داستان زنان، داستان ايتاليا
سارا عصاره
خواندن داستانهاي فرانته بارها اين احساس را به خواننده ميدهد كه داستان زندگي خودش يا اپيزودي از آن را ميخواند. شايد اين امر برآمده از مجهولالهويه بودن نويسنده باشد اما دليل ديگرش اين است كه دو المان اصلي داستانهاي او زنها و شهر ناپل است.
مكان داستاني «دوست نابغه من» ناپل است؛ زادگاه النا فرانته (طبق چيزي كه خودش اعلام كرده است). ناپل نه تنها شهر النا و ليلا است، بلكه شهر تمام شخصيتهاي زن داستانهاي فرانته است كه هر چند به جاهاي ديگر نقلمكان كردهاند اما همچنان ارتباط خود را با اين شهر حفظ كرده و احساس ميكنند.
فرانته، نويسندهاي است كه خودش را محدود به روايت داستان نميكند، بلكه تقريبا دنيايي كامل خلق ميكند. براي درك شخصيتهاي داستاني فرانته، لازم است دنيايي را كه در آن زندگي ميكنند، خوب درك شود. در كتاب «دوست نابغه من» او فقط داستان النا و ليلا را روايت نميكند، بلكه ايتاليا را با كلمات و توصيفات تصويرياش براي ما ترسيم ميكند، وضعيت ايتاليا و تغييرات آن را از پايان جنگ جهاني دوم تا امروز روايت ميكند. داستان ليلا و النا درنهايت داستان ايتالياست.
فرانته از آن دست نويسندههايي است كه ردي از خودش در خواننده به جا ميگذارد. نوشتههايش مانند ضربهاي بر خواننده وارد ميشود و تمام تصوري كه تا به حال نسبت به روابط تعريفشده بين مادرها و دخترها و زنان وجود داشته را دوباره زير و رو ميكند. عشقي كه بين مادر و دخترها و عشق دوستي كه بين زنان داستانهاي فرانته وجود دارد، محبتي سخت و ناآرام است. براي مثال دوستي بين النا و ليلا، رابطهاي از دوستي و نفرت است. هر دو سعي در ويراني طرف مقابل دارند، چه از نظر فيزيكي، چه رواني، با وجود اين هر دو زن بهترين دوست يكديگر هستند.
نقطه تمركز داستانهاي فرانته زنها هستند، زناني شكننده و در عين حال قوي كه عليه جامعهاي پدرسالار مبارزه ميكنند. او شخصيتهايي خلق ميكند كه انتظارات و محدوديتهايي را كه جامعه تحميل ميكند هدف قرار ميدهند. آنها زناني متعلق به طبقه بورژوايي هستند كه قصد اثبات خود را دارند و طي اين مسير بايد با تغييرات جسمي و وضعيت خود روبهرو شوند. بايد با آنچه براي آنها اتفاق ميافتد مواجه شوند بدون آنكه از پرتگاه به پايين بيفتند. فرانته در نوشتهاي به زنهاي داستانياش اينطور اشاره ميكند: «زنهاي من قوي، فهميده، آگاه به خود و حقوقشان هستند. زناني بهحق كه در عين حال در معرض تسليمهايي ناگهاني، هرج و مرج و احساسات ناخوشايند قرار ميگيرند.»
موضوع مركزي داستانهاي فرانته، حاشيهزدايي، است. در روايت داستان «دوست نابغه من»، پديدهاي فيزيكي است كه ليلا بارها طي زندگياش آن را تجربه ميكند، احساس ميكند كه دارد ثباتش را از دست ميدهد، به طوري كه مرزهاي بدنش كمرنگتر شده و با محيط اطراف يكي ميشوند. به طور استعاري، ليلا احساس ميكند كه دارد هويت خودش را از دست ميدهد. بهعبارت ديگر فرانته مرزهايي را كه جامعه روي موضوعاتي همچون هويت، نقش زن در جامعه، نقش مادري تحميل ميكند، نميپذيرد. فرانته
نه تنها اين مرزها را كمرنگ ميكند بلكه حتي آنها را ميشكند.
با كتاب خواندن است كه به ديدگاهها و نظرات جديدي درباره زندگي ميرسيم. ادبيات خوب نثري منتقدانه دارد و ما را از نقطه امن خود بيرون ميكشد و فرانته با مهارت تمام اين امر را نقطه قوت داستانهاي خود قرار داده است.