• 1404 پنج‌شنبه 13 آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3112 -
  • 1393 پنج‌شنبه 29 آبان

داستاني بي‌پايان

ابياتي كه به سرقت مي‌روند

دكتر مينا آقازاده

 


ابيات سروده مرا پس بدهيد / مضمون ربوده مرا پس بدهيد
هر واژه آن پاره‌يي از جسم من است / لطفا دل و روده مرا پس بدهيد (محمد رضا تركي)
«سرقت ادبي» به معني انتساب نوشته‌ها و اشعار ديگران به نام خود است. به‌طور مثال چنانچه شخصي، شعر يا نوشته‌يي را كه درحقيقت از آن ديگري است، بدون تغيير يا با اندكي تغيير، اثر خود قلمداد كند، مرتكب سرقت ادبي شده است.  اما انواع سرقت‌هاي ادبي به همين قسم محدود نمي‌شود و جنبه‌هاي ديگري چون انواع تقليد (تقليد سبك، درونمايه، قالب و غيره) و انواع اقتباس را نيز دربرمي گيرند. (سليمان مختاري)
از ديرباز تاكنون شعر و شاعري با شعور همراه بوده است. سرقت انديشه، احساس و زبان ديگري نابخشودني است. شعر، هنر است، تولّد است، جوشش و زندگي است اگر اين اتفاق شكوهمند در ذهن ما نمي‌افتد براي احراز هويتي جعلي، بساط شخصيت‌سازي‌مان را بايد جاي ديگري پهن كنيم.
اشعار، فرزندان يك شاعر هستند؛ اوست كه آنها را با آب ديده و غذاي فكر پرورش مي‌دهد. پس چگونه مي‌توانيم به احساس، انديشه و سبك يك شاعر دستبرد بزنيم، چگونه مي‌توانيم سخن و حس ديگري را به خود نسبت دهيم در حالي كه خود خالي از ابتدايي‌ترين احساس‌هاي انساني هستيم؟وقتي اشعار معروف بزرگان مورد سرقت قرار مي‌گيرد چرا فكر مي‌كنيم اشعار شاعران گمنام مي‌تواند مصون بماند ؟ حتي اگر شعري را با الهام از شاعري سروده باشيم بر ما است كه قيد كنيم كه اين شعر الهام گرفته از شعرِ فلان شاعر است‌گر چه اين نيز بايد با اجازه صاحب اثر در صورت زنده بودن وي انجام شود. سرقت در موارد مادي شايد توجيه فقر اقتصادي داشته باشد اما در اين گونه موارد كه خانه انديشه و احساس شاعري دستبرد زده مي‌شود، بُعد رواني قضيه مطرح است. سارق ادبي سرشار از پوچي و ركود است و به دنبال كسب آوازه و شهرت و هويت از راه غير اخلاقي و غير شرعي آن است. گره‌هاي كور شخصيتي كه در وجود سارق ادبي است او را بر آن مي‌دارد تا با دستاويز شدن از افكار و احساس ديگري مسير رشد خود را هموار و مرتفع سازد چه اگر در اين مسير به صورت موقت هم رشدي داشته باشد حكم فواره‌يي را دارد كه با سرعت به زمين خواهد خورد. چرا كه براي ماندگاري در اين حيطه، ذهن بايد تراوش داشته باشد و چشمه خلاقيت از سرچشمه جوشان باشد.
توليدات ادبي هر فرد دارايي‌هاي عقلاني و احساسي او محسوب مي‌شود، تجاوز به اين دارايي‌ها بايد مانند ديگر سرقت‌ها حتما پيگيري شود و مجازات‌هاي مادي و معنوي برايش در نظر گرفته شود. در گذشته كه مانند امروز به پيشرفت‌هاي الكترونيكي دست نيافته بوديم اين نقيصه كمتر يافت مي‌شد اما متاسفانه امروزه با دسترسي به اينترنت و بسياري امكانات ديگر اين معضل فراوان‌تر ريشه كرده است.  بر ماست كه با نخستين سرقتي كه مي‌بينيم روي گزينه «تخلف» كليك كرده و محيط ادب را از اين آفت پاكسازي كنيم. نبايد مماشات كنيم؛ بايد واقع بين باشيم و اين گونه فكر كنيم كه اگر كسي در روز روشن به خانه ما بيايد و اقدام به دزدي كند چه برخوردي مي‌كنيم ؟ كه به اعتقاد من اين سرقت به مراتب جبران‌ناپذير‌تر از سرقت مادي است. در ذيل انواع سرقت ادبي را بيان مي‌كنم:
انواع سرقت ادبي:
1- نسخ و انتحال: هر گاه لفظ و معني هر دو را عينا و بدون تصرف و تغيير، سرقت كرده باشند.
2- مسخ و اغاره: هر گاه لفظ و معني – هر دو را برده اما در آن تغيير و تبديل داده باشند.
3- سلخ و المام: تنها در صورتي كه معني و فكر و مضمون را فراگرفته و با حفظ موضوع آن را به لفظ ديگر بيرون آورده باشند.
4- نقل: هرگاه گفته يا نوشته ديگري را از لفظ و معني يا معني و مضمون بگيرند و موضوع آن را تغيير دهند. چنان كه سخن منظوم را از باب مدح به هجا و از حماسه به غزل و... نقل كنند.
5- شيادي و دغلكاري و دزدي بي‌برگه و بي‌نام و نشان: هر گاه لفظ و معني را به سبب سرقت ماخذ و اسناد ربوده باشند. (جلا الدين همايي)
و جديد‌ترين نوع سرقت ادبي با نام «الهام گرفتن» رواج پيدا كرده است كه آن خود حديث مفصلي دارد... بياييد نگذاريم حقوق عاطفي و فكري افراد پايمال شود.
و شعري از محمد رضا لطفي را در اين زمينه مي‌خوانيم:
چرا از من؟! تو از من مي‌كني دزدي! / و آن هــم روز ِ روشن مي‌كني دزدي؟
كنــم هر تشنـــه را سيـــراب بارانــم / خودم مي‌بخشم، از من مي‌كني دزدي؟!
كسي ديدي بدزدد عطــر گل‌ها را ؟! / تو عطر گل ز گلشن مي‌كني دزدي؟
در اين دنيــا مثــال ِ آب جاري باش / ولي افسوس! آهــن مي‌كني دزدي
فقط با خــودشنـاسي روح مي‌آيــد / براي پوشش تن مي‌كني دزدي ؟!
شفاي‌ ِ جسم و تن در روح مي‌باشد / براي وصله، سوزن مي‌كني دزدي؟!
بيـا از جسـم و از اسـم ِ خودت بگـــذر / تو اسمي چون «تهمتن» مي‌كني دزدي؟!
براي رشــد كــردن يا شكــوفـايـــي / كتاب از بهر رُستـــن مي‌كني دزدي؟
«حديث عشــق در دفتـــر نمي‌گنجد »/ براي عاشقي فــن مي‌كني دزدي؟!
فقــط عشّـــاق از مُــردن نمي‌تـرسنـد / از ايشان خوب مُردن مي‌كني دزدي؟
بيا ترس از ميان بردار و عاشـق شو / نه آن عشقي كه از زن مي‌كني دزدي!
براي ِ آفـريـــدن، رُشــد بايد كرد / براي رشــد كردن، مي‌كني دزدي؟!
اگر در فكر پروازي؟ چو ارزن باش/ ولي ديــدم كه ارزن مي‌كني دزدي
تو را ديــدم به هنگام خريد گـــور/ براي‌ مرگ، مسكن مي‌كني دزدي
اگر چه ديـــده‌ام دشمـن‌تراشي‌ها/  عجيب اينكه تو دشمن مي‌كني دزدي
چو ديدي لقمه‌يي در كام ِ هركس شد / به هنگام ِ جويــدن، مي‌كني دزدي
تو با هستي نداري يك هماهنگي / كه بچه از سِتـرون مي‌كني دزدي
به هر فرصت كه امكاني فراهم شد/ بلا نسبت ز رهزن مي‌كني دزدي
تو خيلي زود تخمت صاف مي‌گردد/ چو از هر كوي و برزن مي‌كني دزدي
نه سو داري نه سن داري! تو كم داري/ زهي باطل ز سوسن مي‌كني دزدي؟
گدايي در مرام تو پسنديده است / تو نامردي كه از زن مي‌كني دزدي؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها