انقلاب كرديم كه نرده نباشد
ثمينا رستگاري
دو سال است كه در مراسم عيد فطر مداحي جوان شعري ميخواند سرشار از انتقاد به مديران و مملو از اشتياق به نوستالژي دهه شصت و سادهزيستي و پاكدستي مديران و حسرت براي آن صفايي كه از دست رفت. در جاهايي از شعرش رييسجمهور را مخاطب قرار داده و در جايي ديگر قوه قضاييه را. جايي از برجام انتقاد كرده و چند بيتي هم درباره اختلاس و فقر و ضرورت عدالت گفته است.
او خطاب به صف اوليها كه درواقع مسوولان بلندپايه كشوري و لشكرياند سخن ميگويد. همه كساني كه نردهاي ميان آنها و مردم فاصله انداخته «آن سوي «نرده»... ببين... لذت ديدار آنجاست، نكند «نرده» ميان تو و مردم باشد.»
درست است. سالهاست كه اين نرده ميان مردم و مسوولان كار گذاشته شده، دقيقا نميدانيم چه سالي و به دستور چه مسوولي، اما ميتوانيم با اطمينان بگوييم كه اين كار نه به دست مردم صورت گرفته نه به خواست اصلاحطلبان. ما هم مانند شاعر جوان پرسشمان اين است كه «صدق و صفاي دهه شصت چه شد؟ راستي حال و هواي دهه شصت چه شد؟ آن مديران جواني كه جهادي بودند، بيتكلف و ز همين مردم عادي بودند؛شور آن شعله مگوييد كه خاموش شده.»
كسي نميتواند در سمت مردم ايستاده باشد و از اين حرفها مكدر شود. اين ابيات حرف دل همان جماعت پشت نرده است. اما درست هنگامي كه ميخواهيد اين نتيجه را بگيريد به بيتي ميرسيد كه شاعر خطاب به يك صف اولي كه احتمالا رييسجمهور است، ميگويد «گر به يك نقد رود صبر و قرارت از دست، صف اول منشين، بين جماعت جا هست.»
به ناگاه جماعت جايي ميشود كه صف اولي نقد ناپذير را بايد به آنجا تبعيد كرد، دولتمرد ناشكيبا بايد برود ميان جماعت، جايي براي خودش پيدا كند؟ و اين نكته دقيقا حرف اصلي و اساس و زير بناي انتقاد جماعت پشت نرده به وضعيت كنوني است. تخفيف جاي «ميان جماعت»؛ جايي است كه شاعر جوان و پرشور دچار تناقض ميشود.
عكسهاي بالاي مطلب تزييني نيست. قبل از خواندن خطهاي زير يكبار ديگر به آنها نگاه كنيد. در اين عكسها مردم در صف اول ايستادهاند، نردهاي در كار نيست، قيافههاي رديف اول آشنا نيستند و پست و مقامي ندارند و اساسا انقلاب اسلامي سال 57 براي همين بود كه بروكراسي سلسله مراتبي نظام پيشين بشكند و نظام بيطبقه توحيدي برقرار شود؛ نظامي كه يك عده به دليل ژن خوب در مرتبهاي بالاتر قرار نگيرند. اما در 4 دهه گذشته سير وقايع به گونهاي پيش رفته كه ما از آن آرمان دور افتادهايم. به پشت نردهها رفتهايم و اگر بخواهند سياستمداري را تنبيه كنند او را به «ميان مردم بودن» تبعيد كنند. اين تناقض اساسي تصوير دقيق رنج دوران ما است.