• 1404 دوشنبه 23 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4121 -
  • 1397 پنج‌شنبه 7 تير

دست‌هاي آلوده

شعري از زنده‌ياد شهرام شيدايي

مي‌خواهم چشم‌ها را لمس كنم

اما دست‌هايم آلوده است

دست‌ها را

دست‌هايم آلوده

و آنقدر كلمات را تكرار كنم

كه نزديك‌تر شوم

نزديك‌تر

خوني ديگر را در حرف‌ زدنم پيدا كرده‌ام

و كلمات رگِ همديگر را مي‌زنند

ديگر نمي‌توان در اين خانه زياد ماند

اين‌جا دريا نيست

اما من با گريه‌كردن مي‌نويسم

و به جاي تمامِ تصاوير

خونم از گلوي كلمات مي‌گذرد

اين به جاي تمامِ بهانه‌ها كافي‌ است

بايد از زمين خورشيد سنگ درخت دست بردارم

و بي‌چشم به بادها بينديشم، بادها

ديگر نمي‌توان به چيزي دل بست

وقتي به اين‌جا برسي

چشمي براي ديدن نخواهي داشت

چرا به كسي نگفته‌ام كه هيچ آرزويي ندارم

كه دست‌هاي آلوده‌ام

كودكانه همه‌چيز را پاك مي‌انگارد

و هميشه مي‌گويد نبايد به هيچ‌چيز دست زد

بايد براي آنها گريست

شنيدنِ صداي همديگر

حرف‌زدن با همديگر خوش‌بختي‌ است، خوش‌بختي

و چه خوب است كه نمي‌داني

من از اين بازي‌هاي ظريف مي‌ترسم

بايد به جاي ديگران نيز خوش‌بخت زيست

تا كسي نداند كه از زنده‌ بودن روي زمين مي‌ترسي

از اينكه در باد كسي را حس مي‌كني

من با گذاشتنِ ردپا

ردِپايم را مي‌شويم

تو اين را، بعدها، خواهي فهميد

و به جست‌وجوي دست‌هاي آلوده‌ام

زمين را زير و رو خواهي كرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون