نداشتههايمان در جام جهاني
سامان سعادت
هنوز در شوك حذف از جام جهاني هستيم و احساساتمان فروكش نكرده. هنوز حسرت ميخوريم و روي زبانمان فقط اي كاش است كه ميآيد. مدام به «اگر»هايي فكر ميكنيم كه رخ دادن يكي از آنها ميتوانست ما را به دور بعد ببرد. ما تا مدتها با اين حس و حال درگير خواهيم بود و راه رهايي نيست. اما به قول لئو فره خواننده فرانسوي، با گذر زمان ما احساسات را فراموش ميكنيم و صداها را از ياد ميبريم. حالا ما به جاي اينكه بنشينيم تا گذر زمان ما را به خودمان بياورد و آن وقت بنشينيم به تحليل بازي بدون درگير كردن احساسات، ميخواهيم كمي در اين روند تسريع ببخشيم و طي چند مطلب كوتاه سريالي به ناداشتههاي تيم ايران در جام جهاني بپردازيم. منظور از اين مطالب زير سوال بردن عملكرد تيم ملي و تلاش بينظير بازيكنان نيست. بلكه واقعيتهايي است كه در دنياي فوتبال وجود دارد. چرا كه ما اگر همه اسباب بزرگي را فراهم ميداشتيم الان نبايد در حال حسرت خوردن ميبوديم. پس طبيعتا تيم ما چيزهايي كم داشته. اين به معنايي ديگر ترجمه همان جمله «بضاعت ما همين بود» است. ميخواهيم ببينيم بضاعت ما از بضاعت آرماني چه چيزهايي را نداشته. در اولين قدم ميخواهيم برويم سراغ ژنرال.
به جاي توضيح مفهوم ژنرال در فوتبال، ترجيح ميدهم چند نمونه از ژنرالهاي فوتبال را نام ببرم تا مشخص شود منظورمان از اين پست غير رسمي در فوتبال چيست. وقتي از ژنرال در زمين بازي نام ميبريم منظورمان كسي مثل پيرلو در تيم ملي ايتاليا و باشگاه ميلان و يوونتوس است. منظورمان زيدان در رئال مادريد و تيم ملي فرانسه است. منظورمان مارادوناست. منظورمان بكن بائر و پويول و راموس است. كساني كه ريتم بازي دستشان است و ميتوانند آن را تغيير دهند؛ بازيكناني كه رهبر هستند. دستور حمله يا دستور دفاع صادر ميكنند. با حركاتشان، با استايل و زبان بدنشان، با تغيير جريان بازي. اين بازيكنان الزاما كاپيتان تيم نيستند. الزاما در پست خاصي بازي نميكنند. محدوده بازي ژنرالها از دروازهبان تغيير ميكند تا نوك حمله. بازيكناني كه آهنگ تيم با رفتار آنها تغيير ميكند. خونسرديشان به تيم آرامش تزريق ميكند و خروششان بازيكنان را تهييج ميكند.
يكي از نداشتههاي تيم ما در اين جام كه البته بايد بگوييم مدتهاست نداريمش، يك ژنرال است. بازيكنان تيم ما همگي مستحيل در جريان بازي ميشدند و همگام با آن حركت ميكردند. اگر تيم در حالت دفاعي بود، دفاع ميكردند و اگر وضعيت تهاجمي بود تلاش به حمله در دستور كارشان قرار ميگرفت. كسي نبود كه بخواهد بر جريان عادي بازي بشورد و آن را تغيير دهد. اين به هيچوجه نه تقصير كيروش است نه تقصير بازيكن. يك ژنرال بايد در درازمدت تربيت شود و خودش هم خصوصيات ژنرال بودن را داشته باشد. ژنرال يك شبه از زير بوته بيرون نميآيد. حتي نميتوان به زور عنوان ژنرال را بر گرده يك بازيكن سوار كرد. آخرين ژنرالهاي فوتبال ايران افرادي مثل علي پروين و كريم باقري و احمدرضاعابدزاده بودند. كساني كه سالهاست از خداحافظيشان گذشته و هنوز فوتبال ملي ما نتوانسته بازيكناني شبيه به آنان را تربيت كند.