رفاقت حين رقابت درسوريه
مسكو هم انتظاراتي در مناطق شمال غربي و ديگر نقاط سوريه دارد كه از طريق نفوذ تركيه بر گروههاي مخالف مسلح قابل دسترسي هستند، همانگونه كه در همكاري دو كشور در ادلب مشاهده شد.
يكي از انگيزههاي اين گمانهزني، تصور غلط از نوع برهم كنش روسيه و امريكا در پرونده سوريه است. به باور من، عملكرد مسكو و واشنگتن در سوريه، نه تنها به شكل رويارويي و مقابله نبود، بلكه به نوعي همكاري يا دست كم كنش مكمل بود. در نتيجه من باور ندارم حتي اگر بپذيريم كه واشنگتن تمامي اختيارات و مسووليتهاي خود را در سوريه به آنكارا واگذار كرده باشد، باز هم اين واگذاري باعث رويارويي ميان تركيه و روسيه شود، همانگونه كه پيش از اين هم شاهد رويارويي و تنش مستقيم ميان نظاميان امريكايي و روس در خاك سوريه نبوديم، با خارج شدن امريكا هم بعيد به نظر ميرسد كه چنين اتفاقي روي دهد، چرا كه دو طرف حضور و نفوذ ديگري در منطقه را پذيرفتهاند. بحث رقابت ميان روسيه و امريكا، به معناي تقابل و رويارويي مستقيم نيست. بهويژه در مورد روسيه هيچكس نميتواند جايگاه و نفوذ روسيه را ناديده بگيرد. مسكو ضمن حضور نظامي وسيع در سوريه، پايگاههاي دايمي نظامي و تسلط نظامي بر آسمان اين كشور، از حضور دولتي كاملا همسو در دمشق بهره ميبرد، دولتي كه حتي اگر لازم باشد، بر خلاف هر بازيگر ديگري، كاملا آماده حرفشنوي از مسكو است. واقعيت اين است كه خروج امريكا از خاك سوريه، چهار برنده مشخص دارد، امريكا به دليل خروج آسان و كاهش هزينه حضور ميداني، تركيه به دليل گرفتن اختيارات تازه و توان مانور بيشتر، روسيه به دليل خروج يك رقيب جدي و سوريه به دليل كاهش تعداد بازيگران حاضر در ميدان نبرد، از اين اقدام منفعت ميبرند.
دركنار اينها ايران، هر چند به عنوان يك كشور موثر، با توان اثرگذاري نظامي و سياسي در امور سوريه، بازيگري غيرقابل چشمپوشي در اين پرونده است، اما به دلايل مختلف كمتر از سوي ديگر بازيگران بينالمللي به عنوان يك عنصر موثر پايدار مورد پذيرش قرار ميگيرد. امريكا و روسيه، به عنوان دو قدرت جهاني و تركيه به عنوان قدرت منطقهاي با مرز طولاني با سوريه كه منافع مستقيم امنيتي در خاك اين كشور دارد، مسووليت كمتر و نقش مستقيم كمتري براي ايران قائل هستند. اگر همه اين كشورها حضور ايران را در سوريه پذيرفتهاند، نه به دليل خواست و انگيزه خودشان، بلكه تحت فشار و اجبار بود. روسيه، تركيه و امريكا، به عنوان يك همكاري صميمي و يك شريك دايمي به ايران نگاه نميكنند، اما به دليل شرايط ميداني، امكان چشمپوشي از ايران وجود ندارد. ايران تاكنون خود را به عنوان يك بازيگر داراي ظرفيتهاي غيرقابل جايگزين در سوريه اثبات كرده است و به همين دليل تركيه و روسيه، اجبارا با ايران همكاري ميكنند. اگر زماني اين دو كشور تصور كنند كه ظرفيتها و اهرمهاي تحت اختيار ايران از طرق ديگر قابل جبران است، تهران را فراموش خواهند كرد و تلاش خواهند كرد نقش تهران را در سوريه كمتر كنند.
فعلا جمهوري اسلامي ايران ثابت كرده است كه نقش غيرقابل چشمپوشي در سوريه دارد، در نتيجه همكاري سهجانبه تهران، آنكارا و مسكو، به يك بازي دو به يك تبديل شده است. هيچيك از سه كشور به تنهايي نميتوانند نظر خود را بر دو ديگر غالب كنند، اما اگر فرصتي براي همكاري يا اتحاد دو كشور ايجاد شود، به سادگي ميتوانند نظر ائتلافي خود را به يك بازيگر منفرد ديكته كنند. همانگونه كه در اجلاس شهريورماه تهران ابتدا شاهد بوديم كه ايران و روسيه در يك جبهه قرار داشتند و توانستند تركيه را براي پيروي از نظر خود راضي كنند، هر چند كه بعدها تركيه توانست مسكو را به همراهي با خود راضي كند و نظر دو كشور ديگر بر تهران غالب شد. اجلاس پيش روي روساي جمهور سه كشور در مسكو، بار ديگر آزموني ديپلماتيك براي سه كشور است كه مشخص ميكند كدام رويكرد ميتواند مسير تحولات پيش رو را تعيين كند. تركيه از ديروز رايزنيهاي خود را براي همراهي روسيه با نظر خود آغاز كرده است، اگر آنكارا موفق به همراه كردن مسكو شود، آنگاه مشخص است كه در اجلاس پيش رو، نظر ائتلافي اين دو كشور اهميت بيشتري نسبت به نظر تهران خواهد داشت.