سفري براي امكانسنجي مذاكره
از زماني كه امانوئل ماكرون، بر كرسي رياستجمهوري فرانسه تكيه زده است، پاريس به لحاظ ديپلماتيك در اروپا از گذشته فعالتر شده است و طي ماههاي گذشته موفق شده است در حوزه سياست خارجي، آلمان و بريتانيا را پشت سر بگذارد و خود را فعالتر نشان دهد. فرانسه در مورد مسائل منطقه ما فعالتر از گذشته عمل ميكند و در ماجراي جنجال استعفاي سعدحريري، نخستوزير لبنان در رياض شاهد بوديم كه تا چه اندازه پاريس فعالانه براي حل و فصل اين قضيه مشاركت كرد. اما هدف ديگر وزير خارجه فرانسه تلاش براي زمينهسازي اجراي توافقهاي اروپا با واشنگتن است. اروپاييها اخيرا مذاكراتي با واشنگتن داشتهاند، امريكاييها شروطي را وضع كردهاند كه اگر اين شروط از سوي ايران رعايت شود، امريكا و آقاي ترامپ در برجام باقي خواهد ماند. اروپاييها به اين نتيجه رسيدهاند كه با استفاده از اين سفر و سفرهايي كه در آينده انجام ميشود و گفتوگوهاي جاري با تهران، از موضع ايران با خبر شوند و ارزيابي كنند كه آيا امكان نتيجهگيري از گفتوگو با تهران براي تامين شروط امريكا وجود دارد يا نه. در واقع ميتوان گفت كه اين سفر و سفرهاي مشابه، تااندازهاي براي پيدا كردن مزنه و ارزيابي آمادگي ايران براي مذاكرات در مورد شروط امريكاست. شروط امريكا شامل دو بخش ميشود يكي مساله برنامه موشكي ايران است و ديگري مسائل جاري منطقه. اخيرا معاون وزير امورخارجه جمهوري اسلامي ايران در اروپا با مقامهاي اروپايي در مورد مساله يمن گفتوگو كردهبود و قطعا در سفر آقاي لودريان هم در مورد آن گفتوگو خواهد شد. پيش از اين حسن روحاني، رييسجمهور اسلامي ايران هم از انجام مذاكرات منطقهاي به اين شرط كه به برجام ارتباط دادهنشود استقبال كردهبود. من بعيد ميدانم در مورد پرونده توان دفاعي ايران، مذاكرهاي ميان تهران و كشورهاي ديگر انجام شود. محمدجواد ظريف، وزير امورخارجهمان وقتي كه از اروپاييها ميخواهد تا بر راضي كردن ترامپ تمركز نكنند و سياستهاي واشنگتن را دنبال نكنند، موضع جمهوري اسلامي ايران را مطرح ميكنند. واقعيت اين است كه بخشي از شباهت مواضع اروپا و امريكا، فقط به دليل تمركز اروپاييها به راضي كردن ترامپ نيست و تطبيق موضع دو سوي آتلانتيك، در برخي موضوعها طبيعي است. مسلما ايران براي مناسبات ديپلماتيك، گفتوگو و مذاكره با اروپا مشكلي ندارد و همين سفر ژان ايو لو دريان به تهران نيز، شاهدي بر استمرار گفتوگوهاي تهران و اروپاست. البته معناي سفر اين نيست كه قرار است دو طرف چارچوب، دستوركار يا زمان مشخصي براي مذاكرات مشخص كنند، بلكه همانگونه كه اشاره كردم هدف ارزيابي و امكانسنجي مذاكرات است. طرف ايراني قاعدتا در مورد مسائل جاري منطقهاي مشكلي براي گفتوگو ندارد، هر چند به هر حال فشارهايي از سوي تهران به طرف مقابل براي مشخص كردن اهداف و چارچوبهاي مذاكرات در محدوده منافع جمهوري اسلامي ايران وارد ميشود. ايران مواضع خود را مطرح خواهد كرد و حرفهاي خودش را در گفتوگوها مطرح ميكند و طبيعي است كه در مورد مساله موشكي كوتاه نخواهد آمد. با اين حال ممكن است خواستههايي در مورد برد موشكهاي ايران مطرح شود، كه ميدانيم مقامهاي نظامي و سياسي ايران پيش از اين تاكيد كردهاند كه برد موشكهاي ايران در سطحي مشخص محدود شده و در حدي كه امنيت ملي ايران تامين شود و امكان بازدارندگي كافي نظامي وجود داشته باشد، محدوده مشخصي براي برد موشكهاي ايراني تعيين شده است. در مورد يمن، اروپا امروز كمكم متوجه ميشود كه رويدادهاي فاجعهباري در اين كشور رخ ميدهد. اما به هر تقدير منافع كشورهاي اروپايي به دليل مناسبات چندين ميليارد دلاري در حوزه دفاعي و نظامي با عربستان سعودي تا حدود زيادي اجازه نميدهد كه واقعبينانه با قضيه برخورد كنند. ايران حرفهاي زيادي براي گفتن در مورد يمن دارد و پيش از اين با بريتانيا هم در اين مورد گفتوگو كرده است. چنين گفتوگوهايي مفيد است، چرا كه در خلال چنين رايزنيهايي است كه ايران ميتواند گستره جناياتي را كه در يمن انجام ميشود به طرفهاي بينالمللي نشان بدهد و از آنها به دليل مشاركت در اين جنايات انتقاد كند. امروز ما شاهد نوعي بازي از سوي اروپاييها هستيم. در ابتداي دولت يازدهم، زماني كه مذاكرات در مورد آينده سوريه از سوي كشورهاي غربي با همكاري متحدان عربشان برگزار ميشد، در آن دوران اروپاييها و همراهان عربشان در منطقه در سوريه دست بالا داشتند و حالت تهاجمي داشتند، به همين دليل در دوراني كه تازه گروهها تروريستي در حال پيشروي بودند، سلاحها توسط عربستان از اروپاي شرقي خريداري و براي گروههاي معارض مسلح ارسال ميشد و تمام مرزهاي تركيه براي ورود تروريستها از سراسر نقاط دنيا به سوريه از استراليا گرفته تا اروپا باز بود، براي مشاركت ايران در مذاكرات سوريه اظهار بيميلي ميكردند. اما بعد از اينكه گروههاي تحتالحمايه اروپا و كشورهاي عربي تا نزديكي مرزهاي دمشق رسيدند، ناگهان ورق در سوريه برگشت و با آمدن روسها شرايط ميدان جنگ به نفع دولت سوريه برگشت. حال اگر اروپاييها بعد از يك دوره طولاني ناديده گرفتن ايران، اكنون اصرار ميكنند كه با تهران در مورد مساله سوريه مذاكره كنند، به اين دليل است كه در شرايط سوريه كم آوردهاند. امروز خواست اروپاييها از مذاكره در مورد مسائل سوريه، اين نيست كه ثبات را به اين كشور بازگردانند، بلكه دنبال اين هستند كه دوباره وضعيت سوريه را به شرايط هرج و مرج و بيثباتي بازگردانند و تا جايي كه اخبار و اطلاعات نشان ميدهد، نقشههايي براي اين دارند كه اگر نهايتا موفق نشوند دولت سوريه را سرنگون كنند، دست كم براي تجزيه اين كشور اقدام كنند. با اين حال دست بالا و توان بالاي ايران در سوريه، ميتواند به عنوان يك برگ برنده در گفتوگو با اروپاييها استفاده شود، نهايتا با استفاده از اين برگ برنده بايد اروپاييها را راضي كرد كه به برخي مطالبات و خواستهاي ايران براي ايجاد ثبات و حفظ تماميت ارضي و استقلال سوريه احترام بگذارند.