پديده پاشايي
افسانه احدي / مرگ چهرههاي هنري در همه دنيا بازتابهايي در بين علاقهمندانشان دارد و صحنههايي مثل همدردي در شبكههاي اجتماعي يا گل گذاشتن در مكانهاي مختلف به عنوان يادبود يا شمع روشن كردن پديده عادي به شمار ميرود. در ايران هم مرگ هنرمندان گاه چنين بازتابهايي دارد اما واكنشها به مرگ يك خواننده پاپ كه عمر هنري كوتاهي نيز داشته، باعث شگفتي مسوولان و كارشناسان شده است. به زعم برخي، گردهماييهايي كه قشرهاي مختلف در آن شركت داشتند يا اقداماتي نظير تلاش براي خودكشي براي وي يا حتي زد و خورد با پليس به خاطر فوت مرتضي پاشايي چندان عادي به نظر نميرسد. در چند روز گذشته نيز تحليلهاي متعددي منتشر شد كه هر يك تلاش كردند واكنشها به فوت اين خواننده پاپ را علتيابي كنند. دلايل ذكر شده در اين تحليلها عمدتا همذاتپنداري، گرايش مردم به ترانههاي غمگين، فوت پاشايي به خاطر سرطان و جوان بودن وي و برخي دلايل جنبي ديگر بودند. اما به نظر ميرسد كه براي درك اين واكنشها نبايد صرفا واكنشهاي مردمي به فوت يك خواننده را بررسي كرد بلكه اين امر را بايد در يك چارچوب اجتماعي كلانتر ديد. جامعه ايراني در سالهاي اخير دستخوش تغييرات قابل توجهي شده كه چه اين تغييرات مورد قبول باشند و چه نباشند نياز به درك واقع بينانه دارند. جامعه سنتي ايراني كه لزوما پيوندهاي خانوادگي عامل اصلي پيوستگياش بوده در دهههاي اخير زندگي مدرن را تجربه ميكند كه يكي از اثرات جانبي آن گسسته شدن پيوستگيهاي اجتماعي و تنها شدن فرد است. اتميزه شدن جامعه يا چيزي كه جامعه تودهيي خوانده ميشود شرايطي ايجاد ميكند كه افراد به سرعت تحت تاثير رويدادها و انديشهها قرار ميگيرند. در مورد پديده پاشايي، فوت دردناك يك خواننده موجي از همدردي فراهم كرد كه صدها نفر را ساعتها در خيابانها نگه داشت. در اين رابطه شركت در يك فعاليت جمعي شايد يكي از جنبههايي باشد كه افراد را علاقهمند به ابراز همدردي اجتماعي ميكند. در واقع، احساس تعلق داشتن به يك گروه يا جمع يا تلاش براي يافتن رويدادهايي براي همبستگي كه لازمه يك جامعه است، گاهي دستاويزي براي گردهماييهاي خياباني محسوب ميشود. در زماني كه شرايطي براي عضويت در يك گروه يا اجتماع فراهم نباشد مردم تلاش ميكنند راهي براي آن پيدا كنند. تشويق فعاليت جامعه مدني، گروههاي مختلف اجتماعي حتي در قالب يك گروه هنري، تشكلها، احزاب و انجمنها تنها راه پيوستگي اجتماعي است. تشكلهاي مدني در واقع لازمه حفظ انسجام اجتماعي و پيشگيري از تودهيي شدن جامعه محسوب ميشود. مانند طرحهايي كه براي جلوگيري از فرسايش خاك اجرا ميشود كه در مناطق بياباني و نيمهبياباني گياهان سازگاري كاشته ميشود تا ريشههاي آنها مانع از بين رفتن خاك حاصلخيز شود. عدم فعاليت جامعه مدني پيامدهايي دارد كه نشانههاي آن در پديده پاشايي هويداست. نشانههايي كه نياز به توجه دارند و گوياي آن هستند كه در بيتوجهي به نيازهاي اجتماعي فضاي اجتماعي ميتواند به سرعت تحت تاثير هر رويدادي قرار بگيرد.