روزنامهنگاران و ۴۰ سالگي
سينا قنبرپور
۱۳۹ روز از سالي عجيب را پشت سر گذاشتهايم. ۱۳۹ روز بمباران خبري. ۱۳۹ روز پر از رويدادهاي مختلف. گاهي پيشبيني نشده، در موارد بسياري هم قابل پيشبيني. در اين ميان يكي پيدا ميشود ويدئو پشت ويدئو ميسازد، ليوان آب جلويش ميگيرد و از بيآبي و سياستهاي نادرست در مديريت منابع آب ميگويد. بعد از مشكلات زنان حرف ميزند. يكي ديگر تلويزيون فارسي راه مياندازد، يكي به فكر پولهاي افسارگسيخته عربي است تا وبسايت فارسي راه بيندازد. يكي هم با يكي ديگر، ترانه ميخواند و چهل سال عمر ما را به سخره ميگيرد. همه ما زندگيمان و عمرمان را دوست داريم. ميدانيم كجاي عمرمان چه پشت سر گذاشتهايم و كجا را اشتباه كردهايم. امسال نيز در ايران خيليها چهلساله ميشوند. چهل سالگي دوره خاصي است.دورهاي كه ديگر جواني را پشت سر ميگذاريم و وارد ميانسالي ميشويم. فصل تدبير و استفاده بيشتر از تجربههاست. اتفاقا همين چهلسالهها سالهاي دفاع مقدس را هم به خاطر دارند. قدر تجربهها را بيشتر ميفهمند و ميدانند. قرار نيست كودكي و جواني بازگردد و بهتر است از فرصتهاي پيشرو بهترين بهرهها را براي اصلاح ببرند. اما با بمبارانهاي امروز مثل بمبارانهاي ديروز نميتوان مواجه شد. بمبارانهاي خبري ظريفتر است؛ اثر تخريبياش هم بيشتر. هر آدمي نميتواند از پس بمبارانهاي خبري برآيد. فقط نميتوان يك استراتژي «سكوت» داشت و به حوصله و صبر مردم اميد بست. كار بيحساب و بدون دقت هم نميتوان كرد. اينجاست كه قدر روزنامهنگاران و خبرنگاران مشخص و مشخصتر ميشود. امروز روز ما است؛ روز چهلسالههايي كه آنقدر سرد و گرم چشيدهاند كه با هر خبري سوداگري نكنند و بتوانند بهموقع و بدون آنكه خطوط قرمز ميدانهاي مين را بشكنند راه را به ديگران بنمايانند. روزهاي پيشرويمان پر از بمبارانهاي خبري خواهد بود و فقط روزنامهنگاران و خبرنگاران كاركشتهاند كه ميدانند چگونه اين حملات را از سر بگذرانند.