محسن آزموده- رامين صميمي
اورينتاليسم يا شرقشناسي (Orientalism) آن طور كه ادوارد سعيد در پيشگفتار اثر نامدارش به همين نام مينويسد، صرفا يك موضوع يا يك عرصه سياسي نيست، بلكه در حكم توزيع آگاهي جغرافيايي از متون زيباشناختي، پژوهشگرانه، اقتصادي، جامعهشناختي، تاريخي و فلسفي است: «گفتماني كه به هيچوجه با صرف قدرت سياسي رابطه مستقيم و متقابل ندارد، بلكه در متن بده و بستاني ناهموار و نابرابر با انواع مختلف قدرت پديد ميآيد و ادامه مييابد.» بر اين اساس انواعي از قدرت در شكلدهي به آن نقش دارند، قدرت سياسي، قدرت ذهني و انديشهاي، قدرت فرهنگي و قدرت اخلاقي. يواخيم هاينتسل پژوهشگر، هنرمند و مجموعهدار اتريشي در نمايشگاه «ازسلطان تا كابوي» كوشيده بسط اين گفتمان را از خلال پديدهاي اقتصادي يعني سيگار آشكار سازد. او از پس 25 سال پژوهش و تحقيق و گردآوري سيگارها و بستههاي سيگار از سراسر جهان، نشان داده كه «چطور مرد مارلبورو، دنيا را فتح كرد». اين پژوهشگر اتريشي تحصيلات كارشناسي و كارشناسي ارشد خود را در زمينه پداگوژي (آموزشي) در دانشگاههاي گراتس و اينسبروك به اتمام رسانده است. تحقيقات قبلي او نيز در زمينههاي حقوق بشر، مهاجرت و گوناگوني فرهنگ اجتماعي بوده كه در قالب نمايشگاهها و رويدادهاي مختلف در گالريها و فضاهاي عمومي ارايه شدهاند. هاينتسال تاكنون مقالات و تأليفات گستردهاي در حوزه تاريخ اجتماعي فرهنگي به زبان آلماني دارد و همچنين بالغ بر ۲۰۰ كارگاه آموزشي و تجربي براي بزرگسالان و جوانان در كشورهاي مختلفي همچون اتريش، تركيه و ... برگزار كرده است. اين روزها گزيدهاي از بسته سيگارهاي او به همراه توضيحاتي روشنگر و چند تابلوي هنري با سيگار، در گالري فرمانفرما به نمايش گذاشته شده است. آنچه كار او را براي صفحه انديشه روزنامه جذاب ميكرد، نگرش نظري زمينه كار او و تاثرش از متفكراني چون ميشل فوكو، نوربرت الياس و ادوارد سعيد بود. بخش مهمي از كار اين پژوهشگر- هنرمند، به چالش كشيدن «برساخت»هايي چون «شرق» (orient) و «غرب» است. گفتوگوي حاضر، گزيدهاي از گفتوگوي مفصل ما با يواخيم هاينتسل است كه به لطف دكتر داريوش رحمانيان، استاد تاريخ دانشگاه تهران، پيش از انتشار در فصلنامه مردمنامه در اينجا منتشر ميشود. علاقهمندان ميتوانند نسخه كامل را در شماره آتي اين نشريه مطالعه كنند.
ايده و انديشه اصلي و مركزيتان چه بود؟
نقطه شروع اين كار، آن است كه من هزاران قوطي و بسته سيگار دارم و زماني كه به عنوان يك مجموعهدار به اين هزاران شيئي كه گردآوري كردهام، مينگرم، به نظرم ميرسد اين اشيا ميتوانند مطالب ارزنده بسياري در مورد تاريخ به ما بگويند. براي من ايده اصلي رابطه ميان غرب و شرق است. اگر بخواهم ساده بگويم، من در اين كار، مظهر شرق را «سلطان» انتخاب كردم و نماد و مظهر غرب نيز «كابوي» يا «مرد گاو چران» اسب سوار غربي است. شبيه «يين» و «يانگ» در آيين دائوي چيني است، يعني دو امر متضاد را رودر روي يكديگر قرار دادهام، مثل شب و روز يا نر و ماده يا مثبت و منفي. به اعتقاد من هر دو سوي اين تقابل دوتايي، اموري برساخته (constructed) هستند. در اين تقابل برساخته، تصوير رايج و آشناي انسان شرقي، سلطان است، آدمي تنبل و تنباره كه روي تخت دراز ميكشد، چندان تحرك ندارد، اهل خوشگذراني و ولنگاري است، در برابر تصوير غالب انسان غربي، كابوي است، مردي قدرتمند و پر چنب و جوش است؛ گويي سوار اتومبيلي دو ديفرانسيله است و هميشه به جاهاي جديد سرك ميكشد و چيزهاي نو كشف و اختراع ميكند. بنابراين در اين تقابل برساخته، انسان شرقي، موجودي منفعل (passive) و مانا و كرخت است، در حالي كه انسان غربي موجودي فعال (active) و پويا و سرزنده است. بطور كلي در اين تقابل برساخته، شرق مفهومي منفي و غرب معنايي به ذهن متبادر ميكند. اين نشاندهنده نوعي منازعه و رويارويي ميان اين دو جهان برساخته است كه در آن انسان غربي مدعي آن است كه منظمتر و در نتيجه بهتر هستيم و علم و فناوريهاي پيشرفتهتري در اختيار داريم، در حالي كه شما شرقيها دچار انفعال و وازدگي و در جازدن هستيد.
به مساله شرق شناسي به عنوان الگوي حاكم بر رويارويي شرق و غرب امثال ادوارد سعيد و فوكو بيشتر از حيث سياسي و اجتماعي پرداختند. چه شد كه تصميم گرفتيد اين رويارويي را به واسطه يك كالاي مصرفي (سيگار) بازنمايي كنيد؟
نخست لازم است تاكيد كنم كه آثار و انديشههاي ميشل فوكو و نوع نگاه او در شكل گرفتن پژوهشهاي من نقش مهمي دارد. علت اهميت او نيز براي من آن است كه فوكو تحليل دقيق و جامعي از شكلگيري گفتمانها و نهادها در جامعه غرب صورت داده است. ادوارد سعيد نيز با بهره گرفتن از رويكرد نظري فوكو، به نحوه شكلگيري رابطه ميان غرب و شرق پرداخت. فوكو همچنين بحثهاي گستردهاي راجع به گروهها و اقشار و بخشهاي سركوب شده و حاشيهاي و طرد شده جامعه مطرح كرده است، گروهها و افرادي كه به تعبيري در لبه اجتماع قرار ميگيرند و از متن جامعه به حاشيه طرد ميشوند، مثل زندانيان، ديوانگان، بيماران و ... او براي بازنمايي وضعيت اين گروهها به نهادهايي كه اين افراد در آنها نگهداري ميشوند، مثل زندان و ديوانهخانهها و بيمارستانها ميپردازد. فوكو سازوكار اين نهادها را بررسي ميكند و نشان ميدهد كه چگونه قدرت اين افراد و گروهها را به عنوان بخشهايي از جامعه در نظر ميگيرد كه مورد آزمايش و نظارت قرار ميگيرند تا بر اين اساس تبعيضي عليه كل جامعه اتفاق بيفتد. ادوارد سعيد نيز از همين رويكرد براي بحث درباره نوع نگاه غربيها به شرق كه در گفتار (discourse) شرق شناسي (orientalism) نمود مييابد، استفاده ميكند. او در آثارش براي بازنمايي اين گفتار يا گفتمان به آثار ادبي و هنري ميپردازد و چنان كه گفتيد، كاري به كالاهاي مصرفي (goods و Commodities) ندارد. من اما در كارم كوشيدهام از ديدگاه نظري فوكو و نوربرت الياس (جامعهشناس امريكايي) كه به خصوص نظريهاش راجع به فرآيند شكلگيري تمدن اروپايي براي من اهميت دارد و تلاش ادوارد سعيد، براي نگريستن به زندگي روزمره مردم استفاده كنم. از اين حيث و براي نيل به اين هدف كالايي مصرفي مثل سيگار ايدهآل است، زيرا اولا همه مردم در همه جهان از آن استفاده ميكنند، ثانيا پيشينهاي شرقي دارد و ثالثا در مورد سيگار همه آن عناصر و كليشههايي كه در مورد شرق گفته ميشود، ديده ميشود، ضمن آنكه در غرب نيز سيگار هست و در حول و حوش سيگار در غرب نيز كليشههاي مذكور شكل ميگيرد. تلاش من در اين نمايشگاه اين است كه اين كليشه را ساختارشكني و واسازي كنم و به اين منظور از سيگار استفاده كردهام. يعني براي اين ساختارشكني از كالايي مصرفي استفاده ميكنم كه در دسترس همگان است، زيرا تصورم اين است كه اگر از يك شي انتزاعي يا مفاهيم استفاده كنيم، به راحتي با مردم ارتباط برقرار نميشود. اما وقتي با سيگار اين كار را كنيم، برايشان خيلي ملموس ميشود. اين انضمامي بودن و نزديك كردن مفهوم به زندگي روزمره باعث ميشود كه به راحتي با آن ارتباط برقرار كنند.
چرا جعبه سيگار براي شما اينقدر جذاب بود؟
يكي از نكاتي كه من را نسبت به جمع آوري بستههاي سيگار به ويژه سيگارهاي مارلبورو شيفته خود كرده است، اين است كه سيگار كالايي است كه واقعا در دست همه كس هست. به عنوان مثال حتي در كشورهايي كه سيگار را ممنوع كردهاند يا توزيع مارلبورو در آنها ممنوع شده است، باز هم سيگار و مارلبورو به صورت قاچاق به اين كشورها وارد ميشود. هدف من اين است كه از هر كشور، سيگارهاي آن كشور را جمع آوري و نمونه هايش را گردآوري كنم. البته هدفم صرفا كشورها نيست، بلكه ميكوشم در قلمروهاي مختلف اين كار را بكنم. براي مثال در مورد همين مارلبورو اگر به بستههاي سيگار دقت كنيد، ميبينيد كه برخي مربوط به شرق اوكراين هستند و يكي از آنها مربوط به «جمهوري مردمي دونتسك» و ديگري مربوط به «جمهوري مردمي لوهاين» است. اينها كشور نيستند، بلكه قلمروهاي مختلف در داخل خاك اوكراين هستند كه به شكل رسمي اصلا وجود ندارند. نكته جالب توجه اين است كه هر گروه سياسي كه پا به عرصه ميگذارد، سعي ميكند حضور خودش را روي جعبههاي سيگار نشان بدهد؛ حتي گروههاي شورشي نوشتههاي خودشان را روي جعبههاي سيگار ثبت ميكنند و به اين شكل اعلام موجوديت ميكنند. اين تنوع فرهنگي كه بستههاي سيگار همراه خودشان دارند، همه دنيا را در اتاق پذيرايي من گردآورده است و اين براي من جذاب است.
يعني اين گروههاي شورشي يا استقلالطلب، از بستههاي سيگار استفاده ميكنند تا مواضعشان را به جهانيان نشان بدهند.
بله، مثلا در بوسني هرزگوين قوطيهاي سيگار مارلبورو را ميبينيد كه روي آن به زبانهاي مختلف يك جمله را نوشته است. يعني به زبان عربي براي مسلمانان اين منطقه نوشته شده است، به زبان صربي براي مسيحيان ارتودوكس آن منطقه است و زبان لاتين كه براي كرواتها و كاتوليك مذهبهاي آن منطقه است. اين نشان ميدهد كه نوشتن روي بستههاي سيگار طريقي براي هويت بخشي به خودشان بوده و اينكه خودشان را از بقيه متمايز كنند و هويت مستقل خودشان را دست و پا كنند؛ حتي گاهي روي يك بسته سيگار مارلبورو شما ميبينيد كه يك جمله سه بار به يك زبان واحد تكرار شده است، زيرا هريك از اقليتهاي حاضر در آن منطقه ميخواستند كه اين جمله يك بار براي آنها درج شود. اين اعجابآور و ديوانهوار است و نشان ميدهد كه يك كالاي مصرفي سيگار چقدر در ابراز هويت نقش دارد. يا يك بسته سيگار مارلبورو ميبينيم كه روي آن به زبان عبري و پشت آن به زبان عربي نوشته شده است. يا بسته سيگار مارلبورويي هست مربوط به زبان تاجيك نوشته شده، اما آن را به خط ترليك (شبيه خط روسي) نوشتهاند كه نشاندهنده تاثير سياست بر يك كالاي مصرفي است يا بسته ديگري را ميبينيم كه اول به زبان آلماني روي آن نوشتهاند، بعد فرانسه و بعد ايتاليايي. در حالي كه قبلا روي آن فقط به زبان آلماني نوشته شده بود، اما بعدا ايتالياييها اعتراض كردند و گفتند ما هم ميخواهيم زبان ما هم روي بسته سيگار باشد. بنابراين همه موارد فوق نشاندهنده تاثير سياست روي يك كالاي مصرفي مثل سيگار را نشان ميدهد. يا مثلا روي يك بسته سيگار مارلبورو در آنگولا را ميبينيم كه روي آن به زبان دولت استعمارگر آنگولا يعني فرانسه نوشته شده يا روي يك بسته سيگار مارلبورو در كوزوو شاهديم كه به زبان صربي نوشته شده است، زيرا صربها اگرچه اقليت كوچكي هستند، اما از نظر سياسي قدرتمند هستند و با اين كار خواستهاند نشان بدهند آلبانيايي نيستيم و هويت صربي خودمان را حفظ كردهايم.
اگرچه اين تنوع زباني روي بستههاي سيگار مارلبورو هست، به هر حال همه اينها سيگار مارلبورو است و اين نشان ميدهد كه فرهنگ سرمايه داري و كاپيتاليستي بر همه اينها اثر گذاشته است.
بله. مارلبورو يك برند جهاني و فراگير است. ما در تمام كشورها شاهد كاهش برندها و ماركهاي توليدكننده سيگار هستيم. ارقام و اعداد نشان ميدهد كه الان تنها برندهاي معدودي در سراسر جهان به توليد سيگار مشغولند و اين نشان ميدهد كه اين قضيه هر روز بيش از پيش انحصاري ميشود و به دست تعداد معدودي ميافتد. امروز شاهديم كه چند شركت بزرگ جهاني در زمينه سيگار شركتهاي كوچك را ميخرند و زيرمجموعه خودشان ميكنند. در حقيقت تجارت نه چندان تميزي است و جالب است كه همه سيگار مصرف ميكنند.
به نظر ميآيد ديدگاهي انتقادي نسبت به سرمايهداري داريد.
