• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4161 -
  • ۱۳۹۷ چهارشنبه ۲۴ مرداد

درباره كمپين «#نه به خشونت در استاديوم‌ها»

نه به لمپنيسم در فوتبال

هومان دورانديش

 

 

«هر استقلالي كه در جايگاه طرفداران پارس با لباس يا شال و پرچم آبي حضور پيدا كند و يا با هر شكلي از تيم تهراني طرفداري كند خود مسوول جان و مال خود خواهد بود و از روز قبل از بازي هر هوادار سرخابي از شهرستان‌ها و روستاهاي اطراف در شهر جم براي تشويق تيم استقلال حضور پيدا كند اگر لباس يا هر نشانه‌اي از تيم استقلال به همراه داشته باشد به شكلي نامعقول از او پذيرايي خواهد شد. لطفا استقلالي‌ها در منزل نشسته و بازي را تماشا كنيد تا از هر گونه آسيب در امان باشيد. اين بيانيه فقط جهت تيم‌هاي منفور تهراني است و هرگز در مورد تيم‌هاي ديگر استان‌ها صدق نمي‌كند.»

متن فوق، تهديدنامه ليدر تيم پارس جنوبي در آستانه مسابقه تيم‌هاي پارس جنوبي و استقلال در بوشهر است. صدور چنين بيانيه ابلهانه و مجرمانه‌اي، گواه روشني است بر اينكه كمپين «نه به خشونت در استاديوم‌ها»، كه پس از وقايع بازي استقلال خوزستان و پرسپوليس و نيز مسابقه استقلال و تراكتورسازي پديد آمد، كمپيني به‌شدت ضروري در فوتبال ايران است. در واقع اين كمپين بايد سال‌ها پيش در فوتبال ايران پديد مي‌آمد. دست كم از اواسط دهه 1370. يا شايد هم زودتر. از اوايل دهه 1380 كه فضاي استاديوم‌ها در ايران با قوت و صراحتي به مراتب بيش از دهه‌هاي گذشته به فحاشي آلوده شد، جاي خالي اقدامي نقادانه و گسترده عليه لمپنيسم و خشونت كلامي در فوتبال ايران احساس مي‌شد. اما آن روزها استفاده از اينترنت هنوز اينقدر فراگير نشده بود و از شبكه‌هاي اجتماعي در فضاي مجازي هم خبري نبود. اما ماهي را هر وقت از آب بگيريم تازه است. پيوستن چهره‌هاي سرشناس فوتبال ايران به اين كميپن، كورسويي از اميد در دل هواداران «فوتبال تماشايي» ايجاد مي‌كند كه فردا روز ديگري است. روشنفكري در ايران از ديرباز با نقد حكومت گره خورده است. از عصر ناصرالدين‌شاه تا به امروز، روشنفكران بر اين باور بودند كه نقد حكومت راه را بر اصلاح امور مي‌گشايد. اين پندار البته نادرست نبود. به هر حال قانونگذاري و اجراي قانون و بسي امور ديگر در حوزه اختيار حكومت است. اما نقد يكجانبه حكومت، بدون نقد جامعه، به تدريج واژه «مردم» را به واژه‌اي مقدس بدل كرد. اين روند البته در فرهنگ ايراني ريشه داشت، ولي با ظهور روشنفكري چپگرا در ايران تقويت شد. از آغاز دهه 20 تا پايان دهه 50 شمسي، روشنفكري چپ در ايران فقط مشغول نقد قدرت سياسي بود و توده مردم را تقديس مي‌كرد. اين روند دو سه دهه پس از پيروزي انقلاب اسلامي هم ادامه يافت؛ با اين تفاوت كه پس از انقلاب، تقريبا بسياري از دولتمردان نيز در كنار روشنفكران، مردم را مي‌ستودند و كساني را كه شايسته نقد و مذمت مي‌دانستند، مصداق «مردم» قلمداد نمي‌كردند. اما در دهه اخير، روشنفكران ايراني با درانداختن نداي «روشنفكري فرهنگي»، افكار عمومي را متوجه اهميت نقد مردم و جامعه كرده‌اند. به اين معنا كه اگر كار ما چنان‌كه بايد بسامان نيست، علل اين نابساماني را نبايد فقط با نظر كردن به صحنه قدرت سياسي جست‌وجو كرد. علل اين نابساماني، در بسياري از موارد خود ما هستيم. ما «مردم». پس چه بهتر كه اول يك سوزن به خودمان بزنيم، بعد يك جوالدوز به حكومت. روشنفكران ايراني در بخش بلندي از هشت دهه گذشته، به گونه‌اي قلم را به مركب انتقاد آغشته‌اند كه گويي هيولايي به نام حكومت در جامعه ايران، از زير بته عمل آمده است و هيچ ربطي به فرشتگاني به نام مردم ندارد. كمپين «نه به خشونت در استاديوم‌ها» از اين حيث حائز اهميت است كه در ادامه روند انتقادي «روشنفكري فرهنگي» قرار دارد. يعني معضل غيرقابل انكار خشونت و فحاشي در ورزشگاه‌هاي فوتبال ايران را زير سر حكومت نمي‌بيند بلكه مردم (يا تماشاگران) را متهم اصلي اين وضع مي‌داند. سهم دولت و ساير نهادهاي تصميم‌گيرنده در اين ميان هر چه باشد، هيچ عاقلي نمي‌تواند منكر سهم چشمگير تماشاگران بالغي شود كه به ورزشگاه مي‌آيند و انبوهي از فحش‌هاي ر‌كيك را نثار بازيكنان و مربيان تيم حريف و تيم خودي و داوران و تماشاگران تيم رقيب مي‌كنند. انگار نه انگار كه اين‌جا ايران است و ما هموطنيم. براي رفع اين معضل فرهنگي، آيا واقعا بايد يقه اين وزير و آن وكيل را گرفت يا يقه آن ليدر و اين هوادار را؟ لمپنيسم در فوتبال ايران ريشه دوانده و اين را بسياري از دلسوزان سال‌هاست كه هشدار مي‌دهند. عصر، عصر حكومت ليدرهاست. اگر تقريبا همين يك دهه قبل علي دايي ضروري مي‌ديد و از عهده اين كار هم برمي‌آمد كه يقه ليدر تيم پرسپوليس را بگيرد و او را بكوبد به ديوار رختكن تا حد و شأن خودش را بداند، امروز چنين كاري به مراتب ضروري‌تر است ولي ظاهرا كسي را ياراي كاري چنين نيست. تخت سلطنت لمپن‌ليدرها را بايد سرنگون كرد. نه با خشونت كه با نقد والبته با قانون. كمپين «نه به خشونت در استاديوم‌ها» اقدامي در همين راستا است. تماشاگران يا عامه مردم، نقدپذيرتر از چيزي هستند كه تصور مي‌شود. همين مردم سال‌ها در استاديوم‌هاي اين كشور نارنجك پرت مي‌كردند وسط و اطراف زمين. دود غليظ ناشي از انفجار آن به اصطلاح نارنجك‌ها را، همه كساني كه از اواخر دهه 60 تا اواسط دهه 80 به استاديوم آزادي مي‌رفتند، به خاطر دارند؛ اما از وقتي كه تماشاگران فهميدند فيفا در صورت تكرار اين ترقه‌بازي‌ها فوتبال ايران را محروم خواهد كرد، دست از رويه ناصواب‌شان برداشتند و صداي نارنجك از استاديوم آزادي رخت بر بست. يا در همين دهه 90، وقتي كه كنفدراسيون فوتبال آسيا پرسپوليس را بابت ليزربازي تماشاگرانش محروم كرد، ديگر هيچ تماشاگري با نور ليزر مزاحم بازيكنان تيم حريف نشد. اصلاح امور البته با استدلال هم نسبتي دارد، ولي وضع قوانين سخت‌گيرانه‌تر نيز راهي است كه سود و ثمرش را بسياري از كشورهاي جهان در حوزه فوتبال تجربه كرده‌اند. نژادپرستي در فوتبال اروپا فقط با تبليغات فرهنگي كمرنگ نشد؛ قوانين سخت‌گيرانه يوفا دست و پاي تماشاگران را بست. تيمي كه تماشاگرانش رفتارها و شعارهاي نژادپرستانه مي‌داشتند، مجازات مي‌شد و باشگاه‌ها هم طبيعتا مانع حضور چنين تماشاگراني در ورزشگاه‌ها مي‌شدند. دادگاه‌ها هم گاهي مداخله مي‌كردند و اوباش و هوليگان‌ها و تيفوسي‌ها و نئونازيست‌ها و ... را از حضور در ورزشگاه‌ها محروم مي‌كردند. همين سخت‌گيري‌ها موجب شد نژادپرستي در فوتبال اروپا بي‌هزينه نماند. اگر امروز پانزده بازيكن تيم ملي فرانسه سياهپوست هستند و اكثريت مردم اين كشور مشكلي با اين امر ندارند، دليلش كمرنگ شدن نژادپرستي در فوتبال فرانسه است. در فوتبال انگلستان هم‌ چنين روندي طي شده است. اگر ناسزاهاي نژادپرستانه در اروپا هزينه دارد، چرا ناسزاهاي ناموسي (يا خانوادگي) در ايران بي‌هزينه باشد؟ كل شهر تهران را دوربين نصب كرده‌ايم براي كنترل تخلفات رانندگي. چه اشكالي دارد در همه نقاط و زواياي حساس استاديوم آزادي هم دوربين نصب كنيم براي كنترل فحاشي تماشاگران؟ اگر بليت‌فروشي اصلاح شود و نام و صندلي هر تماشاگري معلوم باشد، به راحتي مي‌توان به تماشاگران فحاش و خشن تذكر داد و در صورت تكرار فحاشي و خشونت، آنها را از ورود به ورزشگاه منع كرد. كمپين نقادانه «نه به خشونت در استاديوم‌ها»، گام مهمي در مسير كنترل خشونت – به ويژه خشونت كلامي - در ورزشگاه‌هاي كشور است. حمايت ستاره‌ها و چهره‌هاي فوتبالي و غيرفوتبالي از اين كمپين، قطعا به سود بازيكنان و مربيان و تماشاگران ايراني است. نه به خشونت در استاديوم‌ها، دلالت‌هاي عملي دارد. يعني كار فراتر از پند و نصيحت است. اصلاح بليت‌فروشي، محروميت لمپن‌ليدرها و تماشاگران ماجراجو، نقد مديران باشگاه‌ها بابت انتخاب ليدرها و چندين و چند اقدام نيكو و شجاعانه و خردمندانه ديگر، جزو مدلولات عملي اين كمپين است و همه اينها در بهداشت و تطهير فضاي ورزشگاه‌هاي فوتبال در ايران عميقا موثر خواهند بود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون