اگر از خوانندگان ثابت روزنامه باشيد مي دانيد كه به صورت دنبالهدار، خاطرات آيتالله هاشمي را در اين ستون چاپ كرده ايم و چاپ و انتشار قسمتهاي بعدياش ادامه دارد. آيتالله هاشميرفسنجاني در اينجا به مسائلي درباره اتفاقات پانزده خرداد و ارتباط آن با دستگيري امام ميپردازد كه درشماره امروز ميخوانيد.
چه حوادثي در روز پانزده خرداد رخ داد؟
حالا اينها را كه قبلا هم گفته شده شما خودتان هم بيشتر از من الان ميدانيد.
چيزي، خاطرهاي نداريد [ناتمام و نامفهوم]...
من آنچه خودم در باغشاه بودم؛ مثل اينكه گفتم، بالاخره كساني كه خودشان تو شهرها، تو تهران، تو قم بودند تو ماجراها بهتر از من ميتوانند حوادث را تشريح بكنند من هر چه الان بگويم مسموعاتم است.
از جريان طيب شما اطلاع دقيقي نداريد كه انگيزهاش و نقش او چه بود؟
آنها به هرحال يك صفاي باطني داشتند و دنبال انقلاب آمده بودند. من از او غير از اينكه بالاخره يك مردي بود كه جاذبههاي امام را جذب كرده بود، آمدند به اين طرف... نميتوانيم بگوييم انگيزههاي ناجوري اينها داشتند، عوامل اينها خيلي از كساني كه آن موقعها آمدند خب، همه يكنواخت مثل روحانيت و اينها كه نبودند. همان حاج اسماعيل رضايي يك تكههاي جالبي تو زندگياش هميشه ميگفتند داشته و بعد يك ميداني داشي هم بود. طبعا با آن محيطي كه او بود يك چيزهاي منفي هم داشته. انقلاب آن موقع آن قدرعمومي شده بود كه بالاخره اينها را هم جذب كرده بود و كاملا حمايت كردند از روحانيت از امام.
افراد و اشخاص و جمعيتهايي كه در اين قيام شركت داشتند چه كساني بودند؟
در پانزده خرداد، طبعا بيش از همه شخص امام بودند كه رهبري ميكردند انقلاب را.
نه، در روز 15 خرداد در تظاهرات؟
هان، تا به اينجا رسيديم را ميگويم. در تظاهرات، در تهران به نظر ميرسيد كه مركز حركت هياتهاي موتلفه بودند. يعني كارهاي اجرايي را، دسته راه بيندازند و راه بيفتند... اهرمهاي به كارگيري بيشتر روحانيت بودند كه منبرها و تو مساجد كاملا مردم را آماده ميكردند براي اين كار. نيروهاي ديگري كه احيانا از دانشگاهها يا جبهه ملي يا نهضت آزادي يا ديگران هر كسي به يك نحوي در كنار بود. آنها نقش اساسي تو اين كار نداشتند. آنها نه تو روضهخوانيها نقشي داشتند كه مركز بسيج مردم بود نه تو بازار نقشي داشتند، نه نقش مادي داشتند، نه نقش سياسي. يعني كه فكري بدهند يك فكر خاصي به كسي القا نشد ديگر. ما خواسته مذهبي اسلامي داشتيم. خواسته اسلامي ما را رژيم برنياورد، منجر شد به اينكه امام اوج دادند مبارزه را. مردم هم آماده بودند كه ادامه بدهند. رژيم هم ميخواست جلوي ادامه را بگيرد. اين بود ديگر، اصل مساله اين بود. وقتي كه امام را گرفتند عكسالعمل مردم، ديگر مردم ريختند تو بازار لازم نبود ديگر، آن موقع كسي به مردم بگويد چه كار كنيد. مردم همين جوري ريختند تو خيابانها، روز قبل آن، دو روز قبلش كه تظاهرات بود خب، مردم را از يك نقطهاي در خيابان حركت ميدادند ميبردند شعارهاي معيني به مردم ميدادند. آن روز ديگر وقتي كه خبر بازداشت امام پخش شده بود هر كسي ميآمد تو خيابان و آن روز هدايت هم مشكل بود. يعني واقعا يك مركزي كه هدايت بكند كل اين جريان را به نظر من نميآيد. يك هدايت عمومي بود. روي كل چيزها هدايتهاي ريشهاي پيدا ميشد كه بالاخره يك نوع كمكي بكند ولي احساسات مردم و عواطف و علاقه مردم به امام و رابطهاي كه با انقلاب برپا كرده بودند، اينها باعث شد مردم آمدند تو خيابان در مقابل رژيم مقاومت كردند.
چرا قيام پانزده خرداد به نتيجه نرسيد، به پيروزي نرسيد چه تفاوتي بين پانزده خرداد 42 و هفده شهريور 57، 56 بود يا 57؟
57 يعني 56 هم بود و تا 57 ادامه پيدا كرد ديگر...
تفاوت چه بود كه آن كشتار فجيع ميدان شهدا نتوانست قيام و حركت را منكوب كند ولي پانزده خرداد 42 به ركود كشيده شد و افت كرد؟
خب، تفــاوتهاي اساسي داشتيم. اولا اين 15-10 سال از 42 تا 57 مردم رشد كرده بودند. به خصوص روحانيت، مساجد، اين مراكز مذهبي رشد سياسي زيادي كرده بودند، با تاكتيكهاي مبارزه آشنا بودند، با حركتهاي رژيم آشنا بودند. پانزده خرداد تحليل شده بود تو ذهن مردم، مردم اشتباهاتي كه بعد از پانزده خرداد اتفاق افتاد و ضرري كه ما از عدم تداوم مبارزه عمومي در پانزده خرداد داشتيم آنها را هم ديده بودند. و ضمنا پانزده خرداد اول كار بود، پشتوانه تشكيلاتي بسيار كمي داشت. فقط، گفتم هياتهاي موتلفه را تنها من الان ميتوانم آنجا اسم ببرم. چيز ديگري نبود پشت قضيه. امام را گرفتند از ميدان بيرون بردند ما رابطهمان با امام قطع شد. يعني رهبري را يكدفعه از دست داد مبارزه و عدهاي از روحانيون بودند كه آنها را گرفتند بردند زندان، عدهاي از بازاريها بودند. سران، آنهايي كه يك مقدار كار محدودي داشتند آنها هم يا فراري شدند يا گرفتندشان يا ديگر دستشان به جايي نميرسيد. وسيله آنها و مردم، روحانيت بودند كه آنها را گرفتند. آنها خودشان مستقيم با مردم كه طرف نبودند كه از طريق مساجد و اينها طرف بودند.