به چند تن از رفقاي طنزپرداز گفتيم بهمناسبت شهرآورد پايتخت، رباعي يا دوبيتي طنزآميز بگويند؛ لطف كردند و گفتند. كاري هم به آبي و قرمزشان نداشتيم! مهم همين لبخندِ مباركي است كه احتمالا روي لبهاي شما خواهد نشست.
حميد نيكنفس:
اي رنگ و لعابِ صورتت عنّابي!
اينقدر مكن تو با حريفان لابي!
گفتم: تو طرفدارِ چه تيمي؟ ديدم
لبهاي تو قرمز است و چشمت آبي!
حسن حاتمي بهابادي:
ما پرسپوليسيم، نگو پيروزي!
اين اسم شده است كهنه و ديروزي
ما لايق فتحِ ليگ و شهرآورديم
اين است پكيج و هديه نوروزي
«چه خوش بيمهربوني هر دو سِر بي!»
چه خوش بيفتحِ ليگ و فتح دربي!
تو كه نوزده پوئن زيري برادر!
چرا دايم تُو كارِت فيس و قِر بي؟!
عبدالله مقدمي:
شهرآورد از نگاه يك خارج از باغ:
بگويم ميكنم از چيش قاطي؟
برايم ميشود بازيش قاطي
شبيه شير روشويي خانه
كه ميشد قرمز و آبيش قاطي!
مهران حسيني:
اين وضعيتِ هميشه و هر سال است
ناحق شده تاجِ سر و حق پامال است
در كشور خوب ما بهجز پرسپوليس
هر بيهنري سرور استقلال است!
علي اكبريان ميمند:
به ليدر و بازيكن و داور داديم
يكساعتونيم، فحشِ خاور داديم!
تا خانه رسيديم پس از ورزشگاه
نقد از عدم شعور هم سرداديم
به توپ، چمن، به داوري فحش بده
به ليدر تيمِ آنوري فحش بده
استاديوم آمدي كه خالي بشوي
يكريز بگو دريوري، فحش بده!
هم باختتان نتيجه لابيهاست
هم داورتان شبيه مرغابيهاست!
مشتي، لگدي، سنگي، فحشي، چيزي
خيرِ سرتان دربي سرخابيهاست!