• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 1125 -
  • ۱۳۹۷ يکشنبه ۲۷ خرداد

درباره فيلم «خوك» ساخته ماني حقيقي

توده‌ها تحت سيطره توده‌ها

سارا برومند

فيلم «خوك» ماني حقيقي پيش از هر چيز درباره تقابل رسانه‌هاي ارتباط‌جمعي و رسانه‌هاي اجتماعي و تعاملي است. در اين فيلم او از همه ظرفيت داستاني و تصويري فيلمش بهره مي‌برد تا نشان دهد كه در غياب رسانه‌هاي ارتباط‌جمعي، رسانه‌هاي اجتماعي چگونه افكار عمومي را دست گرفته‌اند و آن را به بيراهه مي‌برند. نقد او اما گاه از خط بيرون مي‌زند و افكار عمومي را هيچ مي‌پندارد و معتقد است كه اساسا چرا افكار عمومي چنين قدرتي پيداكرده است كه بتواند فرديت افراد را تحت سيطره خود درآورد؛ به‌نحوي‌كه اين قدرت حتي تاثيرگذاران بر افكار عمومي و به ‌نوعي اليت‌هاي جامعه را به سخره بگيرد. «خوك» را مي‌توان طنز سياه قلمداد كرد. او واقعيت گروتسكي كه در جامعه در جريان است را در قالب طنزي سياه به تصوير مي‌كشد. فيلم با ديالوگ‌ها و شلوغ‌كاري‌هاي چند دختر نوجوان با فرم مدرسه آغاز مي‌شود كه محور صحبت‌هاي‌شان درباره شخصيت‌هاي سينمايي اما متاثر از شبكه‌هاي اجتماعي به‌پيش مي‌رود، اين ديالوگ‌ها به شلوغي اطراف جوي ميدان وليعصر و سربريده كارگرداني ختم مي‌شود كه بر تارك پيشاني‌اش نام خوك خودنمايي مي‌كند. فيلم درباره قتل‌هاي زنجيره‌اي حول محور كارگردانان سينما است كه قاتل نام خوك را بر پيشاني قربانيان خود حك مي‌كند. خوك اصولا در همه فرهنگ‌ها نماد پليدي، لاقيدي و ناپاكي است. اين نمادي است براي افكار عمومي توده‌ها كه رسانه‌هاي اجتماعي و تعاملي را محمل مناسبي براي پيش راندن لاقيدي‌ها و بي‌اخلاقي خود يافته‌اند و به‌وسيله آن سلبريتي‌ها و اليت‌هاي واقعي را با برچسب‌هاي مختلف به محكمه غيررسمي خود مي‌كشانند. عامه جامعه يا همان مردم كه پيش از اين در گمنشافت‌ها (اجتماع‌هاي كوچك)، قبيله‌ها و محله‌ها به يكديگر برچسب مي‌زدند و اطرافيان خود را به‌راحتي قضاوت مي‌كردند و كوچك‌ترين حركت يكديگر را زيرنظر داشتند تا با كوچك‌ترين لغزشي يكديگر را به مسلخ ببرند حالا به‌واسطه رسانه‌هاي اجتماعي در گزلشافت‌ها (جامعه) قدرت يافته‌اند و همان فرهنگ عوامانه خود را در سطح بزرگ جامعه پياده كرده‌اند. قتل كارگردانان سينما با جهت‌گيري‌هاي مختلف فكري، نمادي است بر اين واقعيت كه اليت‌هاي جامعه با هر جهت‌گيري فكري قرباني سلطه عوام‌انديشي شده‌اند. تفكرات پوپوليستي كه به هنگامه به حاشيه رفتن تفكرات ريشه‌دار در قالب اينلوئنسر‌ها كه تحت تاثير شاخص‌هاي عام‌پسند به شهرت رسيده‌اند كمر به قتل تفكرات بنيادي بسته‌اند. فيلم «خوك» پا را فراتر از شبكه‌هاي اجتماعي مي‌نهد و رسانه‌هاي خبري و تحليلي را نيز نشانه مي‌رود. او در خوك رسانه‌هاي رسمي خبري تحليلي را دنباله‌رو