم. البته در ايران مجلههاي تخصصي آسيب كمتري ديدهاند. ولي مشكل ما اين است كه خريد روزنامه و مجله از سبد كالاي خانواده حذف شده است.
ممكن است برخي بگويند ژاپن در تمام جهان يك استثناست و قاعده نيست؟
بنا به درجاتي در بقيه جهان هم همين طور است. ميتوانم به سوئد اشاره كنم. سازمان يونسكو ميگويد بايد به ازاي هر هزار نفر 100 نسخه نشريه توليد شود. يعني الان كه ما 80 ميليون جمعيت داريم تيراژ رسانههايمان بايد 8 ميليون نسخه باشد. الان طبق گفته وزارت ارشاد مجموع تيراژ 900 هزار نسخه است. هر چند من با اين عدد موافق نيستم و به نظرم تيراژ پايينتر است. خب مسلم است كه با 900 هزار نسخه نشريه نميتوان پيامي را به جامعه منتقل كرد. من بايد در فكر خودم تجديدنظر كنم. حالا ما راديو و تلويزيون ايران را كه دربارهاش اصلا حرف نميزنيم چون تكصدايي است. اما انتظار ميرود اتفاقات زندگي جاري مردم در روزنامهها بازتاب داده شود. آدمها 70 ساعت در فرودگاه امام خميني اسير و گرفتار شدند. تلويزيون كه يك دقيقه از اين وضعيت را نشان نداد. اما اطلاعرساني درباره اين اتفاق و نقد آن وظيفه مطبوعات است. در همين ماجراي بارش برف از يكي از سردبيران پرسيدم كه چرا از مشكلات مردم گزارش تصويري كار نكرديد در پاسخ به من گفت خوشحال بوديم كه برف آمده است. اين زندگي مردم است نميتوان آن را ناديده بگيريم. مثل شهرداري تهران كه نمره دو هم نميگرفت اما تبليغ كردند كه در مديريت بحران نمره 18 ميگيرند. آيا رسانهها اين نمره 18 را با گزارشهايشان از سطح شهر آزمودند؟
به جز اين، رسانهها از چه نقاط ضعف ديگري رنج ميبرند؟
روزنامهنگاري تحقيقي يكي ديگر از نكتههاي مغفول مانده است. ما انواع روزنامهنگاري داريم. روزنامهنگاري تحول، روزنامهنگاري بحران، روزنامهنگاري شهروندي، روزنامهنگاري علمي و انوع ديگر. ما چقدر از اينها را بلديم؟ ما راهي نداريم جز اينكه متحول شويم. اينكه خبرنگار بتواند خوب سوال كند رسيدن به نيمه راه جواب است. يعني خبرنگار در عين اينكه نميخواهد يك وزير را تخطئه كند؛ اما وزير ميفهمد كه خبرنگار چند مرده حلاج است. ما نيازمند روزنامهنگارهاي باسواد هستيم. يا مثلا آيا نشريات ما گرافيك خوبي دارند؟ آيا جذابيت بصري در نشريهمان داريم. نشريه مكتوب ويژگياش در فهم اين است كه بداند در چه جامعهاي با چه ويژگيهايي منتشر ميشود. به عبارت ساده جسارت و فهم در خدمت تحول است.
