نقش چين در بحران شبهجزيره كره
اصغر حسنوند
با توقف سكانسهاي نمايشي از قدرت موشكي كره شمالي توسط كيم اون و تغيير سيماي سياسي و امنيتي منطقه شرق آسيا و ايضا تساهل دونالد ترامپ براي تمهيد حل وفصل مناقشه شبهجزيره از طريق گفتوگو، شرق آسيا از مارس 2017تاكنون روزهاي بدون تنشي بر مدار صلح پشت سر نهاده. اون، بعد از حدود يك دهه در شيپور جنگ دميدن، اكنون قيافه فردي خردمند و مصالحهگر به خود گرفته كه حاضر به چانهزني در خصوص مناقشه ميان اين كشور با ايالات متحده وكره جنوبي است.
اعضاي جامعه بينالملل با اطلاع از قرار گرفتن طرفين مناقشه در مسير سياسي حل بحران، ضمن ابراز خرسندي ازحل مسالمتآميز بحران تمايل خود را براي همكاري دررسيدن به توافقي پايدار اعلام كردهاند: چراغ سبز اول را چين با پهن كردن فرش قرمز زير قدمهاي كيم اون روشن كرد. رييسجمهور چين بعد وثوق كامل از نيت ورغبت امريكا به حل بحران كره از طريق مذاكرات ديپلماتيك، بيدرنگ كيم را به پكن دعوت كرد. اون با فراغ بال دعوت را پذيرفت و براي اولينبار در 25مارس قدم به سرزمين چين نهاد. شي جي پينگ با استقبال گرم از كيم انتخاب راهبردي و سرنوشتساز وي را براساس واقعيات منطقهاي وبينالمللي دانست كه نتايج باارزشي را به دنبال خواهد داشت كه در اين زمينه چين ياريگر كره شمالي خواهد بود.
نسبت چين با بحران شبهجزيره
بيجهت نيست بسياري بحران شبهجزيره را چندوجهي و معماگونه ميپندارند زيرا با وجود سپري شدن حدود سه دهه از پايان جنگ سرد وفروپاشي رقيب كاپيتاليست ها؛ بلوك سوسياليست، اين تخاصم همچنان پا برجاست. پس از تقسيم شبهجزيره كره براساس مدار 38 درجه در سال 1954 كره شمالي با مرام سوسياليستي به عنوان يار ايدئولوژيك چين شناخته شد. در اين برهه كه رقابت ايدئولوژيك غوغايي در سياست بينالملل به پا كرده بود، چين به رهبري مائو، كره شمالي را برگ برندهاي درمقابل كره جنوبي و توسعهطلبي امريكا ميدانست كه در زمان مناسب بتوانند ايالات متحده را در تنگنا به امتيازدهي وادارند. اين استراتژي واقعيتي آشكار است كه منطق 7دهه حمايتهاي سياسي، اقتصادي ونظامي چين از كره شمالي را پوشش داده تا ضمن تضمين حاكميت وحيات سياسي كره، چماقي در مقابل رقبا وحفاظي براي توسعه اقتصادي چين باشد. همين حمايت كافي است تا كره شمالي با وجود محرز بودن تهديدات آن عليه صلح وامنيت بينالملل بيواهمه استراتژي جنگ محوري خودرا تداوم بخشيده چرا كه واقفندهرگونه تجاوز به اين سرزمين با پاسخ كوبنده چين همراه خواهد بود. لذا يك سر بحران وتداوم آن را بايد نتيجه حمايت تمام قد پكن از كره شمالي دانست.
مواضع چين در اتحاد كره
1- چينيها معتقدند هرگونه ناامني ودرگيري در شبهجزيره كره قطعا موجب فروپاشي دولت كره شمالي وهجوم هزاران نفر از مردم فقير وآواره به مرزهاي چين ميشود كه تبعا اثرات ناخوشايندي بر روندهاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي چين برجاي خواهد گذاشت.
2- اكنون كره جنوبي يكي از قطبهاي اقتصادي آسيا محسوب ميشود، درصورتي كه يكپارچگي شبهجزيره تحقق يابد بهشدت جايگاه اقتصادي چين درصحنه جهاني وبه تبع آن توسعه داخلي را تحت تاثير قرار خواهد داد. يكپارچگي دو كره به اين معناست كه كره جنوبي با جمعيت 50ميليوني به يك بازار بكر 25 ميليوني ورود خواهد كرد. بنابراين با افزايش سطح توليد در اقتصاد كره جنوبي قدرت رقابت چين در صحنه اقتصاد جهاني را با چالش جدي مواجه ميسازد. برهان چين براي اينكه چرا بايد اتحاد دو كره صورت نگيرد كاملا اساس وجوهره اقتصادي دارد. لذا تا زماني كه چين به اهداف غايي اقتصادي خود دست نيابد، رهبران اين كشور ترجيح ميدهند كه تقسيم شبهجزيره همچنان تداوم يابد چرا كه بقاي اقتصادي چين رابطه مستقيم با حفظ وضع موجود در شبهجزيره دارد.
تبارشناسي استراتژي چيني
چينيها به گونهاي زيركانه«رئال پولتيك» را با نوعي دكترين استراتژيكي كه بهطور مشخص با استراتژي وديپلماسي مورد علاقه غربيها متفاوت است، درهم آميختهاند. آنها آموختهاند تسلط كامل بررويدادها ممكن است سبب برهم خوردن هارموني ونظم عالم بشود. آنها به ندرت برآورد يك مناقشه را با استراتژي برخورد به قصد«همهچيز يا هيچ چيز» به خطر مياندازند نمونه بارز آن كره است كه درعين حمايت، زير قطعنامه عليه اين كشور را امضا ميزنند. الگوي آنها در به كارگيري استراتژي؛ بازي قديمي «وي چي» به معني «احاطه مهره ها» است كه نيروي انعطافپذيري استراتژيك را در بازيگر توليد ميكند و تفكري را توسعه ميدهد كه يك روي آن احتراز از درگيري مستقيم و روي ديگر، پيروزي از طريق«برتري رواني» است.
چينيها بعداز صعود مسالمتآميز در نظام بينالملل بيش از آنكه قدرتي برهم زننده وضع موجود باشند نخست سعي داشتهاند خود را بازيگري متعهد وخواهان تعامل سازنده با اعضاي سيستم معرفي كنند و سپس از طريق استراتژي وتاكتيكهاي گوناگون به اهداف غايي خود برسند. مع الوصف پيرامون حل كهنه بحران شبهجزيره، دولتمردان اين كشور با وجود حمايتهاي پنهان وآشكار خواهان آنندتا نظام بينالملل نقشي ويژه براي چين در رسيدن به توافق وحل اين چالش در نظر بگيرند. كما اينكه دولتمردان ايالات متحده با اذعان به اين امر، از چين خواستهاند به واسطه نفوذي كه در كره شمالي دارد در حل اين معما پيشقدم شود. همانطور كه عنوان شد، چين منافع گستردهاي از شرايط كنوني يعني« نه جنگ، نه صلح»دو كره داردبنابراين به نظر ميرسد جدي شدن تهديد كره براي امريكا از يكسو، فشارو جنگ تجاري ترامپ عليه چين، كره شمالي همان فرصت طلايي براي امتيازگيري از امريكا باشد.