• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4104 -
  • ۱۳۹۷ يکشنبه ۱۳ خرداد

نگاهي به دو اثر تاريخي ايراني و نمايش آن در موزه ملي ايران

از لوور تا چغازنبيل

ساره بهروزي

 

 

نيمه اسفند ماه سال 96 موزه ملي ايران واقع در پايتخت درهايش را به روي علاقه‌مندان در حالي گشود كه؛ كمتر كسي پيدا مي‌شد از نمايش آثار و چگونگي آن خبر نداشته باشد. موزه ملي در اتفاق فرهنگي خوبي ميهمان چندين اثر تاريخي از موزه لوورشد. همين امر سبب خوشحالي ايرانيان را فراهم كرد. انتقال 56 اثر تاريخي از گنجينه لوور به موزه ملي نه تنها براي اهالي فرهنگ و هنر، بلكه براي تمام مشتاقان و دوستداران ايران اتفاقي خوشحال‌كننده است. طبيعي است كه همه دوست داشته باشند داخل كشور خود مانند بسياري از كشورها شاهد آثار باستاني متعلق به وطن و هويت گذشته‌ خود در كنار آثاري از هنرمندان جهاني و مشهور باشند. آثار تاريخي كه بخش بزرگي از هويت يك ملت را تشكيل مي‌دهند، هميشه جذاب و ديدني‌ هستند. چه در موزه لوور پاريس باشند چه در موزه ملي تهران يا هر جاي ديگري. كنجكاوي درباره گذشتگان با نمايش دست‌سازها و ابزارهاي مورداستفاده براي همگان جالب‌توجه است. نام هنرمندان بزرگ هم از طريق حفظ آثار خلق‌شده آنها در طول ساليان متمادي توسط موزه‌هاي بزرگ جهاني، هيجاني براي بازديد مردم در عصر حاضر ايجاد كرده است.

 

استقبال مخاطبان

در روز اول بازديدم از موزه شاهد استقبال خوبي از جانب مخاطبين بودم كه در روزهاي بعد و سال نو نيز ادامه داشت؛ اما درنگ طولاني من در مورد اين نوشته بر‌مي‌گردد به كاستي‌هايي كه هرگز دوست نداشتم با آن روبه‌رو شوم. با قدم زدن در سالن موزه نورپردازي نامناسب روي آثار اولين چيزي بود كه ذوق هر بيننده‌اي را تا حدي كور مي‌كرد. هنوز از فكر نورپردازي غافل نشده بودم كه با غلط‌هاي املايي و حروف به‌هم‌پيوسته، همچنين قرارگيري نامناسب تاريخچه‌ها برخورد كردم. يكي از بازديدكنندگان دو زانو روي زمين خم‌شده بود تا بتواند تاريخچه را بخواند! ديگري به دنبال راهنمايي در موزه مي‌گشت تا سوالاتش را مطرح كند. قصد و انگيزه من هرگز مقايسه راهروهاي عريض و طويل موزه لوور با سقف‌هاي بلند و نور مناسب و راهنماهاي آگاه براي آثار و خيل عظيم گردشگران نيست. گرچه پايه‌هاي فرهنگي و رويكرد به موزه در دو كشور متفاوت است، اما موارد ناشي از قصور و بي‌توجهي در مقابل اشتياق مخاطبين بسيار آزاردهنده جلوه‌مي‌كند. مخاطبيني كه خوشحال‌اند و شور و هيجان‌شان در بازديدنشان مي‌دهند، بايد قدردان بود و براي گام‌هاي بعدي فرهنگي آماده كرد، نه اينكه دل‌زده‌شان كرد. در هر صورت و با همه كاستي‌ها اين اتفاق را گرامي مي‌دارم و درباره دو اثر باستاني ايران و مواجهه‌ام در موزه ملي بدون در نظر گرفتن لوور به نوشتن ادامه مي‌دهم.

