نبض اقتصاد چهارشنبهسوري در چهارراهها ميزند
ثمر فاطمي
«بدو بدو حراجش كردم». كاركنان رستوران روبهرويي، پسر جوان ترقهفروش را كه مشغول پهن كردن بساطش كنار خيابان است، دوره كردهاند و به شوخي تكرار ميكنند كه ترقهها حراج شدهاند و وقتش رسيده كه مردم براي چهارشنبه سوري خريد كنند. محمد حدودا 30 ساله است، برادر كوچك 8-7 سالهاش هم همراه اوست. وسايل ترقه بازي را از كيسه برنجي كه دست امير كوچولو است، خالي ميكنند و روي زمين ميچينند. هر موتوري كه رد ميشود محمد زيرچشمي نگاهش ميكند. نگراني را ميشود به راحتي از چشمانش خواند. حواسش به رفت و آمد همه كساني كه از پيادهرو رد ميشوند هست. امير رو به كارمند رستوران كه بچه كوچيكش را بغل كرده و مشغول گپ و گفت است، ميگويد: «پيازي ببر براش. پيازي خيلي خوبه.» و شروع ميكنه پيازي انداختن. صداي پيازي مثل اينه كه دستت رو محكم بزني به هم. همينقدر بيخطر و همينقدر بيصدا. پسرك هي پيازي مياندازه و بالاخره اشاره برادرش باعث ميشه دست از هدر دادن جنساشون بردارد. برخلاف سالهاي پيش كه وقتي ميان ترقهها ميگشتي نميتوانستي حتي يك كلمه فارسي يا انگليسي روي جعبهها ببيني و هرچه بود لغات درهم برهم چيني بود كه هيچ از آنها سر در نميآوردي، امسال انواع زيادي از وسايل آتشبازي ايراني بودند. نميدانم چرا، اما محمد اصرار داشت كه ايراني نيستند، خارجياند. محمد با حوصله قيمت تكتك وسايل را ميگويد و امير هم مدام محصول جديدي را نشان ميدهد كه شايد توجه را جلب كند. زن جواني نزديك ميشود و از امير قيمت پيازي را ميپرسد؛ «دو بسته پنج تومن». زن بلافاصله پنج توماني را در ميآورد اما محمد ميگويد: «دو تا پنج نيست، سه تا دهه.» چانه ميزنند و زن مدعي است كه همهجا دو تا پنج ميدهند و امير روي قيمتش پافشاري ميكند. نتيجهاش ميشود رفتن زن و برگشتن دوباره دو بسته پيازي روي بساط. «آقا ميمونه رو دستت آ، ميفروختي ميرفت. » اين را مرد جواني ميگويد كه مشتري تازه بساط ترقهفروشي است. محمد اما مخالف است: «ميمونه رو دستم؟ من الان چيزي با خودم نيووردم كه. بزار بابام بياد از اين سر تا اون سر خيابون رو بساط ميچينيم، هيچيش نميمونه. » مرد جوان شروع ميكند قيمت پرسيدن و محمد باز هم با حوصله جواب ميدهد. محمد هر روز همانجاست، همان نقطه از خيابان ستارخان بساط ميكنند و امير پاي بساط مينشيند. دستفروش جوان به كيفش اشاره ميكند و ميگويد همهچيز دارد. هرچه بخواهيم ميتوانيم سفارش دهيم و فردا تحويل بگيريم. مشتري جوان هم سراغ چند قلم جنس را ميگيرد و قرارشان ميشود براي فردا ساعت 4 همانجا. امير مشغول قشنگتر كردن بساط شود و محمد هم كولهپشتياش را پر ميكند و وسايل دستش را آماده ميكند كه برود توي چهارراه و بين مردم دنبال يك لقمه نان. پسر جوان به اين سوال كه چقدر فروش ميكني، جواب درستي نميدهد: «معلوم نيست. بستگي داره. اصل فروش ما براي روز دوشنبه و سهشنبه است. انگار مردم تازه يادشون ميفته كه بايد براي چهارشنبهسوريشون خريد كنند شايدم زياد شدن سر و صداي ترقهها توي خيابون به وجد ميارتشون. امسال فكر كنم فروشم خيلي بهتر از پارسال باشه آخه امسال گرونترم شده جنسا. » يكي دو هفته مانده به عيد، گلفروشهاي سر چهارراهها جاي خودشان را به ترقهفروشها ميدهند. ترقهفروشها لابهلاي ماشينها ميچرخند و سعي ميكنند تا ميتوانند مردم را به خريد تشويق كنند. براي هركسي هم قيمت خاصي دارند. مثل محمد كه بعد از اينكه شمارهاش را ميدهد و ميگويد هرچه خواستي بگو برايت ميآورم، چشمكي ميزند و نويد ميدهد كه ارزانتر هم حساب ميكند.
آيين ايراني چيني شده
يكي از مسائلي كه در چهارشنبهسوري با آن مواجهيم، اقتصاد چهارشنبهسوري است. واردات ميلياردي مواد آتشبازي از چين و فروش ميليونها عدد از اين مواد در كشور، بحثي مهم در اقتصاد كشور است. قديمها چهارشنبهسوري چوب ميسوزاندند و آتش روشن ميكردند و از رويش ميپريدند، مراسم قاشقزني داشتند. چهارشنبهسوري ويژگيهاي خاص خودش را داشت اما به مرور زمان تمام آن آيينهاي سنتي رنگ باختند و جايشان را به صداي بنگ و شكسته شدن شيشهها و آسيب خوردن به سلامتي انسانها دادند. اين آيين سنتي ايراني كه روزگاري براي مردم حال خوب و شبي خوش را رقم ميزد، حالا چينيزاسيون شده و مثل خيلي چيزهاي ديگر بازار را قبضه كرده است. آن آيين سنتي از بين رفته و به جز چند شركت محدود داخلي، تمام وسايل آتشبازي از چين به كشور قاچاق ميشوند. پولهاي هنگفتي براي تهيه وسايل مربوط به اين آيين سنتي كه حالا ديگر هيچ شباهتي به نوع اصلي خود ندارد، هزينه ميشود. به گفته جلال بهشت نژاد، مديرعامل يكي از شركتهاي توليدي مواد محترقه مجاز و مورد تاييد وزارت دفاع جمهوري اسلامي ايران، برحسب آمارها رقمي حدودي بين 30 تا 40 ميليارد تومان هزينه اقلام واردات قاچاق است. او ميگويد كه اين 30 تا 40 ميليارد تومان مواد محترقه قاچاق حدود 75 تا 80 درصد مواد مورد نياز را تامين ميكند و سهم 20 درصد بقيه حدود 10 ميليارد تومان ميشود. يك حساب و كتاب ساده نشان ميدهد كه اگر به جاي واردات اين حجم از مواد آتشبازي قاچاق، تمام اين مواد در داخل كشور توليد ميشد، چه كارآفريني عظيمي اتفاق ميافتاد و چه گردش اقتصادي خوبي براي كشور داشت.
نكته ديگر اقتصاد مواد خوراكي مخصوص چهارشنبهسوري است. چهارشنبه سوري علاوه بر مراسم خاصش، خوراكي مخصوص هم دارد؛ آجيل مخصوص چهارشنبه سوري يكي از چيزهايي است كه درست مثل شب يلدا مردم برايش صف ميكشند و بازار خشكبارچيها را حسابي داغ ميكند و گردش مالي اين صنف را چند روز مانده به عيد پررونقتر ميكند. مردم ما اما مردم خوشفكري هستند. براي هر چيزي راهي جديد پيدا ميكنند. بعد از اينكه چهارشنبهسوري سالها به جنگ داخلي بيدشمن تبديل شد و آيينهاي سنتي جايشان را به بدنهاي سوخته دادند، بعضي از مردم ترجيح دادند كه به جاي ماندن در شهر، به مكانهاي تفريحي اطراف شهر بروند تا بتوانند اين آيين سنتي را دور از هياهوي شهرها و محدوديتهاي موجود برگزار كنند. كاسبي جديدي كه با برگزاري تورهاي مختلف در قيمتهاي مختلف و امكانات متفاوت ارايه ميشوند.