ممكن است در مكانهايي كه جوانان تجمع دارند استفاده مفرط از مد و كمرنگ شدن كدهاي اخلاقي به شكل آسيب براي جامعه درآيد و دولتها درصدد كنترل و محدوديت از طريق نظام آموزشي يا قوه قهريه برآيند. اما به گمانم بهتر است اين مساله را به شكل آسيب نبينيم، اين روند دايما اتفاق ميافتد. كثرتطلبي و احساس آزادياي كه جوانان در انتخاب مدل لباس و مو دارند ممكن است با احساس آزادي بقيه گروههاي جامعه مغايرت داشته باشد اما واقعيتي است كه وجود دارد و ميتوان از طريق يك نوع كنترل و نظارت اجتماعي فعال آن را به شكل مناسبي هدايت كرد. برخي متخصصان به خاطر كاهش آسيب معتقدند كه بايد جلوي نوعي از مصرف را گرفت
امروز مصرف خودش تبديل به يك نوع جهانبيني شده است. جوامع صنعتي و جوامع ارضي و مبتني بر روابط فئودالي هم نوع ارزشهاي خود را داشت، ممكن بود در اين جوامع با مصرف نكردن، درس خواندن يا كار كردن افراد خودشان را نشان ميدادند، انديشه مهم بود، اما امروز شرايط بيشتر نقاط دنيا طوري است كه براي بيشتر افراد اين نشان دادن با مصرف كردن است. بدن (Body) اهميت پيدا كرده است، بدن مهم است براي خود (Self)، و تمام اقلام مصرفي براي بدن و براي خود فرد است نه براي انديشه و ايران امروز ما هم تبديل به يك جهان مصرفي شده است، اين اهميت دادن به بدن و به خود در جاهاي مختلف هم در بين جوانان و در ميان ساير گروههاي سني جامعه ايران ديده ميشود امروز مصرف خودش تبديل به يك نوع جهانبيني شده است. جوامع صنعتي و جوامع ارضي و مبتني بر روابط فئودالي هم نوع ارزشهاي خود را داشت، ممكن بود در اين جوامع با مصرف نكردن، درس خواندن يا كار كردن افراد خودشان را نشان ميدادند، انديشه مهم بود، اما امروز شرايط بيشتر نقاط دنيا طوري است كه براي بيشتر افراد اين نشان دادن با مصرف كردن است
وقتي يك جوان با خلاقيت نمادين مصرف ميكند و اين به خاطر اهميت دادن به خود (Self) و داشتن حق انتخاب است كه به نوعي بازتابي شدن انسان مدرن را نشان ميدهد در بين گروههاي مختلف اجتماعي اتفاق ميافتند و در اينجا عاملي به اسم سبك زندگي را در كنار عوامل ديگر مثل طبقه و جنس برجسته ميكند. سبك زندگي يك عامل تعيينكننده هويت اجتماعي است
شيرين كريمي/ مصرفكنندگان جوان مقولههاي جديدي را وارد «جامعه مصرفي» ميكنند: فهم و قضاوت زيباشناختي خود را به «جامعه مصرفي» تحميل ميكنند؛ با تركيب مقولهها و عناصر مصرفي از جمله لباس پوشيدن، مفاهيم جديدي خلق ميكنند و مقولههاي هنجاري از مد را كه صنايع لباس و نساجي ايجاد كرده و توسعه ميدهند، رد ميكنند با مصرف خود موقعيت اجتماعي و شخصي و سبك زندگي خود را رقم ميزنند. جوانان كارگزاراني هستند كه به عنوان «مصرفكننده فعال»، بيشترين تغييرات و تاثيرات را در جامعه ميگذارند و به نظر ميرسد شعار قديمي «زشتي فروش ندارد» جاي خود را به شعار «زيبايي اطراف، پيش شرط يك زندگي سرزنده» داده است.
