در سال 1945 آرتور سي.كلارك، مولف پيشتاز ادبيات علمي- تخيلي، دستنوشتهاش را با عنوان «ايستگاه فضايي: كاربردهاي راديويي آن» برداشت و به هر كس كه ميشناخت نشان داد. او در اين دستنوشته طرحي از ايستگاههاي فضايياي ارايه كرده بود كه ميتوان آنها را براي مخابره امواج تلويزيوني به كار برد؛ در واقع بيانيهاي «نامتعارف» در زماني كه تلويزيون هنوز نهادي تجاري به شمار نميرفت. 17 سال بعد، در سال 1962، براي نخستينبار در تاريخ، ماهواره مخابراتي تلستار 1 امواج تلويزيوني را بر فراز اقيانوس اطلس پخش كرد. 54 سال جلوتر ميآييم، به سال 2016 ميرسيم كه مراسم تحليف رياستجمهوري ترامپ در سراسر كره خاكي زمين 30 ميليون و 600 هزار بيننده داشت. كلارك نخستين- و قطعا آخرين- نويسنده علمي-تخيلي با پيشبينيهاي غيرطبيعي تكنولوژيك نبود- و نيست. بسياري از آثار علمي- تخيلي شامل حدس و گمانهاي تكنولوژيكي ميشود كه شباهتي چشمگير با تكههايي از تكنولوژي دارند و با زندگي اين روزهاي ما در هم تنيدهاند. اين شباهت پرسشي مبهم را در مورد نقش ادبيات داستاني حدسي (و بهخصوص علمي- تخيلي)- كه پيشرفتهاي آينده در برانگيختن تكنولوژي و ابداعات چشمگير را مسلم فرض ميكند- در ذهن ايجاد ميكند. آثار داستاني پيش زير از لحاظ تكنولوژيك پيشتاز زمانه خود بودند و گواهي بر خلاقيت شگرف نويسندگان علمي- تخيلي هستند.
سال 1888: كارتهاي اعتباري
«نگاه به گذشته» نوشته ادوارد بلامي
در كتاب: در مدينه فاضلهاي در آينده، انسانها با داشتن كارتي ميتوانند براساس اعتباري كه دارند از بانك مركزي پولي را به امانت بگيرند؛ بدين شكل نياز به پول فيزيكي حذف ميشود. اين موضوع آشنا نيست؟
«كارت اعتباري ميان زنان و مردان يكسان پخش شد؟»
«قطعا.»
«من فرض را بر اين گرفتم كه كارتهاي اعتباري زنان براي مبالغ كمتر است، به خاطر وقفههاي متناوب كاريشان، چون در خانه مسووليتهايي بر عهده دارند.»
در واقعيت: كمپاني «داينرز كلاب» سال 1950 نخستين كارت اعتباري محبوب را معرفي كرد. در سال 2012، بيش از دو ميليارد كارت اعتباري فعال در سراسر جهان مورد استفاده قرار گرفت.
سال 1911: تماس ويديويي
«رالف 124سي 41+» نوشته هوگو گرنسبك
در كتاب: «Telephot» نام دستگاه ويديويي-تلفني است كه قهرمان زن داستان، آليس 212بي423، وقتي ميبيند وقوع بهمن نزديك است، براي كمك گرفتن به آن متوسل ميشود. در ساختماني كه داراي پيشرفت تكنولوژيك است، او قادر است با رالف... كه حدود 6500 كيلومتر با او فاصله دارد، تماس بگيرد.
«رالف پس از تلاشهاي بيهوده براي بازسازي دستگاهش، با خاطري آزرده دستگاه را رها كرد و ميخواست تلهفات را كنار بگذارد كه دستگاه دوباره روشن شد. اما به جاي اينكه چهره دوستش ظاهر شود، تصوير دختر زيبايي روي دستگاه نقش بست. او لباس شب پوشيده بود و چراغي پشت سرش روي ميز روشن بود.