 

هنر ايراني

دو اثر ايراني در اين مجموعه وجود دارند كه مربوط به گذشته‌هاي دور ايران باستان هستند. يكي به نام «درفش مدور بر دوش دو گاو نر» و ديگري به نام «تبر منقوش به نام پادشاه عيلامي اونتاش ناپيريشا» هر دو زيبا و داراي هويتي كهن و كشف‌شده از دل خاك اين سرزمين هستند. «درفش مدور بر دوش دو گاو نر» از جنس مفرغ و از كشفيات لرستان است. اثر در سال 1893 ميلادي به تملك موزه لوور درآمده. اين فلز باارزش كه براي تهيه لوگوي رسمي بازار بورس تهران در سال 1967 نيز استفاده‌شده است، تلفيق هنر و صنعت با شكل‌هاي متنوع حاكي از تاريخ غني در اين استان است. دو هزار شيء مفرغي ديگر نيز از كوهستان‌ها و مناطق شمالي اين استان به دست آمده كه هم زينت‌بخش موزه ملي است و هم زينت‌بخش سالني در موزه لوور؛ اما اين شيء باارزش از نخستين اشياي مفرغي است كه وارد يك مجموعه عمومي شده است. حلقه‌اي روي دوش دو گاو نشسته در خلاف جهت يكديگر به چشم مي‌خورد كه نقش نگهدارنده حلقه را دارند. در داخل حلقه بزرگ واصلي اين اثر كه به هزاره دوم پيش از ميلاد و دوران قوم «كاسي‌ها» مربوط مي‌شود، چهار انسان با پاهاي به هم گره‌خورده در حال دويدن هستند. دويدن در حلقه‌اي كه پاياني برايش تصور نمي‌كنيم، زيرا اين فلز مدور راه به‌جايي ندارد. در راهنماي تاريخچه ذكرشده «...اين چهار انسان حلقه‌هايي ساخته‌اند كه در آن تا ابد مي‌دوند.» هر چهار انسان دست در دست هم دارند و باهم كوزه‌هايي را نگه‌داشته‌اند از اين كوزه‌ها آب سرازير است تا حلقه‌هاي بيشتري درست كند. در بخش بيروني حلقه تزيينات ديگري مانند مرغابي‌هاي كوچك نشسته، وجود دارد. همچنين حيوان ديگري هم نشسته در بالاي اثر به چشم مي‌خورد. بيشتر از هر چيز نظرم به حلقه‌هايي جلب مي‌شود كه انسان‌ها در آن مي‌دوند. نمايشي نمادين از كار و تلاش بشري. حركتي در كره زمين كه ادامه‌دار است و نابود نمي‌شود. بشر تغيير مي‌كند از بين مي‌رود اما هميشه براي بقا و زندگي در اين چرخه بايد تلاش كند. وقتي در خيالم حلقه‌ها را به دنيا و كره زمين تشبيه مي‌كنم انسان‌ها را چنان مي‌بينم كه مدام در تكاپو و حركتند. انگار درهم گره‌خورده‌اند تا ثابت كنند تلاش بدون همكاري و اتحاد بي‌نتيجه و بدون فايده است. آب را نماد رويش و روياندن قرار مي‌دهم و مرغابي‌ها را كه هم در خشكي زندگي مي‌كنند و هم در آب نمادي از گستره‌ وسيع موجودات فرض مي‌كنم. گويا انسان‌ها تنها با كوشش خود به اين چرخه معنا مي‌دهند. شايد بتوان آب را پيدايش بشر هم در نظر گرفت. انديشه و تامل به گذشته‌هاي بسيار دور ما را متوجه خلق اثري مي‌كند كه باظرافت، دقيق و موشكافانه در هنر ريخته‌گري با نقش‌هاي بديع آفريده‌شده است. اثرهاي اينچنين دقيق كه متعلق به آداب‌ورسوم اقوام ايراني و تمدن شگفت‌انگيز منطقه‌ها هستند براي هر وطن‌پرستي حسي از غرور ايجاد مي‌كند. اثر ديگر «تبر منقوش به نام پادشاه عيلامي» است كه قدمتش به 1300 پيش از ميلاد مي‌رسد. پادشاه عيلامي «اونتاش ناپيريشا» نام داشته كه حدود 1300 تا 1340 پيش از ميلاد در محوطه‌اي شهر اونتاش را بناكرده كه اين شهر در فارسي امروزي چغازنبيل نام دارد. زيگورات چغازنبيل بناي مركزي شهر دورانتاش بوده است. زيشان‌خان، محقق تاريخي و روزنامه‌نگار بنگلادشي در كتاب خود با نام سفري از هند و پاكستان و ايران در صفحه 352 مي‌نويسد: «زيگورات چغازنبيل بناي مركزي شهري است كه در اصل آن را دوراونتاش از پس پادشاه عيلامي اونتاش ناپيريشا مي‌نامند كه در قرن 13 يا 14‌ قبل از ميلاد شهري جديد در اينجا احداث كرده بود، در عيلامي «دور» به معني مكان و منزلگاه است كه به «دار» در عربي شباهت دارد.» همچنين خاورشناسان بناي چغازنبيل اين معبد باستاني مرتفع در استان خوزستان را نخستين ساختمان مذهبي ايران مي‌دانند. چغازنبيل در قسمت شمالي دشت خوزستان به معني «تپه‌باستاني» است و زنبيل معناي سبد دارد. چون اين محل تا قبل از حفاري و خاكبرداري به دست «رومن گيرشمن» فرانسوي در 50 سال پيش به شكل سبد وارونه مدفون در خاك بوده به اين نام خوانده مي‌شود. تبر منقوش با تيغه مثلثي شكل كشف‌شده از اين ميراث ثبت‌شده جهاني؛ يعني چغازنبيل است. در روي تبر نام حكمراني حك‌شده كه بنيانگذار شهر عيلام بوده‌، يعني پادشاه. به نظر مي‌رسد اين تبر داراي ارزشي براي پادشاه بوده كه نامش حكاكي شده يا شايد به شخص او اختصاص داشته است. ناگفته نماند كه در محل تبر واقع در پرستشگاه كريريشا تعداد ديگري تبر فلزي به همراه صد گرز فلزي و سنگي منقوش كشف ‌شده است. اين آثار بر اساس قوانين آن زمان بين ايران و فرانسه تقسيم ‌شده‌اند. ازاين‌رو تبر منقوش در گنجينه موزه لوور نگهداري مي‌شود. ايران، سرزميني كه هر گوشه آن براي كشف و تمدن بشريت نگاه باستان‌شناسان را جلب مي‌كند، همچنان با فقدان گردشگران خارجي روبه‌روست. معبد چغازنبيل اين بافت خشتي و آجري باستاني اما بعد از 50 سال كشف باارزش و تاريخي توسط گيرشمن فرانسوي امروز با تغييرات طبيعي و بي‌مهري محافظت‌كنندگانش نصف روز اول شده است. تبر منقوش مرا به سفر چند سال قبل در زيگورات چغازنبيل رسانده، درست در مرتفع‌ترين نقطه كه رسيدم، غروب آفتاب شهر باستاني اگرچه تماشايي شد؛ اما غربتش دلم را فشرده كرد. به عقيده نگارنده در نگاه هر ايراني اين دو اثر متعلق به تاريخ باستاني از ديگر آثار به نمايش درآمده زيباتر و چشم‌نوازتر است؛ زيرا در موزه ملي تهران با تمامي بازديدكنندگان همزبان شكوه و جلوه‌اي وصف‌ناشدني دارد و همچنين يادآور 2500 اثر باارزش ديگري است كه روزانه هزاران نفر در 10 سالن موزه لوور از آن بازديد مي‌كنند. هرروز تعداد بسياري از مردم كشورهاي مختلف شاهد جلوه‌هاي شكوهمند و باعظمت ايران در موزه لوور هستند.

 

آثار ديگران

ديگر اثرهاي به نمايش درآمده از نقاط مختلف دنيا نيز داراي تاريخچه و زيبايي خاص خود هستند؛ اما اثر سنگ مرمر «ميترا در حال كشتن گاو نر» حاصل كشف باستاني لبنان در قرن 4 بازهم يادآور ايزدان باستاني ايراني‌ و مهرپرستي است. آيين ميتراييسم از اديان كهني است كه به‌غيراز ايران در اروپا به‌ويژه در بين روميان نيز پيروان بسياري داشته است. مهر، ميترا يا ميثره، پيمان و دوستي و خورشيد نيز معني مي‌دهد. همچنين در فرهنگ فارسي مهر را نشاني از مهر و دوستي و خرد در كارهاي مالي مي‌دانسته‌اند. در تاريخچه اين اثر بيان‌شده كه «نيم‌تنه‌هاي نمادين چهارفصل و ماه و خورشيد و نشانه‌هاي صور فلكي آمده است... نمادهاي موجود بيانگر تولد دوباره طبيعت و چرخه زمان هستند.» بخش دوم موزه برپايي نمايشگاه «به من نگاه كن» عباس كيارستمي با نگاه ويژه اين هنرمند ازدست‌رفته، برايم بسيار تكان‌دهنده بود. ذكرشده افراد بسياري در ثبت لحظات بازديدكنندگان از آثار موزه لوور عكسبرداري كرده‌اند و بازديد‌كنندگان را در حال تماشاي اثر به تصوير كشيده‌اند؛ اما كيارستمي افراد را به‌گونه‌اي كه در اثر هستند تصوير كرده است؛ اما دوست دارم ذكر كنم معاني تصاوير از اين چيزي كه گفته‌شده فراتر مي‌رود و ما را با تامل در دنيايي روبه‌رو مي‌كند كه هم قديمي است و هم ساختگي. زيبايي صدچندان مي‌شود وقتي مرا به تفكر و جست‌وجو وا‌مي‌دارد. تصويرهاي قاب شده اين هنرمند، بازديد آثار روي ديوار را جلوه‌اي تازه داده است. در مواجهه با هر يك از قاب‌ها لحظه‌اي مبهوت و خيره مي‌مانم. نقاشي‌ها و مجسمه‌هاي بيجان و ساخت دست هنرمندان در حركت انسان‌هاي زنده طوري شكار دريچه دوربين شده‌اند كه گويي جزيي ديگر يا بهتر بگويم وجهي ديگر از اثرها هستند. نقاشي و عكس هر دو ثبت حالت و نشاني از توقف و سكون به شمار مي‌روند. چند هنر تلفيقي قاب در قاب و يكي شده‌اند. جسم جاندار و زنده بازديدكنندگان در عكس، همچنين تصاوير آثار در نقاشي به‌گونه‌اي درهم‌آميخته كه تصور مي‌كنيم هر دو كار يك نفر است. تقابل سكون و حركت با مضمون به من نگاه كن بار معنايي ويژه‌اي دارد. به من نگاه كن در چندلايه پيچ مي‌خورد؛ چشمان عكاس، لنز دوربين، چشمان بازديدكنندگان، آثار نصب‌شده در ديوار و ما مخاطبين خيره به قاب‌ها. شايد طنيني به ما امر مي‌كند زند‌ه‌ام و شايد نه! نواي گذشته و به تاريخ پيوسته ما را مي‌خواند! شايد هم اين «ما» هستيم كه بين آثار تاب مي‌خوريم و نگاهي را طلب مي‌كنيم و ده‌ها شايد ديگر... به‌راستي كدام‌يك مي‌خواهند مخاطب به من نگاه كن باشند؟

 


آثار تاريخي كه بخش بزرگي از هويت يك ملت را تشكيل مي‌دهند، هميشه جذاب و ديدني‌ هستند. چه در موزه لوور پاريس باشند چه در موزه ملي تهران يا هر جاي ديگري. كنجكاوي درباره گذشتگان با نمايش دست‌سازها و ابزارهاي مورداستفاده براي همگان جالب‌توجه است. نام هنرمندان بزرگ هم از طريق حفظ آثار خلق‌شده آنها در طول ساليان متمادي توسط موزه‌هاي بزرگ جهاني، هيجاني براي بازديد مردم در عصر حاضر ايجاد كرده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون