سهم شهرستانها در رسانههاي سراسري چقدر است؟
داوود صفايي
در مورد نقش رسانهها در شهرهاي كوچك ابتدا بايد اين سوال را از مديران رسانهها پرسيد كه شما براي مردم روستايي يا مردم حاشيهنشين شهرها كه عمدتا كم سواد و بيپول هم هستند چه محتوايي توليد ميكنيد؟ چقدر به مشكلات و مسائل شهرستانها در مطالب توليدي خود ميپردازيد؟ به نظر ميرسد امروز به يك روزنامه بسيار ارزان قيمت كه قيمت آن در حد 100 تومان باشد نياز داريم. رسانههاي مكتوب شناسنامهدار ميتوانند روزنامهاي براي طبقات محروم منتشر كنند، اين روزنامهها نيازي نيست در تعداد صفحات بالا منتشر شود چون مخاطب فرصتي براي مطالعه اين روزنامهها اختصاص نميدهد. الزامي هم ندارد كه با كاغذ گران قيمت يا به شكل تمام رنگي منتشر شود. اين روزنامه ميتواند به سادهترين زبان ممكن نوشته شود، تيترها و متن با فونت مناسب درج شوند. يك معضل بزرگ در كشور اين است كه يك رسانه دولتي داريم به نام تلويزيون كه برنامههاي باكيفيتي توليد نميكند و مردم هم آن را كنار گذاشتهاند. اعضاي خانواده هم كه ارتباط چنداني با هم ندارند، سوال اينجاست كه فرهنگ كجا بايد آموزش داده شود؟ فرد كجا بايد آموزشهاي مدني ببيند كه چگونه خشم خود را مديريتيا مطالباتش را بيان كند و... روزنامههايي كه در موردشان صحبت شد ميتوانند با ايجاد محتواي درست اين آموزشها را به افراد ارايه كنند و از سويي به افزايش سواد رسانهاي در جامعه هم كمك كنند. مثل مربي بهداشت كه به يك روستا ميرود و به زنان اصول بهداشتي را آموزش ميدهد و تاثيرگذار هم هست، اين نشريات هم ميتواند نقش تاثيرگذاري در مناطق دورافتاده داشته باشد. اگر اين نشريات رواج پيدا كنند، ميتوانند به بحثهايي كه زمينه شايعهسازي دارند، بپردازند و مردم را نسبت به شرايطي كه دارند واقعبين كنند. مردم واقع بين نيستند به اين دليل كه اطلاعات درست ندارند، واقعبين بودن به دانش و اطلاعات زمينهاي نياز دارد. در حال حاضر با بروز شايعات مختلف در منطقه خوزستان كه شرايط بحراني هم دارد مواجهيم. مردم خوزستان بايد موقعيت خود را درك كنند و بدانند كه چه تهديدهاي اقتصادي و سياسي و فرهنگي و محيطزيستي در محل زندگيشان وجود دارد. بهطور كلي ميتوان گفت مناطق مرزنشين ايران بسيار در معرض مخاطره و آسيب هستند اما ميتوان با آموزش و اطلاعات صحيح مردم اين مناطق را آگاه كرد. هرچند روزنامههاي ما آمادگي اين اقدامات و برنامهاي براي اين امر ندارند. روزنامههاي ما عموما براي تهران و چند مركز استان منتشر ميشوند، سهمي براي خوانندگان شهرستاني و مرزنشين در صفحات خود در نظر نميگيرند. مشكل ديگري كه وجود دارد اين است كه روزنامهها در بسياري از شهرهاي كوچك خبرنگار ندارند. در دنيا روال روزنامههاي بزرگ اين است كه خبرنگاران كار خود را از شهرهاي كوچك شروع ميكنند و انتشار اخبار را از همين شهرها تجربه ميكنند و بعد به دفاتر روزنامه در شهرهاي بزرگ ميآيند و مشغول به كار ميشوند. در ژاپن به اين شكل است كه خبرنگاران روزنامههاي بزرگ سه سال در يك روستا يا شهرستان كوچك مشغول به كار ميشوند، پنج سال در يك شهرستان بزرگ كار رسانهاي ميكنند و بعد به توكيو ميرسند. ما خبرنگار آموزشديدهاي كه بتواند در شهرها و روستاهاي دورافتاده فعاليت كند، نداريم. خبرنگاران ما براي فعاليت و كار خبري در شهرهاي بزرگ آموزش ميبينند و خبر را چيزي ميدانند كه مورد نياز شهرهاي بزرگ است و آشنايي چنداني با نياز يك شهرستان يا روستاي دورافتاده، ندارند. سردبيران رسانهها هم بايد به اين سوال پاسخ دهند كه چقدر براي شهرستانها و مناطق مرزنشين در رسانههاي خود محتوا توليد ميكنند. در مجموع به نظر ميرسد ما نياز به مديريت و نگاه جديد رسانهاي براي پرداختن به موضوعات مبتلابه شهرستانها و نقاط محروم و مرزي داريم. كارشناس رسانه