آليس از ديدن چهره غريبه مبهوت شده بود، «اوهي!» ناخودآگاه ميگويد، و رالف فيالفور جواب ميدهد:
«معذرت ميخواهم، اما انگار دستگاه «مركزي» اشتباه كرده. حتما براي اين خدماتشان شكايتي تنظيم ميكنم.»
در واقعيت: امروزه فقط در نرمافزار «واتسآپ» روزانه بيش از 340 ميليون دقيقه تماس ويديويي برقرار ميشود. به اين مقدار، تماسهاي ويديويي نرمافزارهاي محبوبي را مانند اسكايپ، گوگل هنگآوتس، فيستايم و مسنجر فيسبوك اضافه كنيد و ميبينيد مجموع زماني كه صرف تماس ويديويي ميشود سر به فلك ميكشد. نسل اين روزها، احتمالا نخستين نسلي خواهد بود كه بيشتر از تماسهاي صوتي به تماسهاي ويديويي علاقهمند هستند.
سال 1931: قرصهايي براي بهبود خلقوخو
«دنياي قشنگ نو» نوشته آلدوس هاكسلي
در كتاب: «سوما» قرص توهمزايي است كه دولت آن را ميان مردم، توده مردم، پخش كرده است تا كنترل جمعيت را به دست بگيرد. حالا شهروندانِ اين پادآرمانشهر عاشق بيچونوچراي تاثيرات «آرامبخش» اين دارو هستند و براي اجتناب از نارضايتي دست از مصرف آن برنميدارند.
لنيا، بيحسوحال، از پشت دستهايش گفت: «يك گرم بهتر از درد ورم. كاش سوما داشتم.»
در واقعيت: بسياري جامعه وابسته به دارويي كه در «دنياي قشنگ نو» توصيف شده را با وابستگي فزاينده امريكا به داروهاي نسخهاي مقايسه ميكنند. علاوه بر اين، آنها احساس ميكنند هاكسلي جهت مسير بازار داروسازي و مفهوم ناخودآگاه را كه اگر ميخواهي «سالم» باشي بايد داروي بيشتري مصرف كني، پيشبيني كرده بود.
سال 1939: نظارت
«1984» نوشته جورج اورول
مفهوم پادآرمانشهري «برادر بزرگ» در رمان «1984» ابداع شد و منجر به ساخت عبارت «اورولي» شد كه در توصيف عادتهاي روزانه از دولت تماميتخواه با ويژگيهاي نظارت، عدم اطلاعرساني و پروپاگاندا، ارتباطي اساسي دارد. در اين رمان براي مشاهده تمامي حركتهاي يك فرد از تلهاسكرين استفاده ميشود- اقدام بيملاحظه نظارت بر مردم كه طي آن دولت با كنترل كامل مردم، هرگونه تظاهر به داشتن حريم شخصي را حذف ميكند.
«مردم از روي عادتي كه به غريزه تبديل شده بود، همواره با اين تصور زندگي ميكردند كه تمام حرفهايشان شنيده ميشود و تمام حركاتشان –بجز در تاريكي- زيرنظر است.»
در سال 1942، درست سه سال پس از انتشار «1984»، سيستم تصاوير مدار بسته (CCTV) براي نخستينبار براي كنترل پرتاب موشك بالستيكي وي-2 در آلمان به كار برده شد. امروزه، نظارت كيلومترها آنسوتر از مكان نصب دوربين اداره ميشود. هرچند، به جاي ارايه توضيحي مفصل (و اغلب زننده) از روشهايي كه مردم از سوي دولت نظارت ميشوند، بگذاريد به گفتن اين نكته اكتفا كنيم كه در مكاني كه داستان «1984» اورول رخ ميداد بيش از 32 سيستم تصاوير مدار بسته در هر 182 متر به كار برده
ميشد.
سال 1968: تبلت
«2001: اوديسه فضايي» نوشته آرتور سي.كلارك
در كتاب: فضانوردان از تبلتهاي كامپيوترياي استفاده ميكنند كه تشخيصهاي مقابلهاي فضاپيما را نشان ميدهد يا زماني كه فضانورد نياز به خطي براي ارتباط با زمين دارند آن را مهيا ميكنند؛ نويسنده اين ابزار را «خبررساني به اندازه كاغذ» توصيف
ميكند.
«گاهي اين كنجكاوي براي فلويد پيش ميآمد كه آيا نيوزپد و تكنولوژي شگفتاور به كار رفته در آن، آخرين اقدام انسان براي دستيابي به مكاتبات تمامعيار است. او در فضا به سر ميبرد، سرعت دور شدن او از زمين به هزاران كيلومتر بر ساعت ميرسيد، با اين حال در چندصدمثانيه ميتوانست تيتر يك هر روزنامهاي را كه دلش ميخواست،
بخواند.»
در واقعيت: تاريخ، مكان و مردمي كه در اختراع تبلت نقش داشتهاند مورد بحث است. هر چند، نخستين تبلتي كه فروخته شد، تبلت پيسي مايكروسافت HP بود كه سال 2002 روانه بازار شد. امروزه فروش تبلت ركورد فروش دسكتاپ و لپتاپ را زده است و تقريبا نيمي از جمعيت امريكا تبلت
دارند.
علاوه بر اين، خلبانان ناسا گاهي كيفهايي با خود حمل ميكنند كه شامل 18 كيلو نسخه چاپي اسناد هوانوردي ميشوند. حمل اين كيف اسباب دردسر آنهاست و اين موضوع باعث ميشود كمكم به «انقلاب تبلت كامپيوتري در هوانوردي» روي بياورند. حتما آرتور سي. كلارك از شنيدن اين خبر خوشحال و مفتخر ميشود.
سال 1969: ماشينهاي برقي
«توقف در زنگبار» نوشته جان برونر
در كتاب: در توصيف برونر از امريكاي سال 2010 وسايل نقليهاي ميبينيم كه با استفاده از سوخت برقي شارژ ميشوند.
«قرار بود اتوماتيك باشد، اما در واقع بايد اين كليد را فشار دهي.»
در واقعيت: انتشار كتاب «توقف در زنگبار» با تقاضاي فزاينده ماشين و سامانه بزرگراههاي ميانايالتي همزمان بود. اين روزها، پرسش اين نيست كه آيا ماشينهاي برقي پا به دنياي ما ميگذارند يا نه، بلكه پرسش اين است كه چقدر همهگير شدن اين نوع وسايل نقليه زمان ميبرد و گويي پاسخ اين است: به زودي. تسلا و فولكسواگن طرحهاي خود از توليد بيش از يك ميليون وسيله نقليه را تا سال 2025 رونمايي كردهاند. ولوو اعلام كرده است در سال 2019 تمامي مدلهاي جديدش يا هيبريدي هستند يا با باتري كار ميكنند.
سال 1972: اندام ساختگي
«سايبرگ» نوشته مارتين سايدان
در كتاب: هواپيماي خلبان استيو آستين سقوط ميكند و او پاهايش، دست چپ و يك چشمش را از دست ميدهد. تيم پزشكي پاها و دست او را با اندام مصنوعي جايگزين ميكنند و از او يك «سايبرگ» (نيمي انسان نيمي ماشين) ميسازند.
«براي اينكه از همهچيز پرده بردارم بهتره بهت بگم براي عمل تو تره هم خرد نميكنم. ميخواهم بخشي از اين آزمايش بزرگ باشم. ميخواهم بداني ديني به تو ندارم.»
در واقعيت: در سال 1993، رابرت كمپبل ايرد، بيماري كه از سرطان ساركوم يا عضله جان سالم بدر برده و دستش را از دست داده بود، نخستين پيوند دست مصنوعي تاريخ جهان در بيمارستان مارگارت رز در ادينبورگ اسكاتلند را به نام خود ثبت كرد. حسگرهاي كوچكي كه در كلاه روي سر او قرار داشتند ميتوانستند پيامهاي الكتريكي مغز را كه به «اندام» فرستاده ميشود، شناسايي كنند؛ بدين شكل ايرد قادر به تكان دادن اين دست مصنوعي بود.
امروزه، محققان در حال ساخت اندامهاي انساني هستند كه شامل سلولهاي انساني زنده ميشوند. پيشرفتها در ساخت كبد، كليه، ريه و قلب مصنوعي، پيوند اندام زنده را موقتا متوقف ميكند؛ دستاوردي كه احتمالا براي آن دسته از افرادي كه در صف پيوند عضو انساني قرار دارند، تسكيندهنده است.
سال 1984: شبكه جهانگستر يا وب
«نيورومنسر» نوشته ويليام گيبسون
در كتاب: فضاي مجازي را كه نويسنده آن را «توهمي توافقي» توصيف ميكند، ميليونها كامپيوتر متصل به يكديگر، شبكهاي جهاني به نام PAX، ساختهاند. شبكهاي كه ميتوان آن را هك كرد.
«يك سال گذشت و او هنوز روياي فضاي مجازي را در سر ميپروراند، اميدش شب به شب كمرنگتر ميشود.»
در واقعيت: مايكل راولي، ويراستار رمان «مريخي»، نوشته اندي واير، ميگويد: «گاهي ادبيات علمي- تخيلي را ادبيات ايدهآلها مينامند. چه كسي بهتر از ويليام گيبسون ميتواند با استفاده از عبارت «فضاي مجازي» در نخستين رمانش «نيورومنسر» اين ادبيات را توصيف كند. همانطور كه گيبسون شخصيت محورياش را توصيف ميكند- كه به توهمي توافقي كه همان ماتريكس است متصل ميشود- شيوه جديدي از نگاه به اطلاعات و تجربه را با آن متصور شد. در سالي كه تاريخش با عنوان كتاب «1984» جورج اورول مشترك است، نويسنده ادبيات علمي- تخيلي با ماشين تحرير اين امكان را به ما عرضه كرد كه تا آنچه بعدها اينترنت ميشناسيم را تجسم كنيم.»
سالها بعد چه ميشود؟
سال 2004 جف ريمن در كتاب «هوا» پيشبيني كرد مردم در سال 2020 قادرند از طريق مغزشان به اينترنت متصل شوند و طبق گفتههاي ري كورزويل، نويسنده آيندهگرا و مخترع، انسان با تجربه اين تكنولوژي فاصله زيادي ندارد. كورزويل معتقد است تا سال 2030، انسان ميتواند با نانوباتي كه به نئوكورتكس مغز متصل ميشود، به اينترنت دسترسي داشته باشد.
در همين راستا، كتاب «بازيكن شماره يك آماده» كه داستان آن در سال 2044 روي ميدهد، جامعه انساني را تصوير ميكند كه با ورود به «OASIS» (دنيايي مجازي)، از بحران انرژي فرار ميكنند. تنها چيزي كه براي ورود به OASIS دارند اين است كه هدستي بر سر بگذارند و از تكنولوژي لمسي استفاده كنند. كتاب «بازيكن شماره...» نوشته ارنست كلاين سال 2011 منتشر شد و يك سال پس از آن كمپاني Oculus، نمايشگري را كه روي سر قرار ميگيرد، معرفي كرد.
منتظر چه باشيم؟
اگر خوششانس باشيم، رويدادهاي داستان «ماشين زمان» (1895) نوشته اچ. جي. ولز ملموس خواهند شد يا دستكم دنيا در سال 802701 وجود خواهد داشت. آنچه ما در مقام خواننده يا مصرفكننده تكنولوژي ميتوانيم روي آن حساب كنيم اين است كه ادبيات گمانهزن در حكم ابزاري براي ديدن چشماندازهاي دوردست و تصور ابداعات آينده باقي خواهد ماند و در عين حال اين ادبيات مفاهيم قطعي اين روزها را زير سوال ميبرد.
electricliterature. com