• 1404 پنج‌شنبه 13 آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3112 -
  • 1393 پنج‌شنبه 29 آبان

مدرنيته داريم مدرنيسم خير

ابراهيم فياض

هنوز هم آشنايي ما با غرب به واسطه مدرنيته است و نه مدرنيسم. اين امر نشان مي‌دهد كه ما با تجربه‌يي مواجهيم كه نمي‌دانيم چطور آن را تحليل كنيم، به همين خاطر هم مشكل داريم
ابراهيم فياض، استاد جامعه‌شناسي دانشگاه تهران بحث خود را با عنوان تمايزگذاري ميان مدرنيته و مدرنيسم آغاز كرد و گفت: ما در دوره قاجاريه با مدرنيسم روبه‌رو نبوديم، يعني به جاي اينكه مكتب برويم، با نتيجه كار كه مدرنيته باشد، آشنا شديم. اميركبير هم دارالفنون را به ايران آورد كه يك دانشكده فني بود. هنوز هم آشنايي ما با غرب به واسطه مدرنيته است و نه مدرنيسم. اين امر نشان مي‌دهد كه ما با تجربه‌يي مواجهيم كه نمي‌دانيم چطور آن را تحليل كنيم. به همين خاطر هم مشكل داريم. در حالي كه اگر به مدرنيسم مي‌رسيديم، وضعيت كشور اين طور نبود كه الان هست و علوم انساني دچار مشكل نبود. ما نتوانستيم از واقعيت غرب با توجه به وضعيت كشور خودمان به تئوري برسيم. هنوز هم اين جبر تاريخي و تكنولوژيك و طبيعت بر ما حكمفرماست و اگر به اين نحو پيش برويم، تا صد سال ديگر هم وضع به همين روال است، زيرا ساختار خودش را بازتوليد مي‌كند. ما هميشه در مواجهه با مدرنيته دچار مشكل هستيم و با آن مي‌جنگيم. يعني هم آن را آورده‌ايم و هم نمي‌خواهيم.  نويسنده مردم‌شناسي توسعه ديني در ايران سپس به اهميت دوره قاجاريه اشاره كرد و گفت: اين دوره مهمي در تاريخ ايران است و بدون فهم آن دوره پهلوي را نيز نمي‌فهميم و بالطبع آن دوره بعد از انقلاب را نيز نمي‌فهميم. البته خود دوره قاجاريه بر دوره صفويه مبتني شده است. وي در ادامه مدرنيسم را ضد‌عقلگرايي خواند و گفت: مدرنيسم غريزه‌گرايي است، عقلانيت كانتي وقتي در انگليس به ثمر مي‌نشيند و نتيجه انقلاب صنعتي 1845 مي‌شود و از آن به بعد با انقلاب صنعتي انگليس مدرنيسم شروع شد كه نتيجه بحران‌هاي اجتماعي و سياسي ناشي از انقلاب صنعتي بود. در مدرنيسم زندگي روزمره و آسايش اهميت يافت و دو غريزه گرسنگي نزد ماركس و غريزه جنسي نزد فرويد مطرح شد. ماركس و فرويد پدران مدرنيسم هستند. مدرنيسم از 1845 تا 1920 ادامه داشت و همه انديشه‌هاي سياسي و اجتماعي مهم مثل ماركس و وبر و نيچه و فرويد دراين دوره هستند. بعد از جنگ جهاني اول دوره تضاد رخ مي‌دهد كه نقد مدرنيسم پديد مي‌آيد و كساني چون فرانكفورتي‌ها آن را نمايندگي مي‌كنند. بعد از جنگ جهاني دوم با روي كار آمدن امريكا مدرنيسم كه مقوله‌يي اروپايي است، عملا تمام شده است. امريكا كاري به مدرنيسم ندارد، بلكه عقل پراگماتيستي توسعه‌گراست. همچنين جهاني شدن مقوله‌يي امريكايي است كه ربطي به مدرنيسم ندارد و ساختار ديگري دارد. بنابراين دوره مدرنيسم تمام شده است، اما ما همچنان گرفتار آن هستيم.  فياض در ادامه به ظهور مشروطه در ابتداي قرن بيستم در ايران اشاره كرد و گفت: تحولات ما نسبت به غرب خيلي عقب نيست، بسياري از آثار غربي در ايران ترجمه شد، اما وارد ساختار فكري و فرهنگي در ايران نشد. وي سپس به دوره قاجار پرداخت و گفت: دوره نخست قاجار دوره اخباريون است و مكتب فكري ايرانيان اخباري است كه اخباري همان عرفاني است كه فقهي شده است و در آن عقلگرايي نيست. هنوز در ايران در شهرهايي مثل مشهد به شكل‌هاي متفاوت خود را بازتوليد مي‌كنند. البته خودشان گرايش‌هاي چپ و راست هم پيدا كرده‌اند، در ميان چپ گرايان ايشان مي‌توان از محمدرضا حكيمي و حيدر رحيم‌پور و تفكيكي‌ها ياد كرد و از ميان راست گراها مي‌توان به انجمن حجتيه اشاره كرد. امثال آيت‌الله مصباح‌يزدي نوعي گرايش اخباري راست هم دارد. در دوره فتحعليشاه كه ثبات پديد مي‌آيد، به يك‌باره عقل گرايي اصفهان با شخصي به اسم بهبهاني (كه در اصل اصفهاني است) ظهور مي‌يابد و همان فلسفه اصفهاني است. اصفهان مركز فكر و فلسفه ما است كه متاسفانه الان در بحران است. وقتي عقلگرايان اصفهاني پيروز مي‌شوند، جريان اصولي در فقه پيروز مي‌شوند كه روش‌گرايان فقهي است. ايشان اصل را روش مي‌دانند. اخباريون را مي‌توان با تجربه؛ گرايان غربي مقايسه كرد و اصوليون را با عقل‌گرايان. اين شكاف ميان اصوليون و اخباريون به مشروطه منجر مي‌شود. اصول فقهي‌ها در مقابل اخباري‌ها، مشروطه‌گرا هستند. ناييني و آخوندخراساني هر دو اصولي هستند. در مقابل اصول فقهي‌ها، فقه‌گرايي ايجاد مي‌شود كه ضد‌مشروطه است. يعني بعد از قاجار دو گانه جديدي ايجاد مي‌شود كه تا به امروز ادامه دارد، عده‌يي طرفدار مشروطه هستند كه اصول فقهي هستند و عده‌يي مقابل ايشان كه فقهي هستند. در انقلاب اسلامي فقهي‌ها پيروز مي‌شوند و اصول فقهي‌ها به حوزه نجف مي‌روند. زيرا اصول فقهي‌ها با دولت پهلوي مخالفت چنداني نداشتند. مثلا مرحوم ناييني و شاگردان آخوند خراساني تا ميانه‌هاي دوره پهلوي اول مخالفت چنداني با سياست‌هاي رايج ندارند. در مقابل فقهي‌ها روبه‌روي پهلوي مي‌ايستند.
فياض در ادامه جريان‌شناسي نيروهاي مذهبي در دوره قاجار گفت: در دوره قاجار اصول فقهي‌ها با تجدد همراهي مي‌كنند كه مظهر اصلي ايشان در نجف است. زماني هم كه مدرنيته پهلوي پديد مي‌آيد، آيت‌الله خويي با تجدد همراه است كه اين ارتباط بعدها ادامه مي‌يابد. در مقابل فقهي‌ها مخالفت تجدد بودند كه به انقلاب اسلامي منجر شد.
اين استاد جامعه‌شناسي سپس به بعد جغرافيايي قاجاريه و ارتباطش با مدرنيته و تجدد اشاره كرد و گفت: سه حوزه جغرافيايي در بحث ارتباط ما با تجدد بايد مورد بحث قرار بگيرد، نخست حوزه عراق است، ‌دوم حوزه تركيه است كه بايد بحث شود كه چه تاثيري در رابطه با مدرنيسم قاجاريه داشته است. ضمن آنكه ظهور كمونيسم در شوروي تاثيرات فراواني بر ايران مي‌گذارد و موجب مي‌شود كه به جاي شناخت خوب مدرنيسم، مدرنيته‌زده شويم و باعث انحطاط تفكر در رابطه با مدرنيسم در ايران شده است. ما بايد بحث كنيم كه رابطه ما با   اوراسيا، عراق و تركيه چه خواهد شد.  فياض در بخش پاياني بحث بار ديگر به جهل ما نسبت به مدرنيسم اشاره كرد و گفت: ما بايد مفاهيم را در علوم اجتماعي جدي بگيريم و روشمند بحث كنيم. براي فهم مدرنيسم بايد به ارتباط آن با مذهب نيز توجه كرد. ريشه اين مباحث در مذهب است و به همين دليل بايد ريشه‌هاي ديني و فكري آن را نيز در نظر گرفت. بنابراين اگر عقلانيت فقهي كه از مشروطه شروع شد و متاسفانه سياست‌زده شد، ادامه پيدا مي‌كرد، مباحث بنيادي ايجاد مي‌شد. ما متاسفانه به مباحث اساسي توجه نمي‌كنيم  .

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها