نگاهي به كتاب «خواب نوشتهها» اثر تئودورآدورنو
تعبير خواب آدورنو
«در طول شب قبل از اينكه يك دعواي حسابي با شارلوت داشته باشم خوابي ديدم. وقتي بيدار شدم آخرين واژهها يادم آمد: «من جانباخته راه خوشبختي هستم».
بركلي 24مارس 1946»
اين يكي از خواب نوشتههاي تئودور آدورنو است كه در بين سالهاي 1934 تا 1969 نوشته شده است.
آدورنو يكي از برجستهترين متفكران مكتب فرانكفورت بود. او را ميتوان پيش از يك عالم علوم اجتماعي، منتقد، يا نظريهپرداز، به عنوان يك فيلسوف معرفي كرد، فيلسوفي كه علاقهاش به فلسفه در پايان عمرش بيشتر
ميشد بطوري كه كتاب مهم ديالكتيك منفي را كه در آن به معرفي عقايد فلسفياش پرداخته است، در سالهاي پاياني زندگياش نوشت. شايد علاقه او به فلسفه باعث ديرفهمي و پيچيدگي آثار آدورنو بود. پيچيدگي زبان هگل و هايدگر با ظهور آدورنو دوباره در عرصه تفكر آلماني احيا و به عنوان وجه مشخصه آثار او مطرح شد. به هر روي آدورنو در طول حياتش همواره قصد داشت تا خوابهاي خود را در مجموعهاي گرد آورد. وي در سال 1942 برخي از آن خوابها را تحت عنوان «روياهاي امريكايي من، سه يادداشت» منتشر كرد و بعد از آن 16 يادداشت خود را در مجله آلماني «شريفتن» به چاپ رساند. اگر مكتب فرانكفورت و به خصوص آدورنو را پيوند ماركس و فرويد بدانيم، شايد توجه آدورنو به رويا و تحرير خوابهايش اوج تبلور اين اتفاق باشد.
فرويد سر آغاز و منشأ تئوري خواب روي روان انساني، و پيشقدمي در امر تحقيقات علمي درباره خواب و روياها را در نخستين كتاب خود، «تعبير روياها» در سال 1899 منتشر كرد. هرچند تحقيقات او در اين زمينه تا پايان عمر او ادامه يافت. رويكرد فرويد در اين زمينه، رويكرد علمي، از راه مطالعات روي «نوروآناتومي» و تحقيقات وي در دانشگاه وين اتريش، ومقصود و هدف از اين تحقيقات، فهم علل و معني روياها بود. فرويد نه راه فيلسوفان و نه راه پزشكان، بلكه راه نويني را در پيش گرفت كه بنيانگذار آن خود او بود. فرويد بستر و مبداي رويا را در ارتباط با زندگي رواني فرد در هنگام بيداري و اينكه آيا افكار متناقض عجيب و غيرعادي فرد در هنگام بيداري، ناهماهنگي ميان تصاوير و احساسي كه در فرد ايجاد ميكنند و نوعي يادآوري ناقص يا پس راندن اين افكار، باعث ديدن آن خوابها باشند – همه اينها را درخور پاسخي ميدانست كه هرگز در زمانه او به او داده نشد. فرويد قصد داشت كه اين سوالات را پاسخ بدهد و تئوري روانشناسانه او در واقع بخش اعظمش مربوط به تحقيقات او درباره خواب و علل خواب ديدن است. فرويد رويا را افكار و احساسات تعالي يافته نيز ميدانست. به اين ترتيب او بر اين امر تاكيد داشت كه خوابها را نبايد دستكم گرفت و اينها فرآيند فيزيولوژيكي و فعاليتهاي مغزي بيهدف در زمان خواب نيستند. به باور فرويد، هر روياء، بدون استثنا، به يك واقعهاي كه در ظرف چند روز گذشته رخ داده يا در چند روز آينده رخ خواهد داد، مرتبط است.
از نظر فرويد نمادهاي نهفته زيرين، راهي را ميگشود كه فهم رويا را بسي آسانتر كند. قبل از فرويد روياها به منزله قدرتهاي ماورايي و هديهاي از فراسو يا الهام و بينش يا يك نفرين و لعنت محسوب ميشدند. براي انسانهاي بدوي، روياهاي پيشبينانه حاكي از اعلام خطر بودند. فرويد تاييد كرد كه روياهايي كه نزديك به حقيقتند، از مباحث پزشكي نبوده و بلكه نظريههاي متداول در زمانه خود كه مورد توجه قرار ميگرفتهاند، محسوب ميشدند. فرويد رويا را افكار و احساسات تعالي يافته نيز ميدانست. به اين ترتيب او بر اين امر تاكيد داشت كه خوابها را نبايد دستكم گرفت و اينها فرآيند فيزيولوژيكي و فعاليتهاي مغزي بيهدف در زمان خواب نيستند. به باور فرويد، هر رويا، بدون استثنا، به يك واقعهاي كه در ظرف چند روز گذشته رخ داده يا در چند روز آينده رخ خواهد داد، مرتبط است.
اگر با فرويد همدل شويم و رويا را زبان ناخودآگاه بدانيم، روياي هنرمندان و متفكران نادري چون كافكا، آدورنو، بنيامين و لئونارد داوينچي را از روي آثاري كه در نهايت بيداري و آگاهي آفريدهاند، مشكل بتوان تفسير كرد. مسلما اين روياها با تجربههايي كه آنها در بيداري داشتهاند بيارتباط نيست. حال بايد پرسيد كه متفكران و هنرمندان تا چه اندازه تحت تاثير خوابها و روياهايشان به خلق اثر پرداختهاند يا برعكس، روياهايشان چه ميزاني بازنمود تفكرات و تجربههايشان بوده است.
خوشبختانه كتاب «خوابنوشتهها»ي آدورنو توسط احسان لامع به فارسي ترجمه شده است و اخيرا بنگاه ترجمه و نشر پارسه آن را به طبع چاپ رسانده است. با خواندن اين كتاب و به خصوص اينكه هركدام از خوابها تاريخ دارد و از سوي ديگر سير انديشگاني و زندگاني آدورنو هم در دسترس است، ميتوانيم نسبت يك فيلسوف و روياهايش را ببينيم. از نكتههاي مثبت چاپ فارسي كتاب، مقدمه مبسوط و تحليلي سياوش جمادي است. مقدمهاي كه به نسبت فرويد و مكتب انتقادي ميپردازد. بعد از مقدمه هم سياوش جمادي در فصلي تاريخ خوابگزاري را بيان ميكند كه خواندن آن هم خالي از لطف نيست.