اشاره كرديد كه از ژانرهاي مختلف روزنامهنگاري در رسانههاي ما خبري نيست. آيا اين ضعف را ناشي از فقدان آموزش ميدانيد؟
بله همه اينها به اين بازميگردد كه كيفيت آموزش ما چگونه است. يعني ما چطور نيرو تربيت ميكنيم. در دوم خرداد از سه چهار روزنامه به يكباره رسيديم به 100 روزنامه اما واقعا اين تعداد سردبير كارآزموده داشتيم؟ 10 سال طول ميكشد تا كسي خبرنگار زبده شود. روزنامهنگاري به عقيده من 95 درصد وابسته به تجربه است و فقط 5 درصد آكادميك است. يعني خبرنگار بايد شاگردي كند. 10 تا 20 سال طول ميكشد تا كسي دبير شود بعد از 20 سال شايد لياقت داشته باشد در شوراي سردبيري شركت كند. تربيت سردبير سختترين كار در رسانه است. سردبير بايد موجسازي در رسانه را بلد باشد، بايد تيمسازي بلد باشد و ارنج يك نشريه را عالي بايد بلد باشد. هزار نكته را بايد بداند و از همه بالاتر گرافيك را عالي بلد باشد. براي اينكه نشريات ما 80 درصد ديدني است و 20 درصد خواندني. از طرف ديگر رسانه مكتوب براي نقد است. اگر رسانه مكتوب استاندارد داشتيم كه بابك زنجاني نداشتيم. وقتي شرايط نقد ايجاد نشود رسانه كاركرد اصلي خودش را از دست ميدهد و فساد هم گسترش مييابد. روزنامهنگار در سراسر جهان بايد دو ويژگي داشته باشد. اول بايد مثل ماهي زندهاي باشد كه نميشود آن را در دستت نگه داري و دوم مثل ماهياي باشد كه همواره برخلاف جريان آب حركت ميكند. پس روزنامهنگار ذاتش افشاگر است. ما نترسيم از اينكه به خبرنگاران فضا بدهيم. من همه بچههايي كه با آنها كار ميكنم دوست دارم و با آنها كلنجار ميروم تا رشد كنند.
در اين وضعيت اگر قرار باشد رسانههاي مكتوب براي تحول خودشان برنامهريزي كنند به نظر شما چه رويكردي را بايد در پيش بگيرند؟
روزنامههاي ما بايد پر از ستون باشند. به نيويوركتايمز گفتند نشريهات هشت ساعت از اخبار عقب است. جواب دادند ما گوشت زياد ريختهايم در روزنامه. يعني اينقدر تحليل در نشريه كار كردهام كه مخاطب گيج ميشود كه اول كدام يك را بخواند. ما نيازمند ستونهاي جديد هستيم. رسانههاي ما بايد به چند كليد واژه توجه كنند. اول «توليد محتوا» متناسب با تغييرات و ويژگيهاي جهان امروز. دومين كليدواژه ما بايد «كوتاهنويسي» باشد. بلندنويسي سم مهلك رسانه مكتوب است. كليدواژه ديگر «ارزش افزوده» يعني اينكه محصول با كيفيت در اختيار مخاطب قرار دهيم. كليدواژه ديگر «تربيت نيروي انساني» است. بايد با بچههايمان كار كنيم. بايد ارزش شغلشان را بدانند. بايد بدانند كه رسانه چه قدرت و شأني دارد و نكته ديگر بازتاب اتفاقات زندگي مردم در رسانههاست. مردم هر چه احساس كنند صدايشان بيشتر در رسانهها بازتاب داده ميشود بيشتر به رسانه اعتماد ميكنند.
رسانههاي ما بايد به چند كليد واژه توجه كنند. اول «توليد محتوا» متناسب با تغييرات و ويژگيهاي جهان امروز. دومين كليدواژه ما بايد «كوتاهنويسي» باشد. بلندنويسي سم مهلك رسانه مكتوب است. كليدواژه ديگر «ارزش افزوده» يعني اينكه محصول با كيفيت در اختيار مخاطب قرار دهيم. كليدواژه ديگر «تربيت نيروي انساني» است. بايد با بچههايمان كار كنيم. بايد ارزش شغلشان را بدانند. بايد بدانند كه رسانه چه قدرت و شأني دارد و نكته ديگر بازتاب اتفاقات زندگي مردم در رسانههاست. مردم هر چه احساس كنند صدايشان بيشتر در رسانهها بازتاب داده ميشود بيشتر به رسانه اعتماد ميكنند.