جاي خالي منافع ملي و سياست خارجي در مناظرهها
روحالله سوري
قائم مقام ستاد مركزي مجازي حسن روحاني
برجام يك برنامه منسجم و موفق سياست خارجي تيم ديپلماسي دولت يازدهم كه براساس آن براي مذاكرات رسمي براي طرح جامع اقدام مشترك درباره برنامه اتمي ايران با پذيرفتن توافق موقت ژنو روي برنامه هستهاي ايران در نوامبر ۲۰۱۳ شروع شد. به مدت ۲۰ ماه كشورها درگير مذاكره بودند كه در آوريل ۲۰۱۵ تفاهم هستهاي لوزان شكل گرفت اما چيزي كه مهم است و در اين يادداشت ما بهدنبال شناخت و اهميت برجام نيستيم اهميت برنامه برجام به عنوان مهمترين دستاورد دولت يازدهم و تيم سياست خارجي ايران كه از بهترين ديپلماتهاي خبره و آشنا به سياست خارجي و منافع ايران بعد از انقلاب هستند براي كارشناسان و تحليلگران علوم سياسي و روابط بينالملل كاملا مشخص و قابل دفاع است. هانس جي. مورگنتا نظريهپرداز امريكايي آلمانيتبار و استاد روابط بينالملل و علوم سياسي كه وي را پدر علم سياست خارجي و از بنيانگذاران نظريه واقعگرايي در روابط بينالملل در نيمه دوم قرن بيستم ميخوانند. از نظر وي، برآيند مشترك بازيگران عرصه سياست تلاش براي به دستگيري قدرت، حفظ آن و نمايش قدرت براي كسب اعتبار و وجهه بينالمللي است. مورگنتا معتقد است كه دولتمردان خاورميانه، رويايي فكر ميكنند و علمي نميانديشند و از اين جهت در نظريه موازنه قدرت، مفهوم منافع ملي را محور اصلي مباحث خود قرار ميدهند. از نظر وي «اهداف سياست خارجي بايد برحسب منافع ملي تعريف شوند. » و «منافع ملي بر حسب قدرت تعريف ميشود». بهطور مسلم براي مورگنتا قدرت و منافع ملي دو مفهوم اصلي و كليدي است.
مهمترين پيام مورگنتا در كتاب «سياست ميان ملتها» تفكيكي است بين «آنچه هست» و «آنچه بايد باشد.»
هانس مورگنتا هشت عامل اصلي را به عنوان زيربناي قدرت ذكر كرده است: ۱- موقعيت جغرافيايي ۲- وجود منابع طبيعي ۳- ظرفيت صنعتي ۴- وضعيت آمادگي نظامي ۵- جمعيت ۶- خصوصيات ملي ۷- روحيه ملي ۸- كيفيت ديپلماسي.
مهمترين موضوع و كليد واژه براي نگارنده اين يادداشت كه در كتاب «سياست ميان ملتها» مشاهده كردم و از نظر علم روابط بينالملل مهمترين هدف است «منافع ملي» است مورگنتا ««منافع ملي» را ستاره راهنماي كشورها در محيط بينالملل معرفي ميكند امروز در قرن 21هستيم شاخصهاي قدرت نسبت به قرن 20 تغييرات شگرفي داشته و سوالات زيادي پيش روي كارشناسان سياست خارجي و روابط بينالملل قرار داده است كه همه شاخصهاي تغييرپذير در عرصه و محيط بينالملل بهصورت تصاعدي در حال افزايش و رشد چشمگيري است معتقدم با همه اين تغييرات در عرصه سياست خارجي و محيط بينالملل اما پس از 5 قرن از تولد «منافع ملي» هنوز اهميت و مفهوم آن براي كشورها و به خصوص ديپلماتها، تحليلگران سياست خارجي، روابط بينالملل در جايگاه اول قرار دارد با اين مقدمه در خصوص «منافع ملي» و سياست خارجي به نظر ميرسد تيم سياست خارجي دولت يازدهم شناخت دقيقي از«منافع ملي» داشته و آن را ستاره راهنماي كشور ميدانند. دستگاه سياست خارجي به خوبي در محيط بينالملل تلاش كرده و در حقيقت تفكيكي بين «آنچه هست» و «آنچه بايد باشد». قرار داده است. برجام مهمترين برنامه و دستاورد دستگاه سياست خارجي و دولت يازدهم است اما در واقع تلاشها و توسعه روابط خارجي دستگاه سياست خارجي در خصوص گسترش روابط با همسايگان، كشورهاي منطقه، اروپا، سازمانها و نهادهاي بينالمللي يعني تلاش دستگاه سياست خارجي براي دستيابي «منافع ملي» در محيط بينالملل.
مهمترين دغدغه و اولويت سياست خارجي هر كشوري دستيابي به «منافع ملي» است و دولت يازدهم «منافع ملي» را در اولويت اول و در دستيابي به آن نمره بالايي كسب كرده است. به دور از انصاف و ديدگاه علمي است كه بازي ديپلماسي و «منافع ملي» و «سياست خارجي» را در برجام خلاصه كرد.
در مناظرات كانديداهاي جريان اصولگرا بدون توجه به موضوع مهم و كليدي«منافع ملي» و «سياست خارجي» صرفا شعاري و بدون شناخت از (برجام) و با رويكرد جناحي به آن هيچ توجهي ندارند كه «منافع ملي» و «سياست خارجي» فقط برجام نيست و به جاي پرداختن به برنامههاي اعلامي خود در زمينه «منافع ملي» و «سياست خارجي» با يك تلقي و نگاه سياسي به برجام ميتازند در حالي كه برجام يكي از مهمترين دستاوردهاي دولت يازدهم مورد اجماع و قبول تمام اركان نظام و در راستايي دستيابي به امنيت ملي و «منافع ملي» است. حسن روحاني و اسحاق جهانگيري ضمن تشريح برنامههاي اعلامي خود در زمينه «منافع ملي» و«سياست خارجي» در خصوص اقدامات دولت يازدهم هم به مردم گزارشاتي بيان ميكنند،
در پايان به كانديداهاي جريان اصولگرا پيشنهاد ميشود در برنامههاي تبليغاتي و مناظرات خود به جاي پرداختن به تضعيف دستاوردهاي برجام برنامههاي خود را درخصوص «منافع ملي» و«سياست خارجي» اعلام كنند. برجام خوب يا بد يك گفتوگوي مورد توافق ايران و دنيا بود و بهترين دستاورد تاريخ ديپلماسي ايران كه در عمل صلحطلبي ايران را براي دنيا به نمايش گذاشت. در واقع دستگاه سياست خارجي و دولت يازدهم تبلور واقعي نظريه واقعگرايي در روابط بينالملل و نماد تفكيكي بين «آنچه هست» و «آنچه بايد باشد» است و بهتر است اين جريان برنامههاي خود درخصوص «منافع ملي» و«سياست خارجي» به مردم ايران اعلام كنند و به حاشيهها نپردازند.