تنها زندانبان كافي نيست
حسن موسويچلك٭
پيشگيري از وقوع جرم يكي از موضوعاتي است كه بايد از سوي نهادهاي مختلف جامعه به آن توجه شود با اين حال رويكردهاي پيشگيرانه هرميزان نيز كه تقويت شوند باز هم عدهاي مرتكب جرم ميشوند كه مجازات برخي از آنها زندان است. هرچند انتظار اين است كه افراد پس از آزادي از زندان بار ديگر به ارتكاب به جرايم اقدام نكنند اما اين موضوع به تحقق زمينههاي مهمي باز ميگردد. نخست اينكه در حال حاضر اقدامات تربيتي در زندانهاي ايران متناسب با تعداد زندانيان و فضاي زندانهاي كشور نيست. نداشتن منابع كافي براي توسعه خدمات مددكاري اجتماعي و روانشناسي از جمله دلايلي است كه باعث ميشود تا مداخلات انجام شده در زندانها جنبه پيشگيرانه آنچناني نداشته باشد. چندي پيش در زندانهاي مشهد زندانيان را براساس تيپ شخصيتي و نه جرم تقسيمبندي ميكردند اما به دليل زمانبر بودن و هزينه داشتن استمرار پيدا نكرد. نيروي انساني متخصص هم تعيينكننده است. بايد ديد تا چه اندازه افرادي كه در زندان با زندانيان سر و كار دارند مهارتهاي لازم براي برقراري ارتباط با آنها را دارند؟ از طرف ديگر بايد ديد علايمي كه باعث ارتكاب به جرم ميشوند از بين رفتهاند يا خير؟زمينه ديگر به بحث پذيرش مجرمان در جامعه بازميگردد. نميتوان كتمان كرد فردي كه از زندان آزاد ميشود، برچسبي را با خود دارد كه اين برچسب نه تنها براي او كه براي خانوادهاش نيز تعريف ميشود. گذشتن از كنار اين برچسب به سادگي امكانپذير نيست. بنابراين در بسياري از مواقع اين افراد نميتوانند گواهي عدم سوءپيشينه ارايه كنند و در اين شرايط طبيعي است كه بار ديگر به سمت عمل خلاف قانون سوق پيدا ميكنند. موضوع مهم ديگر به تفكر زندانيان برميگردد. افرادي كه از زندان آزاد ميشوند كمتر رغبت دارند تا پس از آزادي ارتباط خود با مراكز مددكاري داخل زندان را حفظ كنند. به اين ترتيب مراقبتهاي پس از آزادي زندانيان كاسته ميشود. سيستم زندان هم آنقدر نيرو و منابع ندارد كه بتواند پيگيري پس از ترخيص را انجام دهد و بتواند افراد ترخيص شده را به گونهاي رصد كند كه از ارتكاب به جرم خودداري كنند. وقتي فرد باور كند كه مجرم است و جامعه نيز پذيرش او را نداشته باشد آن زمان ديگر ارتكاب مجدد او به جرم عجيب نخواهد بود. اين در حالي است كه ارتباط هدفمند، پايدار و هماهنگ بين سازمانهايي كه افراد پس از خروج ميتوانند با آنها ارتباط داشته باشند مانند آموزش و پرورش، بهزيستي، كميته امداد و فني و حرفهاي وجود ندارد. از روزي كه فرد وارد زندان ميشود بايد براي بازگشتش به زندگي سالم اقدام كرد. اين بازگشت به تحقق چند شرط است. نخست اينكه فرد بايد خودش را باور كند، دوم اينكه خانواده بايد او را حمايت و باور كند، سوم اينكه محيطهاي اجتماعي نيز بايد راه بازگشت او به زندگي سالم را هموار كند و چهارم اينكه فرد آزاد شده نيز بايد به جامعه فرصت دهد تا تفكر خود نسبت به آنها را تغيير دهد. كلام آخر اينكه تنها زندانبان براي كاهش جرايم كافي نيست و بايد بخش تربيتي نيز به برنامههاي زندانهاي كشور وارد شود.
٭ رييس انجمن مددكاران اجتماعي ايران