گزارشي از نشست نقد و بررسي كتاب «مثل فيلسوف نوشتن»
چگونه مقاله فلسفي خوب بنويسيم؟
هادي مشهدي / نوشتهها را ميتوان به اقسام گوناگون تقسيم كرد كه يكي از آنها مقاله است. مقاله هم اقسام گوناگون دارد كه يكي از آنها مقالههاي تحقيقي و استدلالي است. به تازگي كتاب «مثل فيلسوف نوشتن» كه آموزش نگارش مقاله فلسفي است نوشته اي. پي. مارتينيك با ترجمه فاطمه مينايي و ليلا مينايي و به همت انتشارات هرمس منتشر شده است. اين كتاب براي آموزش نگارش چنين مقالاتي به دانشجويان فلسفه تاليف شده است تا فراگيرند چطور روشن و موجز و دقيق بنويسند و البته ميتواند با توجه به فقدان منابع كافي در آموزش نگارش مقالات تحقيقي و استدلالي، به كار طيف وسيعتري از مخاطبان نيز بيايد و آنها را در بيان منظمتر و مستدلتر مطالبشان ياري كند. در نشست هفتگي شهركتاب دكتر مسعود صادقي، دكتر حسين شيخرضايي و فاطمه مينايي حضور داشتند.
آنها كه ميخواهند عميق بنمايند
مينايي در ابتداي سخنان خود ضمن اشاره به عنوان اثر محل نقد و رويكرد آن، ضرورت يادگيري نگارش مقاله فلسفي را تشريح كرد. وي گفت: آيا نوشتن را ميتوان ياد داد يا بر اساس قريحه ممكن ميشود؟ توانايي نوشتن و بيان به صورت مكتوب بهمثابه يك مهارت است. بديهي است كه افراد مختلف براي آموختن يك مهارت و ورزيدگي در آن، استعداد متفاوت دارند؛ اما صرف نظر از استعداد، مهارتها آموختني هستند و با آموزش ميتوان در آنها پيشرفت كرد. حتي افراد مستعد براي پرورش استعداد خود و كسب مهارت بيشتر نيازمند آموزش و تمرين و ممارست هستند. فلسفه به طور معمول و صرف نظر از استثناها به صورت كتبي بيان ميشود؛ موارد استثنايي آن چون درسگفتار نيز با نوشتن در تاريخ فلسفه ماندگار ميشود. وي ادامه داد: فلاسفه با خواندن آثار يكديگر با آرا و نظرگاههاي مختلف آشنا ميشوند و آنها را نقدوبررسي ميكنند؛ بنابراين ميتوان انتظار داشت آموختن فلسفه همراه با فراگيري نوشتن فلسفه باشد. اما معمولا نهتنها در فضاهاي عمومي بلكه در دانشگاههاي ما چنين آموزشي وجود ندارد. محققان و علاقهمنداني كه در پي نوشتن هستند جايي براي فراگيري اين امر نمييابند. احتمالا چند پيشفرض نادرست باعث شده است آموزش نوشتن متن فلسفي بين دانشجويان و محققان ما رواج نيابد: اول- نويسندگي نيازمند قريحه است و نميتوان آن را آموخت؛ دوم- اگر كسي افكار فلسفي باارزشي داشته باشد، بدون اكتساب و بدون ممارست ميتواند آنها را بيان كند؛ سوم- اصولا ماده فلسفه دشوار و تلاش براي بهتر نوشتن بيثمر است. حاصل اين پيشفرضها رويارويي با نوشتهها و مقالات بد و ضعيف و نيز تحصيلكردگاني ناتوان از بيان دانستههاست. مينايي، ابعاد و وجوه ديگر اين آسيب را برشمرد و تاكيد كرد: در مجلات علمي و پژوهشي مقالاتي حاوي اشكالات اساسي در صورت و اسلوب نوشتن منتشر ميشود؛ صرفنظر از اينكه بسياري از اين مقالات از حيث محتوا مطالب تاملبرانگيزي ندارند. در برخي حوزههاي ديگر جز فلسفه، (حتي در نوشتن متنهاي خلاق) كمابيش نياز به آموزش روش نگارش شناخته شده است و متنهاي آموزشي در اين حوزهها وجود دارد؛ مثلا متنهاي بسياري درباره آموزش فيلمنامهنويسي، نمايشنامهنويسي، داستان كوتاه يا رمان منتشر شده است. گاه حتي آثاري درباره چگونگي نوشتن مقالات در حوزه علوم نوشته شده است؛ مثلا راهنماي نگارش و نشر مقالههاي علمي از انجمن روانشناسي امريكا. اما براي نوشتن مقاله فلسفي به طور خاص و مقاله فكري به طور عام، پيش از ترجمه اين كتاب هيچ راهنمايي در زبان فارسي وجود نداشته است. مترجم، ضمن معرفي اجمالي مولف، برخي ويژگيهاي ديگر اين اثر را برشمرد و تصريح كرد: مولف مثل فيلسوف نوشتن، متخصص تاريخ فلسفه جديد و فلسفه زبان است و چندين اثر از وي در اين زمينهها منتشر شده است. اين كتاب ابتدا در سال 1989 منتشر شد؛ ويراست دوم و سوم آن نيز در سالهاي ۱۹۹۶ و ۲۰۰۵ روانه شد. ما ابتدا كتاب را بر مبناي ويراست دوم ترجمه كرديم، اما پس از ديدن ويراست بعدي آن را مبنا قرار داديم و كل كار را اصلاح كرديم. فرق ويراست نهايي با قبليها جز حذف و تغييرهاي موردي در سبك، وجود بخشهاي افزوده است كه به آنها نيز اشاره خواهم كرد.
آنها كه مجال سخن ندارند
شيخرضايي، ضمن ارايه مثالهايي، مشكلات و آسيبهاي موجود در حوزه نگارش را در همه سطوح علمي و آموزشي بررسي كرد و عمده دلايل بروز آنها را متاثر از مسائل فرهنگي دانست. وي در اين باره گفت: ادبيات فارسي بسيار فاخر و غني است؛ بنابراين شايد همواره در پس ذهن ما قاعدهاي وجود دارد مبني بر اينكه نوشته بايد فاخر و فخيم و توام با يك بازي زباني و هنرنمايي بياني باشد؛ از اينروي بسياري تصور ميكنند سادهنويسي دور از شان است. دانشجويان در محافل مختلف كمتر مجال حرف زدن مييابند، از اينروي تصور ميكنند وقتي فرصت نوشتن مهيا ميشود، بايد حرفهاي مهم بگويند و اين باعث بد نوشتن ميشود. عموما نمونههاي فضاي روشنفكري بد مينويسند؛ بنابراين الگوهاي خوبي هم براي آموختن وجود ندارد. نوشتن در فضاي مجازي نيز يكي از دلايلي است كه بد نوشتن را موجب ميشود، چراكه اينگونه نوشتن با جز آن تفاوت ماهوي دارد. مهمترين اين عوامل كه اين كتاب نيز درباره آن تدوين شده است، روشن نبودن فكر است؛ نميتوان توقع داشت كسي خوب و روشن بنويسد اما فكر روشني نداشته باشد.
وي، ملزومات نوشتن مقاله فلسفي را تشريح كرد و اظهار داشت: براي نوشتن مقاله بايد به چهار مولفه توجه داشته باشيم؛ يعني چهار سطح التفات هست كه بايد ذهن نگارنده به آنها معطوف باشد و اگر مدرس نگارش نتواند اين چهار سطح را از يكديگر تفكيك كند، نميتواند موفق باشد؛ تفكيك آنها روشن بودن فكر را موجب ميشود. اين چهار مورد عبارتند از: چيستي تزي كه ميبايد دفاع و اثبات شود، آرايشي كه نظاممندي مقاله را تامين ميكند، چگونگي نوشتن و شناخت و در نظر داشتن مخاطب. كتابي كه در پي آموزش شيوه نگارش است بايد اين موارد را جدا از هم تعريف كند. اگر نگارنده حين نوشتن به همه اين موارد فكر كند، موفق نخواهد بود. كتابهاي عمومي نگارش به مساله نوشتن نميپردازند؛ آنها قدري دستور زبان و علايم سجاوندي و نگارشي را آموزش ميدهند. شيخرضايي شرح نكاتي درباره مثل فليسوف نوشتن را ضروري دانست و تصريح كرد: ژانر و گونه ادبي اين كتاب و ديگر كتابهايي را كه درباره نگارش نوشته ميشوند، ميتوان «كتاب كار» خواند. كتاب كار، به كتاب تمرين خوشنويسي ميماند و بايد به شكلي متمايز از كتاب تاريخ خوشنويسي با آن رويارو شد. آنچنانكه گفته شد، نگارش يك مهارت است؛ بنابراين به زعم من نحوه برخورد صحيح با ايندست كتب با در نظر داشتن همين رويكرد آنها محقق ميشود؛ بايد با شيوه تمريني با آنها رويارو شد؛ اين تمرين خود به يك معلم احتياج دارد. به عقيده من بايد آموزش و پرورش نگارش را به اين معنا در برنامههاي خود بگنجاند. فرض اين كتاب در بستر فرهنگي خود اين است كه مخاطبانش پايهاي كليتر درباره اين مساله دارند؛ بنابراين اگر ما در پي استفاده از اين مبحث باشيم به مباني پايه آن احتياج داريم. تاكنون مطالب و كتابهايي درباره فنون نگارش نوشته شده است، اما بايد اين امر براي سطوح مختلف و با دستهبندي مشخصي محقق شود.
شيوه خواندن يا شيوه نگارش؟
صادقي، به محوريت كتاب مثل فيلسوف نوشتن از حيث محتوا اشاره كرد و اظهار داشت: بايد تاكيد كرد محتواي اين اثر با كتابهايي در حوزه تفكر نقادانه و روش فلسفي اشتراكاتي دارد؛ آنچنان كه اشاره شد آموزش نگارش با آموزش فكر كردن همراه است، از اينروي به بحث تفكر نقادانه نيز نزديك ميشويم. به اعتقاد من پيش از پرداختن به مساله نگارش وجود مشكلي ديگر مطرح است؛ اينكه دانشجويان ما اساسا با خواندن مشكل دارند؛ بنابراين پيش از آشنايي دانشجويان با تفكر و نگارش فلسفي چگونگي خواندن آثار فلسفي محل توجه است كه اين كتاب به آن نپرداخته است. وي بر يكي از رويكردهاي مولف در اين كتاب اشاره كرد و گفت: در اين اثر بر داشتن فكر فلسفي مستقل و نگارش آن توصيه و تاكيد شده است. بايد توجه كرد كه جز براي نوادر و نوابغ عالم فلسفه، در ابتدا داشتن تفكري حاشيهاي بهمنظور شكلگيري فكر مستقل فلسفي ضروري است؛ با خواندن فعالانه و نقادانه آثار ديگران و واكنش به افكار ايشان در حاشيه آثارشان بروز تدريجي تفكر مستقل فلسفي محقق ميشود. تاكيد بر داشتن فكر مستقل فلسفي در ابتداي راه، خود شكل نگرفتن تفكر را موجب ميشود. آسيب اساسي در حوزه نگارش جز آنچه گفته شد، بد خواندن آثار فلسفي و ندانستن شيوه خواندن آنها است؛ در برابر آنچه ميخوانيم واكنش نشان نميدهيم؛ بنابراين قبل از اين مباحث بايد به آموزش خواندن تاكيد شود. از وراي تحقق اين امر به تدريج بروز تفكر مستقل فلسفي شكل ميگيرد. بدون تفكرات حاشيهاي و خواندن انتظار شكلگيري تفكر مستقل بيهوده است.