نسل دهه شصت، نسل جادهصافكن
احمد شيرزاد
متولدين دهه شصت زندگي بسيار متفاوتي در مقايسه با متولدين دهههاي بعدي تجربه كردهاند. يكي از اين وجوه تمايز انفجار جمعيتي است كه كشور در دهه شصت با آن رو به رو شد و يكي از دلايل اصلي آن سياستهاي تشويقي دولت و مسوولان بود. اما اينكه بخواهيم همه تقصيرها را بر گردن مسوولان بيندازيم اشتباه است زيرا اين كشش و ميل در جامعه آن زمان نيز وجود داشت.
وقتي جامعه به موضوعي گرايش دارد، تشويقهاي دولت در اين زمينه اثر بيشتري خواهد داشت بنابراين دولت و مسوولان وقت تنها مقصر اين موضوع نيستند. پس از انقلاب اسلامي ايران، حاشيهنشينها بيش از پيش ظهور و بروز داشتند و همين موضوع يكي ديگر از عوامل انفجار جمعيتي بود. پديده ديگر دهه شصت دوران كودكي متفاوت اين نسل است. در دهه شصت فضاي انقلابيگري و همچنين تجاوز عراق به خاك ايران سبب شده بود تا اتمسفر خاصي كودكي اين نسل را تحتالشعاع قرار دهد.
متولدين دهه شصت در دوران كودكي خود هنگامي كه پيچ تلويزيون را باز ميكردند بيش از آنكه با فضاي كودكانه آشنا شوند با مسائل جدي
مواجه ميشدند.
جمعيت دهه شصت در هر مقطعي از زندگي خود با بزرگترين چالشهاي اجتماعي دست و پنجه نرم كرده و حكم جادهصافكن براي نسلهاي بعدي خود داشتند به اين معنا كه وقتي از مشكلي عبور كردند، ديگر آن موضوع به صورت كامل برطرف ميشد و نسل بعدي ديگر با آن چالشها مواجه نميشد.
به عنوان مثال در نيمه دوم دهه شصت كه بسياري از متولدين آن دوره به سن تحصيل رسيدند كشور با مشكل جدي كمبود مدارس رو به رو شد تا جايي كه در برخي مناطق، مدارس به صورت سه شيفت فعاليت داشتند و از عوارض اين موضوع احساس كمبود دبير براي اين مدارس بود. همين مشكل در دوران دبيرستان و كنكور متولدين دهه شصت به وجود آمد و سيل جمعيتي به ديوار دانشگاه رسيد و دوران كنكور اين نسل يكي از سختترين دوران براي رسيدن به صندلي دانشگاه بود كما اينكه آمار بر اين موضوع صحه ميگذارد و امروز جمعيت كنكوري كشور نزديك به 7 ميليون نفر كمتر از آن برهه زماني شده و به توازن نسبي رسيده است.
متولدين دهه شصت تقريبا در دهه 80 وارد دانشگاه شدند. دهه هشتاد يكي از فعالترين و ملتهبترين دوران دانشجويي كشور است. ملتهب به دليل پسلرزههاي اتفاقات 18 تير 78 و حوادث كوي دانشگاه و فعال از منظر آزاديهايي كه دولت اصلاحات در اختيار دانشجويان قرار داد و دانشگاه در اين دوره يكي از پوياترين روزگارهاي خود را سپري كرد. مشكل اصلي متولدين دهه شصت، پس از دوران دانشجويي نمود عيني پيدا كرد. افرادي كه كودكي سخت، كنكور مشقتبار و دوران دانشجويي ملتهبي را سپري كردند قصد ورود به بازار كار را داشتند و همين موضوع باعث ايجاد بحران اشتغال در كشور شد؛ بحراني كه تا امروز دارد. اما اين نسل نقاط قوت بسياري
هم دارند.
يكي از مشكلات امروز كشور آن است كه هر نسلي متصور است كه بدبختترين نسل ايران است درحالي كه واقعيت اين نيست. متولدين دهه شصت به واسطه آنكه پدران و مادران جواني داشتند، دوران پرتحركي را سپري كردند به همين دليل اين نسل در مقايسه با نسلهاي بعدي به مراتب نسلي اجتماعيتر و مسووليتپذيرتر هستند. اتفاقي كه در نسلهاي بعدي رخ نداد و نسل جديد به مراتب فردگراتر شدهاند كه البته اين موضوع نسبي است و تعميم به همه پيدا نميكند. هرچند اين موضوع قابل محكوم كردن نيست و در اكثر نقاط دنيا رخ داده و به موازات مدنيتر شدن جامعه انسانها فرد گراتر شدهاند. امروز ما ناچار هستيم براي استيفاي حقوق خود يك دوره برگشتهاي ارزش جمعي را طي كنيم و اين موضوع اجتنابناپذير
خواهد بود.