بله، تمايل داشتم اين نمايشگاه را در ايران برگزار كنم، زيرا ميبينم كه بسياري به خصوص از طبقه متوسط نگاهي شيفتهوار به فرهنگ غرب دارند. مثلا در مورد همين برند مارلبورو ميبينيم كسي كه اين سيگار را در دستش ميگيرد، انگار آن را نشانه تجدد و امروزي بودن تلقي ميكند. در مقابل ميخواهم از اين آدمها بپرسم كه داريد چه كار ميكنيد؟
چقدر فكر ميكنيد كه موفق شدهايد مرز ساختگي شرق و غرب را از ميان برداريد؟
ميدانيد كه شيوه اصلي كار من ساختارشكني است و ساختارشكني يعني زاويه نگاه شما را از اساس تغيير بدهم. آنچه ممكن است شما به شكل ديوار ببينيد، ممكن است از ديد من به صورت پلي باشد. از همين رو نميگويم كه آمدهام ديواري را خراب كنم. به ماجرا به اين شكل نگاه نميكنم. در حقيقت كار من اين است كه از مردم دعوت كنم تا به من بپيوندند و از زاويهاي ديگر به تفاوت ميان غرب و شرق نگاه كنند و از منظر جديدي به اوضاع و شرايط بنگرند. در خصوص اينكه چقدر موفق شدهام با توجه به بازخوردي كه داشتهام، به نظرم ميآيد موفق بودهام. يكي از نشانههاي من براي موفقيت آن بوده كه اعجاب و شگفتزدگي را در مخاطبانم ديدم. قدم بعديام اين است كه اين نمايشگاه را در امريكا نيز برگزار كنم و آنجا هم عكسالعمل مردم را ببينم و اين پيام را به گوش آنها نيز برسانم. در اتريش هم واكنش مخاطبان خوب بود. البته هدف نمايشگاه آنجا فرق ميكرد. از آنجا كه در رشته علوم تربيتي تحصيل كردهام، براي خودم يك مسووليتي نيز قائل هستم كه درسي به مردم بدهم. آنجا بيشتر ميخواستم آينهاي روبهروي هم وطنانم قرار بدهم و به آنها نشان بدهم كه ما اينطور به شرق نگاه ميكنيم و آيا واقعا اين نگاه واقعي و درست هست يا خير؟ يعني تلاش داشتم كه زاويه نگاهشان را تغيير بدهم. آنجا ماموريت من اين بود كه به غربيها بگويم ما بايد به اين تصاوير به نحو نقادانه بنگريم و تفكر كنيم. اما در كشورهاي شرقي هدفم اين بود كه اين شيفتگي نسبت به فرهنگ غرب هست را نقد كنم و به مخاطبان مثلا ايراني بگويم كه شايد اين نگاه درست نباشد. خيلي از پناهجويان را ميبينيم كه خيلي نسبت به غرب شيفته هستند يا وقتي به مركز خريد پالاديوم ميروم، ميبينم كه از تماشاي اجناس و كالاهاي غربي شگفت زده ميشوند و ميگويند حتما خوب است و كيفيتش بالاست. پيام من به اين مخاطبان اين بود كه به ايشان گوشزد كنم كه آيا فكر نميكنيد كه غرب يك برساخت است؟ آيا فكر نميكنيد كه اين صرفا تبليغات است؟ آيا اين غرب هميشه با شما رفتار منصفانهاي داشته است؟ بايد به اين تحسين و تمجيدي كه هميشه از شيوه زندگي امريكايي ميشود و انگار هر كس بايد يك آيفون داشته باشد، فكر كرد. ما نبايد سرمايهداري را با دموكراسي يكي بدانيم. سرمايهداري يك ايدئولوژي از مجموعه ايدئولوژيهاي موجود است. ما هر جا زندگي ميكنيم، خواه شرق يا غرب، بايد نسبت به اين ايدئولوژي يك نگاه نقادانه و موشكافانه داشته باشيم.
فوكو همچنين بحثهاي گستردهاي راجع به گروهها و اقشار و بخشهاي سركوب شده و حاشيهاي و طرد شده جامعه مطرح كرده است، گروهها و افرادي كه به تعبيري در لبه اجتماع قرار ميگيرند و از متن جامعه به حاشيه طرد ميشوند.
ادوارد سعيد نيز از همين رويكرد براي بحث درباره نوع نگاه غربيها به شرق كه در گفتار شرق شناسي نمود مييابد، استفاده ميكند. او در آثارش براي بازنمايي اين گفتمان به آثار ادبي و هنري ميپردازد و كاري به كالاهاي مصرفي ندارد.