• ۱۴۰۳ يکشنبه ۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4024 -
  • ۱۳۹۶ شنبه ۲۱ بهمن

مديرهاي ضدزلزله

فاروق مظلومي

آمارها مي‌گويند كه بالاي شصت درصد آسيب‌هاي جاني در زلزله از اشياي غيرسازه‌اي داخل خانه‌هاست. اشياي غيرسازه‌اي به سازه ساختمان متصل نيستند به عبارتي همان اسباب و اثاثيه خانه هستند كه هنگام جابه‌جايي و زلزله اسباب زحمت‌مان مي‌شود. مثلا تابلوي بزرگ نقاشي كه كمي پايين‌تر از سقف از يك ميخ كوچك آويزان شده است. هيچ‌وقت ارتفاع تابلوهاي منازل را درك نكردم اگر براي ديدن است، ارتفاع چشم يك انسان با قامت متوسط اندازه مناسبي براي نصب تابلو است تازه در حين سقوط روي سر آدم نمي‌افتد. مثال ديگر اسبابِ غيرسازه‌اي، عكس پدربزرگ يا پدر خانواده است كه اتفاقا با زهوار فلزي و لبه تيز قديمي، قاب شده و با هر تكان كوچك عين پاندول ساعت نوسان مي‌كند. فكرش را بكنيد آدم بايد چقدر بدشانس باشد كه با سقوط و اصابت لبه تيز قاب عكس جد سوم در اثر يك زلزله ناقابل پنج ريشتري از دنيا برود. ديگر مثال، كابين ظروف عتيقه يا كريستال‌هاي سنگين كه به بوفه معروف هستند و هيچ كاربردي جز نمايش و چشم همچشمي ندارند و با يك تكان كوچك عين يك ديوار سنگين شيشه و فلز روي سر آدمي هوار مي‌شوند. اين تلويزيون‌هاي جديد هم كه در رقابتِ اينچي خانوادها روز به روز بزرگ‌تر مي‌شوند، از اشياي غيرسازه‌اي خطرناك‌‌تر هستند چون بعضي از ماها خانه را با اتاق كنفرانس اشتباه مي‌گيريم و بعضي از اين تلويزيون‌ها را در ارتفاع مواجه با صورت مهمان در هنگام ورود نصب مي‌كنيم. از اينها كه بگذريم مبلمان خانه‌ها هم از اشياي غيرسازه‌اي خطرناك حساب مي‌شوند. صدالبته كه كسي مبل را از ديوار آويزان نمي‌كند مگر در نمايشگاه هنري اينستاليشن پست‌مدرن‌ها. (اينستاليشن همان چيده‌مان خودمان است. جدي نگيريد.) از پست‌مدرن‌ها كه بگذريم منظور عرض بنده قد و قامت مبلهاست. قبول كنيم براي يك آپارتمان پنجاه متري خبرنگاري، مبل هشت نفره كه فقط با يك كاميون خاور قابليت جابه‌جايي دارد كمي بزرگ و زياد است و اگر بعد از زلزله دچار آتش سوزي شويم ميان تل سوزاني از چوب و فلز و پارچه گير مي‌افتيم و گناه داريم. قهرمان دو با مانع هم موفق نمي‌شود خودش را به در خروجي برساند. البته بعضي از قسمت‌هاي سازه‌اي خانه‌ها هم با تفكر ايمني در برابر زلزله ساخته نمي‌شوند. به ستون‌هاي نماي رومي خانه‌هاي بعضي از هموطنان عزيز دقت كنيد. اين ستون‌ها كاركردي جز تظاهر و تفاخر به پولداري ندارند. همين اواخر درِ ورودي ساختماني پنج طبقه در شمال تهران را ديدم كه ارتفاعي نزديك پنج متر داشت و عين قلعه‌هاي قديم ساكنين از يك در كوچك منتصب در يك گوشه اين در تردد مي‌كردند. به هر دليلي اگر ساكنين قصد خروج فوري از ساختمان را داشته باشند تكان دادن لته‌هاي در قلعه، كاري در قوتِ انسان نيست. ما كه در برگزاري همايش و سمينار و كارگاه رتبه اول را در جهان داريم جاي دوري نمي‌رود كه يك سمينار با نام «طراحي و دكوراسيون ضدزلزله» هم برگزار كنيم تازه مي‌توانيم با اسناد هزينه 10 ميليارد يك سمينار متواضع 10 ميليوني برگزار كنيم و باقي پول را به زخم‌هاي واجب‌تر از زلزله بزنيم. زلزله كه اصلا معلوم نيست كي بيايد. عذرخواهي مي‌كنم ظاهرا پيشنهاد بي‌شرمانه‌اي دادم. اما پيشنهاد صادقانه مرا بپذيريد. بهتر است به فكر تربيت مديرهاي ضدزلزله باشيم قبول كنيد خيلي سخت است كه بپذيريم مديري كه عين خمير روي صندلي جاري مي‌شود و برخاستنش جز به مدد دسته‌هاي صندلي ممكن نيست، به فكر زلزله و آماده براي زلزله است. خيلي از عزيزان مديري دوست‌داشتني و مهربان هستند ولي حتي دكور يك فرد جدي و راسخ را ندارند. خواب عجيبي بود. تلويزيون روشن بود و من روي كاناپه براي دوستم يك شكلك مسخره در تلگرام فرستادم. ساختمان لرزيد، سقف شكافت و همينطور ظرف و ظروف كريستال بود كه روي سرم مي‌ريخت. به هوش كه آمدم يك ظرف آجيل‌خوري بزرگ از دسته‌اش از گردنم آويزان بود و لوستر بزرگ چهل هزار تكه‌اي بالاي سرم نوسان مي‌كرد. شكلك روي موبايل هنوز نرفته بود و زبان آدمك براي مسخره كردن من از حلق بيرون. تلويزيون مراسم تجليل و تقدير از مديران نمونه را پخش مي‌كرد و همسر همسايه بالايي سرش را از شكاف خم كرده بود و مي‌گفت خدا كنه لوسترمون نيفته. روزي كه همسايه طبقه بالا اين بوفه عريض و اين لوستر طويل را خريد من فهميدم خانه من ديگر امن نيست.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها