ميل يا باور؟
محسن آزموده
درباره اينكه منشا گفتارها و كردارهاي ما چيست و از كجا و چگونه ناشي ميشوند، حرف و حديث كم نيست. آيا اين باورها و عقايد و ديدگاههاي ما است كه موجب ميشود عملي از ما سر بزند يا سخني را بر زبان برانيم يا اميال و خواستهاي ما علت و خاستگاه اعمال ما است؟ در يك كلام: منشا رفتار آدمي ميل است يا باور؟ احتمالا اگر از فيلسوفان سنتي- در معناي عام آن- اين سوال را بپرسيم، بگويند كه اين باورهاي انسانها هستند كه نشاندهنده و بيانگر نحوه كنش آنها هستند. به همين خاطر است كه معمولا تلاش فيلسوفان معطوف به آن است كه نظام انديشهها و باورهاي انسانها را سروسامان دهند. يعني اگر هم فيلسوفان به طور صريح پاسخ پرسش بالا را به آن شكل كه گفتيم، ندهند، اما از وجهه نظر و همتشان چنين هويدا ميشود كه انگار تقدم را با باورهاي آدمي ميدانند. از سوي ديگر عارفان معتقدند كه اين اميال و خواستهاي انسان است كه موجب ميشود فردي به طور خاصي رفتار ميكند و حرفهايي هم كه اين آدم بعد از ارتكاب عمل ميزند را صرفا توجيهاتي براي پوشاندن آن منشا و علت ميدانند. عوام هم به تجربه دريافتهاند كه چندان به حرفهاي قشنگي كه فردي ميزند نبايد اعتنا كرد و به همين خاطر معمولا به جاي درخواست دليل و استدلال از كسي، به عملكرد او و نتايج آن مينگرند و مطابق آن دستورالعمل سعدي رفتار ميكنند كه: «به عمل كار برآيد، به سخنداني نيست».
اما با اندكي تامل ميتوان اين مساله را مطرح كرد كه: فرض كنيم درست است كه خاستگاه رفتار ما اميال ما است، اما سوال اينجاست كه خود اين اميال از كجا ناشي ميشوند؟ اينجاست كه بار ديگر باورها به ميان ميآيند و اهميت تربيت و پرورش آنها چنان كه وجهه نظر بسياري از نظامهاي تربيتي است، برجسته ميشود.