• 1404 پنج‌شنبه 13 آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3112 -
  • 1393 پنج‌شنبه 29 آبان

كاري به كارش نداشته باشيد

    سيدعلي ميرفتاح/  امروز آخرين روز هفته كتاب و كتابخواني است. عجب؟ فكر نمي‌كرديد همچه روزي داشته باشيم، نه؟ حالا كه كتاب نمي‌خوانيم و براي كتاب و كتابخوان شأني قائل نيستيم، خوب است لااقل روز و هفته‌يي به نامش داشته باشيم بلكه صنعت را به يكباره فراموش نكنيم. مي‌خواستم در همين باره ستون امروز را سياه كنم كه شاهد از غيب رسيد و گفتند امروز روز جهاني مستراح هم هست و جناب بان كي مون هم در اين مناسبت پيام داده و در گراميداشت چنين خلوتگهي داد سخن سر داده. من اين حسن اتفاق را به فال نيك مي‌گيرم و فكر مي‌كنم معناي شگرفي در بطنش نهفته است اگر به ديده اعتبار در آن بنگريم. به حكيمي گفتند عاشقي بدتر است يا بي‌پولي، گفت «بپا توي خيابان تنگت نگيرد كه هر دو را فراموش مي‌كني». راست مي‌گويد. يعني كه وقتي پاي نيازهاي واقعي به ميان مي‌آيد، كتاب و روزنامه و عاشقي و بي‌پولي تجمل به حساب مي‌آيند و مي‌روند گاراژ. پاي نيازهاي واقعي هم به ميان نيايد، براي ما و مردم ما كتاب و متعلقات كتاب تجمل و تبرجند.
شنيدم امروز قرار است در يك حركت نمادين، اهل كتاب به كتابفروشي‌ها بروند و به قدر توان خود كتاب بخرند و بازار كاسد اين متاع بي‌رونق را گرم كنند. خيلي هم خوب. اما همين اقدام يا اقداماتي از اين دست، انباشته از مجامله است و معني‌اش اين است كه كتاب و سطل آب يخ و شمع روشن كردن در پارك آب و آتش در رديف همند. نمي‌خواهم بگويم كه كتاب بايد عين نان شب اهميت پيدا كند و همان‌طوري كه مردم در جست‌وجوي نان‌اند در جست‌وجوي كتاب باشند. اما اين واقعيت را لاپوشاني نمي‌كنم كه كتاب در زندگي ما موضوعيت ندارد و كارها و حرف‌هاي‌مان در اين باره تعارف و بازي و تجمل است. به زور و زر ميسر نيست كه به كتاب اهميت بدهيم و اسم و رسمش را سر زبان‌ها بيندازيم. الآن سال‌هاست كه براي ترويج كتابخواني هزينه مي‌كنند و پول نفت را مي‌دهند تا بازار كتاب رونق بگيرد، اما سال به سال دريغ از پارسال. بازار كتاب از اتفاق خيلي هم بي‌رونق نيست. بي‌رونقي مال كتابخواني است كه هر كاري مي‌كنند رونق نمي‌گيرد و هر چه پول خرج مي‌كنند، نمي‌توانند رغبتي ايجاد كنند كه ملت متمايل به كتاب شوند. مي‌دانم زبانم الكن است و نمي‌توانم منظورم را درست منتقل كنم. خواهش مي‌كنم شما با دقت بيشتري به عرضم توجه كنيد تا اصل حرفم شهيد نشود. جوان‌ها فوتبال مي‌بينند و براي نود، سر و دست مي‌شكنند و سرشان برود ال كلاسيكوي شان نمي‌رود. فوتبال هم نياز واقعي زندگي نيست اما جدي است و در زندگي روزمره ما جايگاهي بس رفيع دارد. فيس بوك و وايبر و اينستاگرام هم جدي هستند. اين روزها با هركه حرف مي‌زنم حواسش توي گوشي‌اش است و به عرضم توجه ندارد. مردم به هم مي‌رسند و جوك‌هاي وايبري‌شان را براي هم مي‌خوانند و عكس‌هاي بلوتوثي شان را به هم نشان مي‌دهند. درباره فوتبال و سينما -حتي هفت غير جذاب- حرف مي‌زنند و اظهارنظر مي‌كنند اما به كتاب كه مي‌رسند يا گرفتار ادا و اطوار و سطل آب يخ مي‌شوند يا حوصله‌شان سر مي‌رود و رهايش مي‌كنند. كتاب جدي نيست براي اينكه در فرهنگ امروز ما كتاب جدي نيست.
بحث تاريخي نمي‌خواهم بكنم اما واضح است كه در روزگار قديم كتاب مهم و اساسي و ارزشمند بوده است. همين داستان كليله و دمنه و زحمت برزويه طبيب براي انتقال چنين متني از هندوستان گواه روشني است كه كتاب را براي پز دادن و نمايش و تجمل نمي‌خواسته‌اند بلكه معتقد بودند بي‌كتاب نمي‌توان حكومت كرد و به خصوص بي‌حكمت، حكومت راه به جايي نمي‌برد. چيزي كه عرض مي‌كنم متفاوت از اين است كه بگوييم حاكمان و مديران ما اهل كتابند و تا كتاب نخوانند روزشان شب نمي‌شود. كتاب خواندن و كتاب بازي يك بحث است، اهميت دادن به كتاب و آموختن از كتاب يك بحث ديگر. واقعيت اين است كه ما كتاب نمي‌خوانيم و كتاب نخواندن را عار نمي‌دانيم. حتي مد شده كه سلبريتي باد به غبغب مي‌اندازند كه چرا بايد وقت‌مان را با كتاب هدر بدهيم. راست مي‌گويند و اين صداقت‌شان قابل تكريم است. اما صرف كتاب خواندن كه ارزش ندارد. ترك‌هاي همسايه به تقليد از اروپايي‌ها رمان‌خوان شده‌اند و فرت و فرت كتاب زرد مي‌خوانند. عادت كتاب خواندن در اين سطح دارد به جان جوان‌هاي ما هم مي‌افتد. اما اين نوع كتاب خواندن فضيلتي نيست. قبول دارم كه در هر مرتبه‌يي خواندن بهتر از تلويزيون ديدن است و همين‌كه به واسطه كتاب، ولو كتاب سطحي، از ابتذال تصوير‌هاي زشت و بي‌معني دور شويم اتفاق خوب و ميمون و مباركي افتاده اما اين خواندن راه به جايي نمي‌برد. تا زماني كه كتاب با حكمت نياميزد و در زندگي ما حضور پيدا نكند همه اين كارها و اقدامات در زمره سرگرمي و بازي و اسراف و حرام كردن بودجه‌اند و فايده‌يي ندارند. از من بپرسيد مي‌گويم كه هزينه كتاب و كتابخواني را خرج معاش ملت كنيد به صواب نزديك‌تر است. حرف آخرم را هم بزنم و رفع زحمت كنم. يك دليل مهجور بودن كتاب، دخالت بيش از حد نهادهاي فرهنگي در اين امر مهم است. كاري به كارش نداشته باشيد خودش درست مي‌شود و مسير صحيحش را پيدا مي‌كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها