• 1404 پنج‌شنبه 26 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 2305 -
  • 1393 يکشنبه 24 اسفند

آموزش چشم اسفنديار دانشگاه تهران


  محمد علي ميرباقري٭ / شايد تجربه تحصيلي قبلي‌ام در يك دانشگاه تازه تاسيس با ساختمان‌هاي نوساز بود كه باعث شد نخستين برخوردم با دانشگاه تهران توي ذوقم بزند. ساختمان خاك خورده و كهنه دانشكده ادبيات، با قاب پنجره‌هاي زهوار در‌رفته، موزاييك‌هاي اينجا و آنجا شكسته و نيمكت‌هاي فرسوده‌اش، همه با آن فضاي شكوهمندي كه پيش‌تر براي خودم ساخته بودم تفاوت داشت. حتي زيست دانشجويي در اين فضا هم با آنچه از قبل فكر مي‌كردم متفاوت بود. نه فضاي گرم علمي در كار بود و نه اساتيدي همپايه دانشجويان مشتاق. اساتيد كه گويا متوجه گذر زمان نشده بودند، راست‌كيشانه شيوه مكتبي متكلم وحده را پاس مي‌داشتند و گرد خمودي بر كلاس درس مي‌پاشيدند. سرخوردگي ناشي از تضاد انتظارات و واقعيت به قدري بود كه حتي اوايل كار پشيمان شدم كه چرا دانشگاه تهران را در فرم انتخاب رشته دانشگاه انتخاب كرده‌ام.
اما زمان گذشت و با گذشت زمان كم‌كم روح دانشگاه كه برخلاف جسمش هنوز بارقه‌هاي شكوه گذشته را با خود حمل مي‌كند، جلوه‌گري كرد و تحصيلم به نيمه رسيده بود كه ريشه‌هاي علاقه و وابستگي‌ام در خاك دانشگاه محكم شده بود. رفته‌رفته ساعات بيشتري را در دانشگاه مي‌گذراندم و حتي اواخر تحصيلم (در دوره كارشناسي) به بهانه درس خواندن، تا ديروقت شب در دانشگاه مي‌ماندم. به عبارتي دانشگاه تهران خانه‌ام شده بود، كه گاهي از آن مرخصي مي‌گرفتم و نزد خانواده مي‌رفتم.  اما واقعيتي درباره دانشگاه تهران وجود دارد كه بايد به آن اعتراف كرد. در طول سال‌هاي گذشته، دانشگاه تهران براي من بيش از آنكه محلي براي آموزش باشد محملي براي پرورش بوده است و بيش از آنكه در آن آموخته باشم، در آن رشد كرده‌ام. دانشگاه تهران محيطي است كه در آن ابعاد مختلف شخصيت فردي و اجتماعي دانشجو بسط پيدا مي‌كند و نوجوانان خام، به جواناني آبديده تبديل مي‌شوند. در اين دانشگاه مجالي هست كه دانشجو را از چرخه «كلاس درس- خانه (خوابگاه)- كلاس درس» خارج مي‌كند و او را به متن تجربه اجتماعي يگانه‌اي مي‌كشاند يعني تجربه فعاليت در گروه‌ها و دسته‌هاي دانشجويي كه گاهي رنگ علم دارند و گاهي بوي سياست مي‌دهند، بعضي وقت‌ها قالب تشكلي و رسمي دارند و بعضي وقت‌هاي ديگر مستقل هستند. فرصت اين تجربه‌ها و مشق‌هاي بي‌هزينه ـ شايد ـ در هيچ محيط و دانشگاه ديگري به اندازه دانشگاه تهران مهيا نباشد. گاهي دانشجوي 19، 20 ساله‌اي را مي‌بيني كه با وجود سن و سال كمش تشكلي را به خوبي اداره مي‌كند و با ديدن او اميدوار مي‌شوي كه مدير آينده‌اي در حال مشق مديريت است تا به گاه تصميم‌گيري‌هاي خطير‌تر، بهترين انتخاب را انجام بدهد.  اما چشم اسفنديار دانشگاه تهران، همان چيزي است كه اساسا مفهوم دانشگاه حول محور آن شكل گرفته است يعني آموزش. آموزش نيازمند آموزگاراني است كه دانش را چون رودي خروشان از مقابل ديدگان دانش‌آموز مشتاق عبور دهند، تا دانش‌آموز تشنه جرعه‌جرعه از آن آب بگيرد و بنوشد و سيراب شود. اما اگر به جاي رودهاي خروشان جوي‌هاي تنك مايه جاري باشند، تشنه ماندن و حتي مردن امري است لاجرم. اين حديث دانشگاهي است كه مدت‌هاست جهت‌دهي‌هاي غيرعلمي بنيه‌اش را تحليل برده و اكنون از آن تازه‌جواني كه مي‌رفت تا پهلواني شود جز تن رنجور سالخورده‌اي باقي نمانده است. دانشجويان در نهايت مراتب شور و استعداد وارد دانشگاه مي‌شوند اما بعد از مدتي سرخورده و پريشان از عالمِ علم پا پس مي‌كشند و شعله‌هاي علاقه‌شان روبه خاموشي مي‌رود. حقيقت تلخ راجع به امروز دانشگاه تهران آن است كه  اگر عمومي صحبت كنيم  شوق دانش و پويايي علمي در ميان‌شان ديده نمي‌شود و حتي در مورد بعضي از اساتيد مي‌توان جسارت كرد و گفت كه فرقي با پيشه‌وران ندارند و بيش از هر چيز به حقوق آخر ماه‌شان مي‌انديشند. شايد كسي بگويد كه اين وصف تمام دانشگاه‌هاي ما است و چه جاي شكايت است، كه ظلم آنگاه كه بالسويه شد عدل است. پاسخ اين گفته روشن است: نه ظلم بالسويه عدل است و نه دانشگاه تهران هر دانشگاهي است. دانشگاه تهران قديمي‌ترين دانشگاه ايران و نماد آموزش عالي اين كشور است. چرا بايد امور به گونه‌اي مديريت شود كه اعتبار اين دانشگاه، اساتيد و دانشجويانش هيچ نسبتي با روزهاي رونق علمي آن نداشته باشد؟ اگر ساختمان‌هاي اين دانشگاه فرسوده‌اند، چرا سلول‌هاي زنده و تجديد شونده اين پيكره كه اساتيد و دانشجويان باشند، با گذشت زمان فرسوده‌تر و ناكارآمدتر شده‌اند؟ فكري اساسي بايد كرد.  اما با تمام كاستي‌هاي شرايط فعلي دانشگاه، شعله اميد هنوز سوسو مي‌زند. ساختارهاي سابق دانشگاه و اعتبار به يادگار مانده از ايام گذشته، آن مثل را مصداق‌دار كرده است كه مي‌گويد: «فيل مرده و زنده‌اش صد تومان است». هنوز هم دانشجوياني كه به دانشگاه تهران مي‌آيند از مستعدترين جوانان اين آب و خاكند و همين جوانان هستند كه شعله شرافت و شكوه را در اين دانشگاه زنده نگه داشته‌اند. اگر شرايط دانشگاه از آنچه هست بدتر نشود، اميد آن مي‌رود هر زماني كه اين دانشگاه از جهت‌دهي‌هاي غير‌علمي و بيرون دانشگاهي خلاصي يابد و كار  به كاردان واگذاشته شده و امور دانشگاهيان به دست خود ايشان سپرده شود، در اندك زماني رونق روزهاي گذشته به دانشگاه باز گردد و بار ديگر دانشگاه تهران افتخاري شود براي اين سرزمين.
٭ دانشجوي دكتراي فلسفه دين دانشگاه تهران

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون