سيد محمد حسيني، عضو ارشد جبهه پايداري:
اصلاحطلبان فعالند و عقل سليم حكم ميكند اصولگرايان وحدت كنند
سيد محمد حسيني، وزير فرهنگ و ارشاد دولت دهم و از اعضاي ارشد جبهه پايداري را بايد همچنان از مريدان پروپاقرص محمود احمدينژاد دانست. حتي اگر اصولگرايان طي دو سال گذشته صفي طولاني براي اعلام برائت از رييس دولت سابق تشكيل داده بودند او پاي احمدينژاد همچنان ايستاده است. معتقد است كه بيشترين نيروهاي ارزشي در دولتهاي نهم و دهم حضور داشتند؛ ميگويد كه بعضيها بايد با رييسجمهور سابق كشور، ملايمتر برخورد ميكردند. در سال 84 براي لاريجاني كار ميكرده و ميگويد در دور اول آن انتخابات، به احمدينژاد رأي نداده است. در دولت نهم، در كسوت قائممقامي وزارت علوم و رياست دانشگاه پيامنور نقشآفريني كرد و در دولت دهم، روي صندلي داغ وزارت ارشاد تكيه زد. حالا او از جمله كساني است كه ميخواهد برخي كدورتها ميان آيتالله مصباحيزدي و محمود احمدينژاد را برطرف كند و از سوي ديگر از دل برخي گروههاي راست سنتي همچون موتلفه براي تقويت گروه سياسي خود يارگيري كند. حسيني در گفتوگو با باشگاه خبرنگاران جوان حرفهاي جالبي درباره دولت روحاني، انتخابات مجلس، وضعيت اصولگرايان و احمدينژاد زده است اما شايد اظهارنظر او درباره اصلاحطلبان جالبتر از همه حرفهاي اين اصولگراي نسل جديد باشد. جايي كه او ميگويد: «اصلاحطلبان سعهصدر ندارند و در جايي كه بحث قدرت مطرح شود، ميخواهند كه صد درصد در اختيار خودشان باشد.» چكيده اظهارات اين حامي احمدينژاد به شرح زير است:
دولت يازدهم ويژگيهاي خاص خود را دارد و با دولت قبل تفاوتهاي زيادي دارد، از جمله بهخاطر سن بالاي غالب اعضاي كابينه شاهد آن تحرك و پويايي دوره گذشته نيستيم. البته مطرح ميكنند كه ژنرال هستند و با تجربه و تدبير اين نقيصه را جبران ميكنند، كه اثبات اين ادعا با توقف برخي پروژهها و كمتوجهي به مشكلات و خواستههاي مردم، بهويژه اقشار محروم جامعه، دشوار بهنظر ميرسد.
روحيات آقاي احمدينژاد بهگونهيي بود كه با بعضي افراد نميتوانست يا نميخواست تعامل داشته باشد و رقباي وي هم به اين مساله دامن ميزدند، بهويژه اختلاف ميان اصولگرايان باعث شده بود كه مشكلاتي ايجاد شود.
اگر بعضي از ديدگاهها را اطرافيان نزديك آقاي احمدينژاد مطرح نميكردند و مخالفان ايشان هم اختلافات را تشديد نميكردند، شرايط بهتري را شاهد بوديم.
در مجموع اهتمام آقاي احمدينژاد در دولت نهم، بر فعاليتهاي ديني و ارزشي بيشتر بود. نه اينكه در دولت دهم كمتوجه باشد، ولي به تدريج با مطرح شدن مباحث ديگر، تنشهايي ايجاد شد و مسائل حاشيهيي بر متن غلبه پيدا كرد و به ارتباط گرم و صميمي با علما، نهادهاي انقلابي و نيروهاي حزباللهي لطمه وارد كرد.
در پاسخ به اين سوال كه احمدينژاد براي حمايت از مشايي در انتخابات رياستجمهوري 92 از اعضاي دولت مشورت گرفت بايد بگويم نه، به هيچوجه مشورت ي نشد و قطعا غالب اعضاي دولت مخالف اين نظر بودند.
برخلاف دوران دوم خرداد كه مدتي طول كشيد تا نيروهاي ارزشي خودشان را بازيابي كنند، در اين دوره بلافاصله احساس شد كه اين تعاملات بايد وجود داشته باشد و جريان اصولگرايي از حالت انفعال خارج شود.
نخستين فعاليت هم اين بود كه طيفهاي گوناگون اصولگرايي اختلاف نظرهاي دوران انتخابات سال ۹۲ را كنار بگذارند و به هيچوجه همديگر را تخريب نكنند و بر وجوه مشترك كه كم نيست تاكيد كنند، و مراقبت كنند كه جبهه رقيب با لطايفالحيل آتشبيار معركه اختلافات بين آنها نشود.
نيروهاي متدين و ارزشي تاكيد دارند كه اصولگرايان مراقب تفرقهافكنيها، شيطنتها و وسوسههاي خناسان باشند، زيرا برخي رسانههاي رقيب عمده كارشان اين شده كه بر طبل اختلافات بكوبند و آن را رويايي دستنيافتني جلوه دهند.
ما بر اين باوريم تنها عاملي كه باعث شد نتيجه انتخابات به نفع اصولگرايان نباشد، وجود تفرقه در ميان آنان بود. معتقديم اگر اين تفرقه از ميان اصولگرايان برداشته شود، شرايط تغيير خواهد كرد و انتخابات آينده مجلس، خبرگان و رياستجمهوري به نفع آنها رقم خواهد خورد.
اصلاحطلبان اين بيم و نگراني را دارند كه اگر اصولگرايان در كنار هم قرار بگيرند، آنها نميتوانند روند قبلي خود را ادامه بدهند و به اهدافشان دست پيدا كنند.
يك سري سوالات جدي در بين گروههاي اصولگرا نسبت به برخي عملكردهاي آقاي احمدينژاد وجود دارد. لذا ورود وي به وحدت اصولگرايان بستگي به اين دارد كه بنشينند و با هم صحبت كنند و به يك جمعبندي برسند. تاكنون در اين خصوص از سوي طرفين تمايلي ابراز نشده است.
نتيجه اختلافات گذشته را همه به رايالعين ديدهاند و براساس فاعتبروا يا اولي الابصار درصدد تكرار گذشته نيستند. رخدادهاي نامبارك گذشته، انذار و هشداري فرا روي آنان است كه براي مصالح عالي نظام، پارهيي خودمحوريها، تنگنظريها و مسائل حاشيهيي را كنار بگذارند و بدون ترديد نقش جامعتين در اين همبستگي نقشي بيبديل خواهد بود.
در شرايط كنوني كه رقيبي فعال (اصلاحطلبان) در صحنه است عقل سليم حكم ميكند كه اصولگرايان در كنار هم باشند.
قطعا ريشسفيداني مانند مرحوم عسگراولادي و آيتالله مهدويكني، نقش بسيار حايز اهميتي داشتند و خدمات ارزندهيي را ارايه كردند، ولي به هر حال اين طور نيست كه بعد از آنها، اصولگرايان نتوانند به تفاهم و توافق برسند.
وحدت اصلاحطلبان باعث ميشود كه اصولگرايان هم مساله را جدي بگيرند. الان كه اصلاحطلبان و كارگزاران مقدمات وحدت را فراهم ميكنند اصولگرايان هم بر انسجام بين خود ميافزايند.
هر مقدار هم كه پيش ميرويم با توجه به ضعفهاي آشكار كه در دولت مشاهده ميشود، گرايش مردم به سمت اصولگرايي بيشتر ميشود.
اصلاحطلبان در دوره دوم خرداد، يك اصطكاك و چالش جدي با آقاي لاريجاني به دليل روشنگريهاي صداوسيما در موضوعاتي مانند ماجراي كنفرانس برلين داشتند. لذا جريان اصلاحات مشكل ميتواند با آقاي لاريجاني قرابتي داشته باشد.
اين فعلا تاكتيك اصلاحطلبان به حساب ميآيد كه چون آقاي لاريجاني در حال حاضر رييس مجلس است، بهظاهر نشان بدهند كه با وي همراه هستند و از طرفي ميخواهند با اين اظهارات بين اصولگرايان ايجاد تفرقه بكنند، ولي مطلوب و ايدهآل آنها براي رياست مجلس فردي اصلاحطلب مثل دكتر عارف است.
آقاي ناطقنوري در سال 76 رقيب جدي خاتمي بود و نيروهاي ارزشي و متدين با جديت از ايشان حمايت كردند. كساني كه امروز به عنوان اصولگرا مطرح هستند زحمت زيادي كشيدند ولي ايشان به جهات گوناگون از جمله با ترفندهايي كه طرف مقابل بهكار بست، با اقبال جامعه مواجه نشد. وي به دلايل مختلف بهتدريج كنار كشيد و كمتر اظهارنظر كرد و بعيد هم به نظر ميرسد كه در آينده بهطور فعال در اين حوزهها وارد بشود. البته وي در پشت صحنه در انتخابات 92 از دكتر روحاني حمايت كرد. با توجه به ارتباطاتي كه هنوز آقاي ناطق با نيروهاي اصولگرا دارد و همچنين با توجه به موضعگيريهاي گذشته جريان اصلاحات عليه وي، بعيد و عجيب است كه ايشان بخواهد دوش به دوش امثال خاتمي به حمايت از مخالفان سرسخت ديروز خود بپردازد.
الان با وجود اينكه وزير كشور پيشينه اصولگرايي دارد، عملا همه استانداران از طيفي هستند كه مورد نظر دولت است. اينكه ميگويند خود وزير كشور هم بايد تغيير كند، نشان ميدهد كه برنامههايي براي انتخابات دارند. غير از اين، چيزي به ذهن نميرسد.