• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4144 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۴ مرداد

به بهانه برگزاري كنسرت حسام‌الدين سراج در مشهد

سدي كه شكست و آبي كه ما را نبرد

عباسعلي سپاهي‌يونسي

شب سوم يعني 30 تيرماه خودم را به موسسه خيريه همدم رساندم و به لطف دوستي كه بليت برايم گرفته بود وارد سالن شدم تا يكي از چهارصد شركت‌كننده در كنسرت حسام‌الدين سراج باشم؛ كنسرتي كه البته در بروشور برنامه با نام اجراي صحنه‌اي آمده بود كه كنسرت نامش را مبر است.

در شب سوم كنسرت حسام‌الدين سراج به همراهي گروه بامداد، سراج با يادي از زنده‌ياد پرويز مشكاتيان، هنرمند خلاق و ماندگار عرصه موسيقي، اجراي گروه را به بزرگ موسيقي ايران محمدرضا شجريان تقديم كرد. آوردن نام اين دو استاد كافي بود تا حاضران چند دقيقه‌اي كف بزنند و احيانا اشكي سرازير شود.

در اينكه سطح اجراي حسام‌الدين سراج و نوازدگان گروه چگونه بود مي‌توان بحث كرد اما براي من و شايد براي خيلي از آدم‌هايي كه در 3 شب شاهد هنرنمايي گروه بامداد بودند آنچه بيش از هر چيزي اهميت داشت، شكستن سدي بتني و نه‌بندي خاكي بود كه عده‌اي ايجاد و همه تلاش خود را كرده بودند كه سدي كه مي‌سازند هم عرض در پي و تاجش كم نباشد هم ارتفاع از پي آن و هم حجم آن تا بتواند كنسرت‌هاي لغو شده بيشتري را در خود نگه دارد. همت اين دوستان تا به آنجا بود كه سد تنها و تنها پاسخگوي لغو كنسرت‌هاي مشهد نباشد بلكه همه استان را دربر گيرد و بدشان هم نمي‌آمد كه اين حجم همه ايران را در بر گيرد و الحق و‌الانصاف چندي چنين بود كه ديديم.

براي مني كه رفته بودم تا دوباره شمس الضحي سراج را بشنوم و البته اين‌بار نه با تار محسن نفر كه در ان آلبوم جانانه تار زده بود و عصرهاي دوره دبيرستان بارها و بارها كاست آن را در زادگاهم گوش داده بودم و سري تكان داده بودم و گريسته بودم، برگزاري كنسرت سراج يعني شكستن همان سدي كه ذكر خيرش رفت سدي كه البته هيچ خيري در ساخت آن نبود كه گويي حكايت اين سد حكايت سد گتوند بود كه حالا يكي از بزرگ‌ترين دغدغه‌هاي زيست محيطي كشور شده است و آفتي افزوده شده بر آفت‌ها.

كنسرت كه تمام شد تازه دلتنگي هايم شروع شد. ياد سال قبل افتادم و لغو كنسرت شهرام ناظري در قوچان، ياد لغو كنسرت كيهان كلهر كه ديوانه‌وار دوستش دارم در نيشابور، ياد لغو كنسرت كيوان ساكت و... همه اين آدم‌ها كساني هستند كه موسيقي فاخر را انتخاب كرده‌اند اگر شعري مي‌خوانند از حافظ و سعدي و مولاناست و اگر مضرابي مي‌زنند حتما ته آن به اين ختم مي‌شود كه داغي قطره اشكي را بر صورتت احساس كني و نوري در وجودت روشن شود.

حالا اما سد شكسته بود و ما ايستادگان به تماشا در برابر سد را آب نبرده بود. تنها و تنها جان‌مان سرشار شده بود و روح‌مان تازه شده بود. دست و دل‌مان روشن شده بود. نه به ساحت دين بي‌احترامي شده بود و نه حرمتي شكسته شده بود. در پايان كنسرت حسام‌الدين سراج اين سوال از ذهنم و ذهن ديگراني هم شايد گذشت كه اين هم كنسرت، چه اتفاق ناخوشايندي افتاد كه نبايد اين رويه بعد از اين هم ادامه داشته باشد؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون