يك اتفاق ساده
۲. با اين همه سوءمديريت آشكار كه ماجراي اكران بخش كوچكي از آن است، زمزمههاي ماندن مدير سابق در گوشههاي موثر سيستم مديريتي سينما به گوش ميرسد. دارند ساختمان خالي ميكنند، كميته تشكيل ميدهند كه عنان اين سينماي فرتوت را تا نابودي كاملش دراختيار داشته باشند. واقعا اين وسط يك سوال اساسي وجود دارد؛ دوستان چه منافعي در سينما دارند كه دل كندن از آن اينهمه برايشان دشوار است؟ چه منافع هنگفتي براي آنان در سينما هست كه حاضر نيستند به هيچ قيمتي دست از سر سينما بردارند؟ چرا قانون را به سخره ميگيرند و دور ميزنند؟ چگونه است كه معاونان رييسجمهور، انبوه معاونان و مديران كل در ساير وزارتخانهها يا حتي شهردار تازه انتخاب شده تهران، دست برميدارند و ميروند ولي مدير سابق سينما وا نميدهد و ولكن معامله نيست؟ واقعا جريان چيست؟ يكي شفافسازي كند، بد نيست. اميدوارم سرپرست جديد سازمان سينمايي كه به طرفداري از شفافسازي شهره است، پيشقدم شود تا جزييات ماجرا را بدانيم. البته از برخي مناسبات و منافع، بيخبر نيستيم ولي اعلام رسمي آن، معناي ديگري دارد. واقعا وقتي آقاي وزير ارشاد از نوسازي و تحول در سينما حرف ميزند، دقيقا دارد از چه حرف ميزند؟ منظورش دور ريختن افكار مديريتي پوسيده و فسيل شده نيست؟ پس چيست؟
۳. نكته كليدي در قانون منع بهكارگيري بازنشستگان، به كارگيري بازنشستگان در مراكزي است كه از بودجه دولتي و عمومي استفاده ميكنند. با اين حساب حكم تازهاي كه براي آقاي حيدريان در فرهنگستان هنر توسط سرپرست فرهنگستان صادر شده، چه موضوعيتي دارد؟ اگر مغاير قانون نيست، چرا صدايش را درنميآورند؟