درسهايي درباره مميزي براي نويسندگان و ناشران
مصايب توليد كتاب
جواد مازندراني
تا همين يكي، دو سال پيش و بعد از همه گفتوگوهايي كه درباره واگذاري مميزي كتاب به خود ناشران مطرح بود، انتظار ناشران، نويسندگان و مترجمان از اداره كتاب وزارت ارشاد اين بود كه سانسورها بهطور حداقلي و هر چه بيشتر با ديده اغماض وارد شوند تا امكان نشر آثار هر چه بيشتر تسهيل شود. در اين ميان، برخي ناشران هم كه با روياي گرفتن كپيرايت از ناشران خارجي و درج لوگوي مربوطه روي جلد، اقدام به نشر آثار ترجمه ميكنند، قطعا قادر به پايبند ماندن به آن بندي كه مقيد ميكند «اثر بايد بدون هيچ تغيير و حذف و كاملا براساس متن اصلي ترجمه و منتشر شود» نيستند يا به توافقي نانوشته و اخلاقي با طرف خارجي رسيدهاند. در دولت اخير، هر قدر كه عملكرد متوليان مميزي كتاب تا نيمههاي سال 97 مطلوب بود و تا حد زيادي امكان توافق با ناشران خارجي را بيشتر ميكرد، تقريبا از زمستان آن سال، آشكارا روندي در اداره مزبور آغاز شد كه نه فقط دستيابي به توافقهاي بينالمللي ناشران ايراني را در افق محو كرده بلكه مصايب نوظهور و عجيبالخلقهاي را هم پديد آورده كه در دولتهاي قبلي ديده و آزموده نشده بود.
از زمستان 97 بيآنكه آن نامه معروفِ واگذاري مميزي كتاب به يك نهاد يا فرد ناشناخته -به صورت پيمانكاري- به شبكههاي اجتماعي راه يافته باشد، به يكباره سويهاي تازه در اين وادي اتخاذ شد. اينكه شنيدهايد گفتهاند به جاي «شير مادر خوردن نوزاد» چيز ديگري بگذاريد يا اگر بچه شير نخورد اتفاق خاصي هم نميافتد و حذفش كنيد، واقعيت دارد و تخيلي نيست. همينطور اينكه گفتهاند رنگ شرابي موها را با يك رنگ ديگر عوض كنيد. يا جاي كلمه «مسكرات» از كلمه نوشيدني استفاده كنيد، بيخيال اينكه شخصيت داستان چطور ممكن است بر اثر خوردن نوشيدني تلوتلو بخورد و پرتوپلا بگويد. يا بخشهايي از كتابي را كه در آن داعشيها بنا ميكنند به نماز خواندن يا اذان گفتن، به كلي حذف كنيد تا حتي مظاهر مسلماني آنها را هم نشان ندهيم.اينها گذشت و خبر تازهاي از بهارستان رسيد و آن اينكه ديگر كتابي درباره وضعيت كرهشمالي ترجمه نكنيد و هر چه كردهايد بس است. در نمايشگاه كتاب ارديبهشت 98 هم كتابهايي با اين موضوع يا جمعآوري شد يا از قبل به ناشران ابلاغ كردند كه كتابهايي درباره كرهشمالي را به نمايشگاه نياوريد. خب، معلوم است در كرهشمالي چه خبر است، اما چرا تصميماتي كه در پيونگيانگ براي ناشران كرهاي گرفته ميشود، ما بايد براي ناشران ايراني بگيريم؟ گفته شد محتواي اين كتابها يكجور كنايه و استعاره چه و چه در خود دارد... و چيزي نگذشت كه در فضايي بيسروصدا، رمانها و كتابهايي با موضوع يهوديت يا حتي با شخصيتهاي يهودي، از دريافت مجوز منع شدند. اين اتفاق زماني رخ داد كه مليت يووال نوح هراري (نويسنده كتاب «انسان خردمند») بر سر زبانها افتاد و كتابهاي او ممنوعالانتشار شدند. اما تر و خشك با هم سوختند و هر رمان يا كتابي كه به آيينهاي يهودي پرداخته يا شخصيت اصلي آن يهودي باشد، پشت درهاي بسته مانده و كماكان مجوز نشر نميگيرند؛ حتي اگر نويسندهاش يك يهودي مخالف رژيم غاصب و اشغالگر صهيونيستي باشد.
بازهم چند ماهي گذشت -ببينيد طي اين يك سال با چه حجمي از تغيير روبهرو بودهايم- و اينبار برگ تازهاي رو شد: اخيرا دستورالعملنويسان، علاوه بر نگاه سلبي، صاحب نگاه ايجابي شده و پيشنهادهايي براي جايگزينسازي كلمات و جملات كتاب ارايه ميكنند كه آدم با خودش فكر ميكند چنين جايگزينهايي چرا به فكر خود نويسنده نرسيده بود! يعني فرقي نميكند كه نويسندهاش پس از سالها تحقيق يا تحت تاثير هر ايدئولوژي يا فلسفهاي، به چه باور يا نتيجهاي رسيده باشد؛ در چند مورد، به عنوان شاهد ديدهام كه براي آثار نويسندگان بزرگي مثل ويل دورانت، موراكامي و ژان پل سارتر، پيشنهادهايي به عنوان جايگزين برخي كلمات و جملات داده شده كه نظرات ايشان را به كل وارونه ميكرده. البته، باز به عنوان شاهد ديدهام كه خوشبختانه ناشرها يا به نوشتن زيرنويسهاي توضيحي بسنده كرده يا آن قسمت را حذف كردهاند تا در نظرات آن بزرگان دست نبرند. اما اينها همه مقدمه بود تا آمادگي هضم اين يكي را داشته باشيد. اينجا خود نقطه حيرت است كه دستورالعملها ميگويد: «بنويسيد اين نويسنده اشتباه كرده و نظرش كاملا نادرست است» كه معنياش اين است كه من به عنوان يك مسوول اداري يا من به عنوان تحريريه يك نشر، از دورانت و راسل و كامو و سارتر بيشتر ميفهمم و آنها به خطا رفتهاند كه چنين نوشتهاند.چگونه ممكن است پس از سالها تجربه در امر مميزي و سالها داشتنِ دستگاه نظارتي در وزارتهاي فرهنگ ادوار گوناگون، به چنين درجهاي از استادي رسيد؟ اگر به عمق اتفاق بنگريد، ديگر كلمه كپيرايت را فراموش كرده، دست از كمربندتان برميگيريد و با توكل و اميد به آينده، به افق خيره ميشويد.