فكر ميكنيد دليل گرايش جوانان به سمت مد و انتخابهاي متنوع بين لباس و چيزهايي كه جنبه مصرفي دارد چيست؟
وقتي ما بحث جامعهشناسي مد يا جامعهشناسي مصرف ميكنيم يك طبقهبندي از گروههاي اجتماعي داريم كه در بين اين گروههاي اجتماعي تمامي بحث ما اين است كه رفتارهاي مصرفي افراد اعم از لباس پوشيدن، مدل مو، نوع غذا خوردن و اين نوع رفتارها به طبقه افراد برميگردد يعني اگر اين افراد متعلق به طبقه متوسط رو به بالا باشند نوع رفتار مصرفي متفاوتي با طبقه فرامتوسط دارند. يك مسالهاي كه اينجا رخ ميدهد اين است كه شما گروههايي داريد كه در حال تحرك هستند چون جامعه در حال تحرك طبقاتي است. گروههايي داريم كه به سمت طبقات بالاتر ميروند اينها نوع مصرفشان با كسي كه ساليان سال متعلق به طبقه بالا بوده متفاوت است مثلا فردي پدرش و پدرانش هم از جمله طبقات بالاي جامعه بودند از جمله نخبگان هنري يا اقتصادي يا سياسي بودند اينها نوع مصرف مخصوص به خود را دارند. ولي يك گروههايي هم در جامعه وجود دارند كه بر اثر آموزش يا نوع سياستهاي دولت يك نوع تحرك طبقاتي پيدا ميكنند اين گروهها يك نوع مصرف دارند كه به آن «مصرف تظاهري» گفته ميشود برخي از جوانان از همان قشر آن مصرف تظاهري را بيشتر مورد استفاده قرار ميدهند. جوانان ايراني به دليل تحرك اجتماعي شديدي كه به ويژه به واسطه آموزش در جامعه ايران اتفاق افتاده است و جوانان هم
به لحاظ مصرف يك جمعيت فعال هستند لذا مصرف آنها يك جنبه تظاهري پيدا ميكند. در غرب در حدود سالهاي 1960 ميلادي كه تحرك طبقاتي اتفاق افتاد در ميان جوانان يك گروهي رشد كردند كه با نوع رفتارهاي موسيقيايي خاص، خودشان را از ديگران متمايز ميكردند، اين گروه را ياپي (Yuppie) ميناميدند، ياپي يك نوع تيپيك از جواني بود كه ميخواست نشان دهد متعلق به طبقه جديدي است و جايگاه طبقاتي او عوض شده است و براي نشان دادن اين تمايز شروع به مصرف ميكرد مثلا اگر نوع مصرف آن زمان لباس، مدل مو و پوشش خاصي بود از اين طريق تفاوت خود را با ديگران نشان ميداد، در ايران هم بخش زيادي از گرايش جوانان به مد و مصرف به تحرك طبقاتي در ايران برميگردد و ممكن است همه گروههاي سني هم آن مصرف را نمايش بدهند اما جوانان يك جامعه بهتر ميتوانند نمايشدهنده آن مصرف باشند. بخشي از جوانان با توجه به مصرفي كه دارند به دو دسته تقسيم ميشوند: «مصرف تظاهري» و «مصرف خلاقانه». مصرف تظاهري برميگردد به كالاهايي كه كمتر ديگران ميتوانند از آنها استفاده كنند. به تعبير وبلن در مصرف تظاهري به ديگران نشان ميدهيد كه من ميتوانم از اين كالا استفاده كنم شما نميتوانيد. به طور مثال استفاده از شلوار جين مصرف تظاهري را نشان نميدهد يك نوع مصرف خلاقانه است كه قابليت دست بردن در ماهيت كالا را دارد، مثلا استفاده از شلوارهايي كه كهنه نشان ميدهد، تغييراتي كه روي موي سر انجام ميدهند و از اين قبيل تغييرات در دسترس همگان؛ مثلا پانكها در دهه 1980 يا هيپيها در دهه 1960 در غرب رشد كردند، اين گروهها يك نوع مصرف خلاقانه داشتند يعني در شيوه لباس پوشيدن و مدل موي خودشان دستكاري ميكردند و بين طرفدارانشان هم به سرعت رواج پيدا ميكرد. در كنار اينها در بين عموم مردم هم علاوه بر اينها دو نوع مصرف ديگر داريم «مصرف تودهاي» و «مصرف لوكسگرايانه». مصرف تودهاي، همگاني شدن مصرف كالاهاي جديد است و مصرف لوكسگرايانه براي فردي است كه جايگاه طبقاتي مشخصي دارد و با استفاده از كالاهاي لوكس ميخواهد خاص بودن خودش را نشان دهد و ارزشهاي مخصوص به خودش را نشان دهد. البته در اين حالت بلافاصله تعداد زيادي از افراد جامعه دنباله رو آن مد ميشوند و ديگر خاص بودنش را از دست ميدهد و دوباره براي آن افرادي كه تعيينكننده مد هستند نياز براي داشتن كالاي جديد شكل ميگيرد.
جنابعالي قبلا اشاره داشتيد به بحث «خلاقيت نمادين» با توجه به تعريفي كه از «مصرف خلاقانه» ارايه داديد آيا خلاقيت نمادين هم همان مفهوم را ميرساند يا معني ديگري مورد نظرتان است؟
بله، در واقع جوانان يك نمادهايي را دريافت ميكنند و در اينجا منظور از نمادها كالاست كه به طور معمول نحوه استفاده جوانان از اين كالاها با ساير گروههاي سني متفاوت است مثلا اگر شلوار است آنها پارهاش ميكنند اگر موي سر است آنها تغييرات بيشتري ميدهند، حتي اگر دكمه لباس است يا چيزي كه ديگران به طور معمول استفاده ميكنند نحوه استفاده از آن را تغيير ميدهند، يا رنگها را تغيير ميدهند، هر نوع تغييري كه به ذهنشان برسد. منظور از خلاقيت نمادين يعني خلاقيت ايجاد شده نماد نوع مصرفي است كه آن جوان ميخواهد داشته باشد. اين خلاقيت نمادين بيشتر در بين جوانان مرسوم است به دليل تفاوتي كه در الگوي مصرف جوانان با ساير گروههاي سني وجود دارد.
شايد مثبت ديدن يا منفي ديدن پديدهها در مباحث جامعهشناختي چندان مطرح نباشد اما آيا ميتوان گفت اين نوع خلاقيت نمادين نوعي رفتار پويا و مثبت در جامعه است يا خير؟
بيشتر بايد ديد آن خلاقيت نماد چه چيزي است آيا نماد اعتراض است مثلا آيا جوانان با اين نوع خلاقيتي كه در لباس پوشيدن يا نوع مصارف ديگرشان دارند ميخواهند اعتراض خودشان را نسبت به چيزي نشان دهند مثلا هيپيها به فرهنگ سرمايهداري معترض بودند اينجا خلاقيت در مصرف نماد اعتراض بود. گاهي هم خلاقيت نمادين برميگردد به خود (Self)، يعني مهم شدن فرديت و خود فرد براي خودش نه خود در نظر ديگران، براي همين جواناني كه روز به روز در محيطهاي دموكراتتري به لحاظ افزايش سرمايه فرهنگي قرار ميگيرند باعث ميشود اينها اين نوع مصرف را ترجيح بدهند يعني خلاقيت نمادين هم هست ولي نوع مصرف ديگري هم هست كه ناشي از تكثرگرايي و حق انتخابهاي بيشمار فرد است كه در رفتارهاي مصرفي او نشان داده ميشود.
در مباحث شما اشاره شده به اينكه مصرف تودهاي به اين دليل كه حق انتخاب فرد را بالا ميبرد به دموكراتيزه شدن فرهنگ جامعه كمك ميكند آيا اين تعبير درباره جامعه ايران هم
قابل تعميم است؟
بله. ما دايما با اين روند مواجه هستيم؛ از يك سو مصرف كالاهايي كه گروههايي براي نشان دادن تمايز طبقاتي دارند و از سوي ديگر تمايل گروههاي مختلف مردم به استفاده از آن كالاهاي متمايز. يعني از يك طرف ما يك مصرف لوكسگرايي داريم مثلا تمايز يك فرد به عنوان هنرمند محبوب مردم يا استاد دانشگاه يا سرمايهدار و گروههاي مختلف ديگر از طبقه متوسط بالا كه با يك نوع مصرف، خاص بودن خودشان را به ديگران نشان ميدهند و يك نوع ارزش را نشان ميدهند كه ديگران هم از آن تقليد ميكنند و بعد موج عمومي شدن رخ ميدهد و اين دو روند دايما در حال رخ دادن است، يك گروه ميخواهند خودشان را خاص كنند و يك گروه ديگر دنباله رو ميشوند و يك عمومي شدن و تودهاي شدن شكل ميگيرد و به نظر من مد از اينجا به وجود ميآيد، جريان توليد كالاهاي جديد هم به خاطر همين مساله است، يك گروهي ميخواهد خاص باشد و گروهي ديگر خواص را در استفاده از نوع كالاهايشان دنبال ميكنند و اين روند تكرار ميشود.
پس ميتوان به اين نتيجه رسيد كه اين روند مدگرايي به تحرك جامعه هم كمك ميكند؟
تحرك اجتماعي از قبل به واسطه عوامل ديگري آغاز شده است؛ به تعبير بورديو كسب سرمايه فرهنگي از طريق آموزش يا از طريق سرمايه اجتماعي و سرمايه اقتصادي توسط افراد جامعه باعث ميشود جايگاه فرد و جايگاه خانواده تغيير كند و وقتي اين تغيير به وجود ميآيد و جامعه از حالت سنتي خارج ميشود، پيچيده ميشود و ديگر افراد همديگر را نميشناسند، اينجا نوع مصرف، قشربندي اجتماعي و طبقه را نشان ميدهد ولي از جايي كه مصرف تودهاي و همگاني ميشود ديگر تشخيص طبقه افراد مشكل است. در گذشته ميتوانستيم از روي لباس افراد بفهميم متعلق به چه طبقهاي هستند. تحرك اجتماعي كه رخ داده اين روند را خيلي سريعتر كرده است و به آساني نميتوان فهميد اين چه طبقهاي دارد چون ممكن است كالاهاي زيادي را به طور مشترك استفاده كنند مثلا به دليل اهميت پيدا كردن فرديت استفاده از شلوار جين و تيشرت باعث نميشود طبقه افراد را به راحتي تشخيص داد چون خود فرد مهم است و اين لباس را انتخاب كرده است، ممكن است استيو جابز باشد يا يك جوان محصل معمولي. اين اشتراك در استفاده از كالاها باعث تودهاي شدنِ يك نوع سبك زندگي به عنوان يكي از مولفههاي طبقاتي شدن ميشود. وقتي يك جوان با خلاقيت نمادين مصرف ميكند و اين به خاطر اهميت دادن به خود (Self) و داشتن حق انتخاب است كه به نوعي بازتابي شدن انسان مدرن را نشان ميدهد در بين گروههاي مختلف اجتماعي اتفاق ميافتند و در اينجا عاملي به اسم سبك زندگي را در كنار عوامل ديگر مثل طبقه و جنس برجسته ميكند. سبك زندگي يك عامل تعيينكننده هويت اجتماعي است.
در ترجمهها و تاليفاتتان شما پنج ويژگي براي جامعه مصرفي برشمرديد كه شامل داشتن فرهنگ مصرف، فرهنگ جامعه مبتني بر روابط بازار، غيرشخصي و عام بودن، آزادي در انتخاب و زندگي خصوصي و نامحدود بودن نيازهاي مصرفي ميشود، با توجه به اين ويژگيها آيا ميتوان جامعه امروز ايران را هم يك جامعه مصرفي محسوب كرد؟
بله. امروز مصرف خودش تبديل به يك نوع جهانبيني شده است. جوامع صنعتي و جوامع ارضي و مبتني بر روابط فئودالي هم نوع ارزشهاي خود را داشت، ممكن بود در اين جوامع با مصرف نكردن، درس خواندن يا كار كردن افراد خودشان را نشان ميدادند، انديشه مهم بود، اما امروز شرايط بيشتر نقاط دنيا طوري است كه براي بيشتر افراد اين نشان دادن با مصرف كردن است. بدن (Body) اهميت پيدا كرده است، بدن مهم است براي خود (Self)، و تمام اقلام مصرفي براي بدن و براي خود فرد است نه براي انديشه و ايران امروز ما هم تبديل به يك جهان مصرفي شده است، اين اهميت دادن به بدن و به خود در جاهاي مختلف هم در بين جوانان و در ميان ساير گروههاي سني جامعه ايران ديده ميشود. سبكهاي مختلف زندگي را در معماري منازل، در مدل چيدمان اسباب زندگي، در نحوه پوشش و غذا و آشاميدني افراد ديده ميشود كه باعث شكلگيري هويتهاي مختلف و تغيير سريع اين هويتها به هويتهاي ديگر ميشود؛ مصارف متنوع باعث ميشود هويت به شكل سيال درآيد و دايما شكلهاي مختلف به خود بگيرد. لذا اين هويت گرفتنهاي پي در پي باعث ميشود افراد مصرف فعالتري داشته باشند و جامعه ما هم يك جامعه مصرفي است.
با توجه به توضيحات جنابعالي درباره هويتهاي سيال ناشي از مصرف و بودن در يك جامعه مصرفي، اين همه تنوع در انتخاب نوع هويت، آيا باعث سردرگمي يك جوان يا طولاني شدن دوره جواني و مسووليتپذيري ديرتر و به تعويق افتادن پيدا كردن جايگاه خود در جامعه نميشود؟
يكي از ويژگيهاي جامعه مصرفي برهم زدن چرخه زندگي است؛ اگر در چرخه زندگي دورانهاي كودكي، نوجواني، جواني، ميانسالي و كهنسالي داريم اين تقسيمبندي تغيير پيدا كرده است. تغييرات در بدن برميگردد به بازتابي شدن انسان و بخشي از تغييرات هم برميگردد به تحولات تكنولوژيكي. امروزه انسان در مييابد كه توانايي دخل و تصرف در بدن خودش را از طريق عملهاي جراحي دارد و نتيجه آن عمل جراحي اين ميشود كه شما به بدن خود بيشتر فكر كنيد و از طرفي ساير پيشرفتهاي پزشكي و تكنولوژيكي باعث افزايش عمرمتوسط افراد شده است و اين باعث تغييرات در چرخه زندگي شده است و ديگر نميتوان گفت 9 تا 17 سالگي سن نوجواني است، 18 تا 29 سالگي جواني است و اين دستهبنديهاي سني به واسطه تغييرات تكنولوژيكي به هم خورده است. عامل مهم ديگر عامل اطلاعات است. اطلاعات انسانها را بازتابي ميكند، در گذشته مسووليتي را به جواني واگذار نميكردند چون ميگفتند به شعور اجتماعي لازم نرسيده است، يعني اطلاعات كمي درباره موضوعات مختلف دارد، ولي امروز افراد در سنين پايين به اطلاعات دسترسي دارند، بنابراين ممكن است زودتر در حيطه مشخصي به شعور اجتماعي لازم برسند و توانايي پذيرش مسووليتي را هم داشته باشند و اين پديده هم در عرصه اجتماعي و هم در عرصه سياسي اتفاق افتاده است. در انتخابات اسكاتلند سن راي دادن را از 18 سال به 16 سال تغيير دادند چون معتقدند امروزه افراد در اين سن توانايي تشخيص امور سياسي را دارند. سن جواني هم زودتر آغاز ميشود و هم ديرتر پايان مييابد چون طول زندگي افزايش پيدا كرده است.
در مباحث قبلي خود اشاره كرده بوديد كه جوانان با تركيب مقولهها و عناصر مصرفي مثل لباس پوشيدن، مفاهيم جديدي خلق ميكنند، منظور چه نوع مفاهيمي است؟
منظور اين است كه جوانان يك نوع مصرف غيرمعمول از كالاها دارند، مثلا جوانان از لباسهايي استفاده ميكنند كه وقتي دقت ميكنيد ممكن است تصور كنيد لباسش را پشت و رو پوشيده است اما اين انتخاب آن جوان است كه زيبايي را در پوشيدن اين مدل لباس ديده است واين نوع فهم خود از زيبايي را با استفاده مكرر از آن به جامعه تحميل ميكند، درصد نمادين كردن اين خلاقيت گاهي آنقدر بالا ميرود كه برخي جوامع سعي در محدود كردن آن دارند. و اين محدود كردن هم ممكن است به شكل تعيين يونيفرم يا الزام پوشش يك لباس ساده براي مدارس و دانشكدهها در جوامع مختلف باشد؛ براي اينكه بتوانند
اين همه تنوع در انتخاب جوانان در نحوه پوشش و مدل مو و ديگر كالاهاي مصرفي را به نوعي كنترل كنند. مصرفكنندگان جوان مقولههاي جديدي را وارد «جامعه مصرفي» ميكنند: فهم و قضاوت زيباشناختي خود را به «جامعه مصرفي» تحميل ميكنند؛ با تركيب مقولهها و عناصر مصرفي از جمله لباس پوشيدن، مفاهيم جديدي خلق ميكنند و مقولههاي هنجاري از مد را كه صنايع لباس و نساجي ايجاد كرده و توسعه ميدهند، رد ميكنند با مصرف خود موقعيت اجتماعي و شخصي و سبك زندگي خود را رقم ميزنند. جوانان كارگزاراني هستند كه به عنوان «مصرفكننده فعال»، بيشترين تغييرات و تاثيرات را در جامعه ميگذارند. و به نظر ميرسد شعار قديمي «زشتي فروش ندارد» جاي خود را به شعار «زيبايي اطراف، پيششرط يك زندگي سرزنده» داده است.
چه زماني مدگرايي به شكل آسيب درميآيد؟
ممكن است در مكانهايي كه جوانان تجمع دارند استفاده مفرط از مد و كمرنگ شدن كدهاي اخلاقي به شكل آسيب براي جامعه درآيد و دولتها درصدد كنترل و محدوديت از طريق نظام آموزشي يا قوه قهريه برآيند. اما به گمانم بهتر است اين مساله را به شكل آسيب نبينيم، اين روند دايما اتفاق ميافتد. كثرتطلبي و احساس آزادي كه جوانان در انتخاب مدل لباس و مو دارند ممكن است با احساس آزادي بقيه گروههاي جامعه مغايرت داشته باشد اما واقعيتي است كه وجود دارد و ميتوان از طريق يك نوع كنترل و نظارت اجتماعي فعال آن را به شكل مناسبي هدايت كرد. برخي متخصصان به خاطر كاهش آسيب معتقدند كه بايد جلوي نوعي از مصرف را گرفت. اين اعمال محدوديت از يك سو و آن تكثر مواد مصرفي از سوي ديگر دايم در حال رخ دادن است.
در مقالهاي كه با عنوان «فرهنگ مصرفي: هواهاي نفساني جوانان و زنان در جامعه مصرفي» نوشتيد آيا گروه مطالعه شما گروههاي جوانان و زنان بودند يا منظور اين بوده است كه مردان كمتر از دو گروه ديگر به دنبال مصرف و پيروي از مد هستند؟
در اين مقاله منظور من بيشتر مردان جوان و زنان بوده است، چون زنان هم در اين جامعه مصرفي نسبت به گذشته فضاي آزادانه بيشتري در مكانها و فضاهاي خريد دارند، جامعه ما به سمت مصرف و خريد پيش ميرود؛ البته نه خريد بر اساس نياز، بلكه خريد فراغتي كه ممكن است يك فرآيند تفريحي و تفنني باشد و زنان در اينجا نقش بيشتري دارند، البته بدون محدوديت سني؛ ولي طبيعتا زنان جوان بيشتر در اين مكانها هستند همان مفهوم «زنانه شدن خريد» منظور است يعني زنان هم به عنوان فروشنده و هم به عنوان خريدار در اين مكانها حضور بيشتري دارند و مصرف بيشتري هم ممكن است داشته باشند.
بودريار در بحث مصرف فرهنگي معتقد است كه جامعه مصرفي با مصرفكنندگان ويژهاش چون زنان و جوانان، قهرمان ندارد و آنها تنها اداي قهرمانان را در ميآورند آيا در جامعه ايران هم ميتوان پيروي از مد را اين گونه تعبير كرد؟
وقتي افراد با مصرف و انتخابهاي متنوع احساس آزادي بيشتري ميكنند به نظر ميرسد كه مصرفكننده قهرمان اينجاست و توليدكننده در دنياي سرمايهداري براساس خواسته مصرفكننده توليدات خودشان را جهت ميدهند، بودريار ادامهدهنده راه مكتب فرانكفورت است و در حقيقت به اين حرف انتقاد ميكند و ميگويد: آزادي كه دنياي سرمايهداري در حق انتخاب به ما ميدهد، آزادي واقعي نيست بلكه تحميل محصولات خودشان به ما است. خودشان يك آزادي دروغين ميسازند و افراد با تصور غلط از آزادي اجبارا بازمي گردند به سمت توليدات آنها و سود نهايي براي سرمايه داران است. بودريار معتقد است تمام اين دنياي مصرفي يك احاطه سيستم اشياست كه ما را جهت ميدهد و به نظر ميرسد كه آزاد هستيم و آنقدر اين الگوهاي مصرفي متفاوت و متنوع است كه گمان ميبريم آزاديم ولي در واقع آزاد نيستيم.
درباره استفاده از موبايل پديده مصرف تظاهري را چگونه تحليل ميكنيد؟
هر كالايي ميتواند مصرف تظاهري داشته باشد. در مورد مصرف موبايل در ابتدا افرادي كه توانايي خريد اين كالا را داشتند با استفاده از موبايل تمايز خود را با ديگران نشان ميدادند. الان اين مصرف متفاوت شده؛ امروزه با برند و مارك گوشيها، افراد به دنبال نشان دادن تفاوت خودشان با ديگران هستند. اگر به نوع موبايلها توجه كنيد دايما به مصرفكننده حق انتخاب ميدهد از طريق زنگها و رنگها و امكانات و مدلهاي ظاهري و نرمافزاري مختلف و نوع مصرف موبايل هم فرد يا خود را بيشتر تحت شعاع قرار ميدهد و اين پديده در مصرف موبايل نسبت به مصارف ديگر كالاها خيلي بيشتر است. در مورد كالاهاي ديگر فرد كمتر ميتواند مهرهويت خودش را بر آن كالا بزند ولي در مورد موبايل فرد امكان زدن مهر هويت خود را بيشتر از ديگر كالاها دارد. موبايلها دايم آپشنهاي مختلفي به افراد ارايه ميدهند و يك نوع تكنولوژي است كه آزادي و حق انتخاب افراد را در نظر ميگيرد، در حالي كه تلويزيون يكبار حق انتخاب به شما ميدهد، موبايل دايما به شما امكان تغيير دادن زنگ و آپشنهاي مختلف ميدهد. به راحتي قابل تغيير است، بنابراين استفاده از موبايل آزادي بيشتري در اختيار مصرفكننده قرار ميدهد.