تفكرات پوپوليستي حاكم در شبكه‌هاي اجتماعي عنوان مي‌كند و نشان مي‌دهد كه اين رسانه‌ها حالا قدرت خود را ازدست‌داده‌اند و به‌جاي آنكه اين رسانه‌ها هدايت افكار عمومي را در دست بگيرند، شبكه‌هاي اجتماعي و تفكر پوپوليستي حاكم بر آنها اين رسانه‌ها را نيز مسخره كرده است والا اين رسانه‌ها با از دست دادن قدرت خود براي ادامه حيات به دنباله‌روي شبكه‌هاي اجتماعي روي آورده‌اند. خوك به‌نوعي تسلسل حركت افكار عمومي است كه خود قاتل را مي‌سازد و بازتوليد مي‌كند و زنجيره‌وار قرباني مي‌گيرد و براي به بيراهه راندن خود از مظان اتهام انگشت اشاره‌اش را به سوي مقتول مي‌گيرد؛ مقتول بالقوه‌اي كه مدام با اين سوال روبرو است كه مردم يعني چه و محكمه غيررسمي آنها را هيچ مي‌پندارد؛ اما درنهايت قرباني آنها مي‌شود و براي اقناع آنها مجبور مي‌شود وارد بازي از پيش تعيين‌شده آنها شود و همچون سياوش با گذر از آتش افروخته توسط افكار عمومي راستي‌اش ثابت شود. «خوك» با نشان دادن ممنوع الكاري كارگردان فيلم بانام حسن كسمايي به‌نوعي نقدش را متوجه مسوولان نيز مي‌كند و آنها را در به حاشيه رانده شدن بيشتر رسانه‌هاي ارتباط‌جمعي و به‌ويژه سينما مسوول مي‌داند و نشان مي‌دهد درجايي كه اليت‌ها و افرادي كه جهت‌دهنده اصلي افكار عمومي هستند و مي‌توانند با ابزار پرقدرتي چون سينما افكار عمومي را بالنده كنند، حال با به حاشيه رانده شدن، خود قرباني شبكه‌هاي اجتماعي شده‌اند و مجبورند به‌جاي گرفتن نبض افكار عمومي خود را به رود خروشان آن بسپارند. هرچند كه آخرين ساخته ماني حقيقي چون آينه واقعيت سياه جاري در جامعه را كه زاييده شبكه‌هاي اجتماعي است نمايان مي‌سازد، اما اين نقد بر او وارد است كه تنها جنبه‌هاي منفي رسانه‌هاي اجتماعي و تعاملي را بازگو كرده است و به‌نوعي خشم خود را نسبت به افكار عمومي توده‌ها كه حالا قدرت بروز يافته به نمايش گذاشته است. حال‌آنكه ابزارها اساسا نمي‌توانند ساختار جامعه را جهت دهند و حقيقت آن است كه رسانه‌هاي اجتماعي تنها محلي براي بروز حقايقي هستند كه در لايه‌هاي مختلف جامعه پنهان‌شده است. در اصل اين رسانه‌هاي اجتماعي نيستند كه در قالب قاتل زنجيره‌اي در حال قرباني گرفتن هستند، بلكه جامعه عوام‌زده فعلي در غياب شبكه‌هاي اجتماعي نيز قرباني مي‌گيرد و جهل حاكم بر جامعه است كه مساله و دغدغه امروز است كه در غياب اليت‌هاي واقعي به بيراهه مي‌رود. شايد اگر جامعه ما افراد تاثيرگذار داشت كه ايدئولوژي مبتني بر ساختار جامعه ايران داشتند و خود نظريه‌پرداز بودند مي‌توانستند بر محمل شبكه‌هاي اجتماعي- تعاملي سوار شوند و با بهره‌گيري از ويژگي‌هاي مثبت آن انديشه‌هاي خود را بازتوليد كنند و آگاهي لازمه جامعه امروز را در سطح جامعه گسترش دهند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون