موسيقي به عنوان يكي از مهمترين و كار آمدترين ابزارهاي انتقال احساسات در انسانها شناخته ميشود. جنبشها و حركتهاي سياسي و مناسبتهاي ملي- مذهبي و اعياد باستاني نيز از جمله چنين مناسبتهايي هستند كه تاثير موسيقي را در آنها ميتوان به عينه مشاهده كرد. ايرانيان از قديم در ماههاي مختلف سال جشنهاي ويژه و مراسم ستايش و شكرگزاري مختلفي را برگزار ميكردند؛ در فصل بهار جشن نزول باران، در تابستان جشن برداشت ميوه، در پاييز جشنهاي سده و در زمستان جشنهاي ستايش اهورامزدا و نزول نعمتهاي آسماني.
در اين ميان نوروز نيز به عنوان عيدي باستاني كه به گواه اكثر مورخان توسط جمشيد، پادشاه پيشدادي پايهگذاري شد، تا به امروز نيز نزد مردم محترم شمرده و پاس داشته شده است. اما از آنجا كه در كشور ما شعر و موسيقي همواره در كنار هم آمدهاند و هيچگاه از هم بينياز نبوده و مكمل يكديگرند، اين جشن جايگاه ويژهاي نزد اهالي ادبيات و موسيقي ايران دارد. از همين رو رامشگران عهد درباري نيز اشعاري متناسب با اين جشن سروده و آهنگهايي براي آنها تصنيف و اجرا كردهاند.
بهاريههاي بسياري توسط شاعران و تصنيفسرايان سروده شده و خوانندگان مناسب حال خود يا شعر مورد نظر، با مخاطبان خويش سخن گفتهاند؛ شاعراني همچون رودكي، منوچهري دامغاني و فرخيسيستاني كه چكامهها و قصايد بسياري در وصف نوروز سرودهاند. حضور موسيقي در اعياد و جشنها تا به آنجا بوده كه شاعران بسياري، در اشعار خود گريزي هم به موسيقي زدهاند، منوچهري دامغاني از جمله آن دسته هنرمندان است كه در قصيدهاي كه براي بهار گفته نام سازها را هم آورده است:
كبك ناقوس زن و شارك سنتور زنان
فاخته ناي زن و بط شده تنبور زنان
تنوع قوميتي مردم ايران باعث شده تا هر يك از اقوام ايران زمين متناسب با زبان و قوميت خويش به پيشواز بهار و نوروز بروند، نوروزخواني در گيلان و مازندران نمونهاي از اين دسته مراسم است كه نوروزخوانان اشعار نوروزي را در دستگاههاي موسيقي ايراني و معمولا به صورت ضربي خواني اجرا ميكنند. مراسم مير نوروزي از سنتهاي ارزنده نوروزي است كه در كردستان اجرا ميشده و در گذشته با تشريفات بسيار برگزار ميشد، اين مراسم در اولين چهارشنبه هرسال براي شادي همگاني اجرا ميشد. تكمخواني كه آييني است به قدمت نوروز همواره در سرزمين آذربايجان به عنوان آييني ماندگار و منحصر به فرد مورد توجه مردم قرار گرفته است. در اين مراسم مردم در انتظار تكمچي نشسته و انتظار داشتند كه او سمبل نشاط بهاري آنها را براي استقبال از بهار آماده سازد. تكم به خودي خود شايد فاقد ارزش باشد، اما خواندن اشعار متناسب با عيد و سازگار با زندگي روزمره مردم توسط افرادي كه به آنها « تكم گردان» ميگويند، به آن هويت خاصي داده است. حاجي فيروز نيز، از ديگر پيكهاي مشهور نوروزي است كه با صورتي سياه كرده و پيراهن و شلوار قرمز و منگولهدار در ايام نوروز در اكثر خيابانهاي كشور به راه ميافتد و اشعاري را براي شاد كردن مردم ميخواند. اما ديگر سنت نوروزي مردم ايران در جنوب كشور «توتنخواني» نام دارد كه در آن مردم سيستان در ايام نوروز با همراهي سازهايشان كه رباب و قيچك و طبل و دهل و سرنا است به سمت رود هيرمند ميروند و تا پاسي از شب به شادي ميپردازند. اينها نمونهاي از آداب و سنن برجاي مانده از قدما است كه با وجود كمرنگ شدن هنوز در مناطق مختلف ايران اجرا ميشوند.
هنرمندان و بهاريهها
هنرمندان در اجراي بهاريهها سعي كردهاند تا متناسب با خرمي و شادابي بهار، تصانيف و قطعاتي شعفآور را خلق كرده و به مخاطبان ارايه كنند. در تنظيم و سازبندي چنين قطعاتي اصولا سعي ميشود كه از سازهايي همچون سرنا و دهل كه از قديم الايام به عنوان نماد شنيداري نوروز در ميان مردم ايران تبديل شده، استفاده شود. گرچه در اين ميان سازهايي نيز بودهاند كه با گذشت زمان به ورطه فراموشي سپرده شدهاند. آلبوم «نوروز» اثر حسين عليزاده، قطعه «ضربيخواني نسيم نوروز» با صداي محمد معتمدي، «تصنيف بوي نوروز» از ساختههاي حميد متبسم و ايرج بسطامي نمونههاي قابل اشاره از قطعات و تصانيف ساخته شده با اين سبك و سياقند كه عمدتا در دستگاه چهارگاه اجرا شدهاند.
اما نگاه متفاوت برخي هنرمندان و برداشت ديگرگونه آنها از فرا رسيدن بهار هم ميتواند جالب توجه باشد. هنرمند سعي كرده است در اثرش فراق ناشي از هجران را نشان داده و آن را در قالبي موزون و آهنگين ارايه كند. نمونه اينچنين آثاري نيز در ويترين موسيقي ايران كم نيست. «بهار دلكش» از سرودههاي ملكالشعراي بهار نمونه قابل اشارهاي از اين موضوع است كه ساخت موسيقي آن را درويشخان برعهده داشته است. محمدرضا شجريان اين قطعه را با همراهي تار محمدرضا لطفي به زيبايي تمام در دستگاه ابوعطا اجرا كرده است.
برخي هنرمندان نيز بهار را بهانهاي براي بيان دردهاي اجتماعي و سياسي زمانه خود دانسته و تصانيفي را در اين رابطه سروده و اجرا كردهاند. عارفقزويني كه هنرمندي پيشرو در اين زمينه است از جمله هنرمنداني است كه سرودههايي مرتبط با بهار دارد. تصنيف معروف «از خون جوانان وطن» با ابيات آغازين:
هنگام مي و فصل و گل و گشت چمن شد
دربار بهاري تهي از زاغ و زغن شد
با ياد اولين قربانيان راه آزادي در تهران ساخته شده نمونهاي از اين دست است. اين قطعه در ابتدا توسط خوانندهاي به نام زري در سال 1291 شمسي ضبط شد و بعدها در سال 1337 روحالله خالقي در برنامه «گلهاي رنگارنگ» شماره 246 اين اثر را براي اركستر تنظيم كرد. اين قطعه در اولين كنسرت بعد از انقلاب نيز به سرپرستي فرامرز پايور با صداي محمدرضا شجريان به ياد شهداي انقلاب اسلامي اجرا شد. نمونه قابل اشاره ديگر تصنيفي با نام
«دل هوس» از عارف است كه در اعتراض به اخراج شوستر از ايران سروده و در دشتي اجرا شده است.
در برخي ديگر از آثار موسيقي ايراني نيز كه به بهانه بهار اجرا شدهاند هنرمندان كوشيدهاند تا با نگاهي پندآميز و نصيحتوار مخاطب را از فرا رسيدن بهار آگاه كرده و فرا رسيدن فصل نو را نويد دهند. در اين دست از آثار هنرمندان، بهار نمونه تازگي و نو شدن است و با زبان شاعر، مخاطب را به حركت، پويايي و نو شدن تشويق ميكند؛ آواز «نسيم نوروزي» محمدرضا شجريان در آلبوم «بهاريه» با شعري از حافظ كه در ماهور آغاز شده و در ادامه به چهارگاه ادامه مييابد. همچنين بهاريه فريدون مشيري نمونهاي ديگر از اين آثار است. بيتوجهي به شادي آفريني، ورود سبكهاي مختلف موسيقي و بيسليقگي متوليان در انتخاب آثار موسيقي باعث شده تا سرودن بهاريهها و اجراي آثاري شبيه به آن در موسيقي ايران بهشدت كمرنگ شود تا جايي كه نشاني از آنها در سالهاي اخير ديده نميشود. عدم توجه به اجراي آثاري اينچنيني قطعا در آينده ميتواند باعث از بين رفتن اين شيوه و نگاه در موسيقي ايران شود.