فقيه فلسفهدان
عبدالله ناصري
شهيد مطهــري از آنجايي كه در حوزه محضر علما و اساتيد بزرگي مانند آيتالله بروجردي، امـام خمينــي، علامه طباطبايي و... را درك كردند داراي موقعيت ممتاز و قابل ملاحظهاي بودند.
اما از آنجايي كه يكي از مهمترين فعاليتهاي فكري ايشان ناظر به مسائل فلسفي بود در حوزه علميهاي كه بر پايه فقه غير پويا قرار داشت انديشههاي شهيد مطهري خيلي نميتوانست مورد اقبال وسيع حوزويان قرار بگيرد. اساسا حوزه فقهمحور با روحانياني كه در فلسفه هم، دستي داشتند و درسي ميدادند و تاليفاتي داشتند چندان سر سازگاري نداشت. چنانچه در مورد مرحوم علامه طباطبايي هم اين مساله را شاهد بوديم كه در ميان بسياري از چهرههاي روحاني و مراجع تقليد وقت ايشان به چهرهاي منزوي تبديل شده بودند. هرچند بسياري از بزرگان همان حوزه معتقد بودند كه اگر مرحوم طباطبايي به جاي رفتن به دنبال تحصيل و تدريس فلسفه و تفسير در حوزههاي علميه ميماند و به فقه ميپرداخت، ميتوانست به جايگاه بسيار بالاتر از فقهاي هم عصر خود برسد. اين مساله بيترديد ميتواند در مورد شهيد مطهري هم صادق باشد. در واقع اگر ايشان هم به جاي فعاليتهاي فلسفي و دانشگاهي به همان شكل سنتي به مباحث حوزوي و فقهي ميپرداختند جايگاهشان هيچ كمتر از مراجع هم دوره خودشان نبود. اما از امتيازات شهيد مطهري نوآوريهاي ايشان بود كه البته در برخي جريانهاي حوزه با مقاومتهايي نيز روبهرو ميشد. چنانچه ميدانيم در سالهاي اول دهه شصت انتشار كتاب «مباني اقتصاد اسلامي» ايشان متوقف شد؛ كتابي كه البته با رويكرد سنتي و فقه غير پوياي حوزه همخواني نداشت. براي همين با عزم آيتالله آذري قمي، مدتها اين كتاب خاك خورد تا اينكه نهايتا در سالهاي بعد منتشر و توزيع شد.
به هر حال ايشان در مورد مسائل اقتصادي، فرهنگي و ديني آراي خاص خودشان را داشتند كه تحمل آن براي بخش سنتي حوزههاي علميه خيلي آسان نبود. در واقع رويكرد شهيد مطهري به مباحث ديني، عقل (عقل فلسفي)گرايانه بود و به جهت مسائلي كه به اختصار اشاره شد متاسفانه خيلي نتوانست در گفتمانسازيهاي درون حوزه موفقيت بالايي كسب كند. البته با تحولات بزرگ سياسي و پيروزي انقلاب اسلامي ايشان در نهايت جاي خود را هم در ميان جامعه و هم در ميان حوزويان باز كرد و به يكي از اصليترين شخصيتهاي برجسته انقلاب تبديل شد.
نوع نگاه منحصر به فرد ايشان را در همان ماههاي پيروزي انقلاب اسلامي نيز ميتوان مشاهده كرد. آنچه در پايان ميخواهم به آن اشارهاي داشته باشم اينكه به نظر ميرسد خيلي از مسائلي كه در طول چهار دهه گذشته ما در كشور با آن درگير بودهايم در صورت حضور شخصيتي مانند شهيد مطهري ميتوانست با هزينه كمتري حل و فصل شود يا در مواردي اساسا به وجود نيايد.