• 1404 يکشنبه 12 مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4269 -
  • 1397 يکشنبه 9 دي

فروغ؛ آخرين ساكن ظهيرالدوله

جمال ميرصادقي

اولين‌بار فروغ فرخزاد را در مجلسي در خانه «هوشنگ پيرنظر» ديدم كه در آن جلال آل‌احمد و سيمين دانشور هم حضور داشتند. يادم است جلال در اين مجلس به من گفت جواني خودم را در تو مي‌بينم؛ او ابتدا مذهبي بود، ‌بعدها توده‌اي شده اما بار ديگر به مذهب بازگشت. جلال فكر مي‌كرد چون من كمي چپ مي‌زدم سيري مشابه او را طي خواهم كرد. ديدار بعدي من و فروغ به شكل اتفاقي در خيابان بود و بعد از آن متاسفانه ديگر او را نديدم. در آن دوره گروه‌هاي مختلفي از روشنفكران وجود داشت، ما در گروه «سخني‌ها» بوديم و فروغ در گروه ديگري بود كه مراودات خودشان را داشتند.

فروغ در جايي قدم گذاشت كه باعث ماندگاري او شد، بسياري از شاعران آمدند و رفتند و نامي از آنها نيست، اما نام او همچنان ميان شاعران زن بسيار پرآوازه و شعرش زنده است. در ايران مي‌توان گفت شعر زنانه با فروغ به شهرت رسيده است. به عنوان مثال شعر «پروين اعتصامي» خصوصيت مردانه دارد، به اين معنا كه اگر نام پروين را از ابتداي شعر ‌برداريم، مي‌توان آن را به «ملك‌الشعراي بهار» يا «ميرزاده عشقي» نيز نسبت داد. اما صدا و لحن در شعر فروغ زنانه است. بعد از فروغ، «سيمين بهبهاني» هم تلاش‌هايي در اين راستا داشت و اين حالت را در شعرهاي او و همچنين «ميمنت ميرصادقي» مي‌بينيم. از ميان شعرهايش غزل «‌اي شب از روياي تو رنگين شده/ سينه از عطر توام سنگين شده و...» را بسيار دوست دارم، اين غزل بسيار زيباست و مي‌تواند با ساز خوانده شود. آشنايي «فروغ فرخزاد» با «ابراهيم گلستان» زبان شعري فروغ را تغيير داد. در حالي كه گروهي فروغ را بر ادبيات گلستان تاثيرگذار مي‌دانند، برخي معتقدند اين فروغ بود كه از گلستان تاثير پذيرفت. بنا به نظر گروه دوم، او ورود زبان گفتاري به شعر را از گلستان آموخت. در عين حال زبان نوشتاري گلستان آهنگين و نثرش به شعر نزديك است كه همانند آن را نداريم. به نظر مي‌رسد اين روند همزمان شروع شده باشد. فروغ زمان زيادي با گلستان بود و عاشق او بود. دوستي تعريف مي‌كرد، پس از تصادف و درگذشت فروغ روزي گلستان را دعوت كرده بوديم و فيلم «اين خانه سياه است» را تماشا مي‌كرديم. وقتي فيلم تمام شد، ديديم تمام صورتش از اشك ‌تر شده بود. اما خبر مرگ فروغ را من از «اسماعيل خويي» شنيدم، خانه ما شميران بود و اسماعيل تلفن زد و اين خبر را داد. با او به گورستان «ظهيرالدوله» رفتيم. اهل هنر همگي جمع بودند و با دلتنگي و سوگواري مراسم را به پايان رسانديم. فروغ آخرين كسي بود كه در اين گورستان به خاك سپرده شد و پس از او اهالي هنر و فرهنگ در بهشت زهرا به خاك سپرده شدند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون