نيمه پر ليوان را ببينيم
برنامهريزي نشد. از سوي ديگر، اگر سالانه 500 هزار جوان وارد بازار اشتغال شوند، ايجاد شغل براي اين تعداد، به مراتب سادهتر از زماني است كه يك ميليون و 300 هزار نفر وارد بازار اشتغال شوند. البته افزايش مواليد دهه 60 هم تا حدي به اين شرايط دامن زد اما نميتوانيم اين اتفاق را، تنها دليل اين شرايط بدانيم. عدم سرمايهگذاري و عدم تحكيم زيربناها ممكن است براي متولدين دهه 70 هم اتفاق بيفتد اما تعداد متولدين دهه 70 كمتر است و شايد، ايجاد اشتغال براي اين افراد، سادهتر باشد هرچند كه چنانچه با همين روند پيش برويم، احتمال ميدهم براي آنها هم با چنين شرايطي مواجه ميشويم. البته در سالهاي اخير، تاكيد بر كارآفريني و تخصص است اما وقتي حجم زيادي از جمعيت را به دانشگاه ميفرستيم، حتما كيفيت دانشگاهها تنزل ميكند و دانشگاهها نميتوانند پاسخگو باشند. چنانكه امروز، جوانان ما مدارك تحصيلي متعدد دارند اما تخصص كافي ندارند و به هنگام ورود به بازار كار، به دليل نداشتن تخصص، يا جذب نميشوند يا اگر جذب ميشوند، نميتوانند بازدهي خوب داشته باشند. اگر كارآفريني مورد تاكيد است، فردي كه ميخواهد كار آفرين شود، بايد ريسكهاي زيادي متحمل شود و بايد يك فرد متخصص و داراي بينش باشد در حالي كه ما براي فرزندانمان چنين زيرساختي را آماده نكرديم و به همين سبب، چشم تمام جوانان ما به دولت است كه بتوانند در بخش دولتي يا خصوصي استخدام شوند. بخش خصوصي هم كه بهشدت تضعيف شده و همواره شاهد تعطيلي كارخانجات و اخراج كارگران هستيم و بنابراين، اگر قرار است جوانان ما كارآفرين باشند، بايد متخصصاني تربيت كنيم و جوانانمان به سمت ريسكپذيري بروند و دولت هم بايد امنيت اقتصادي ايجاد كند چون در غير اين صورت، زمين ميخورند. البته هر نسلي هم در همان برههاي كه زندگي ميكند، مشكلاتي دارد و اگر نيمه خالي ليوان را ببيند، آن مشكلات را براي خود برجسته ميكند و ميگويد نسل بعد از ما، شرايط بهتري دارند. چنانكه برخي متولدان دهه 40 و 50 هم امروز ميگويند در زمان ما، پدرسالاري حاكم بود و امروز در دهه 90، فرزندسالاري حاكم شده و در واقع، هر فردي از هر نسلي، ميتواند خود را نسل مغبون ببيند. وقوع جنگ در دهه 60 براي متولدين اين دهه مشكلاتي ايجاد كرد اما آيا تحمل شرايط دهه 60 براي يك كودك 4 ساله سختتر بود يا براي متولدين دهه 40 و 50 كه در دهه 60 به سن دانشگاه رسيده بودند و به محض ورود به دانشگاه، دانشگاهها به مدت سه سال تعطيل شد و آنها دچار تاخير تحصيلي شدند و حتي ورودشان به بازار كار، با آغاز جنگ مصادف شد ؟ پس مشكلات براي تمام نسلها هست و نميدانيم چرا متولدين دهه 60 تا اين حد به چشم ميآيند كه فقط از دهه 60 ميگويند. شايد در دهه 70 كه تا حدي با ثبات سياسي، اقتصادي مواجه شديم، ورود به دانشگاهها تسهيل شد اما همين هجمه عظيم در دهه 70 باعث گسترش دانشگاهها شد و اتفاقا، تمام افرادي كه امروز مشغول تحصيل در سطح عالي و فوقليسانس و دكترا هستند، در دهه 60 متولد شدهاند در حالي كه براي نسل پيش از آنها، تحصيل در مقطع دكترا، خواب و خيال بود. فكر ميكنم متولدين دهه 60، اغلب نيمه خالي ليوان را ميبينند در حالي كه انسان هميشه بايد از فرصتهايش استفاده كند و هيچگاه متكي به ديگران و حتي به دولتها نباشد. اگر ميخواهيم در اين كشور زندگي كنيم، نه با تهمت و بدگويي بلكه بايد دست به دست هم بدهيم و مشكلات را حل كنيم و در هر شرايطي كمك كنيم تا اين كشور واقعا ساخته شود. جمعيتشناس