بارسلونا در حال آزمون توصيه كاپيتانپويول
آديوس كوپا دل ري
پريا سپينود
پارسال پس از اينكه رئال مادريد سيزدهمين كاپ چمپيونز ليگ را به موزه تاريخ پرافتخارش اضافه كرد، كارلوس پويول در توييتر نوشت: « چهار قهرماني در پنج سال، آن هم در عصري كه بارسا يكي از بهترين تيمهاي تاريخ خود را در اختيار دارد، بارسا بايد در اولويتهايش تجديدنظر كند.» يكي از فالورهاي پويول از او پرسيد: «يعني بارسا بايد لاليگا و كوپا دل ري را بيخيال شود و تمركزش روي چمپيونز ليگ باشد؟» پويول هم جواب داد: « لاليگا هميشه جزو اولويتهاست ولي به اعتقاد من، در كوپا دل ري فصل بعد بايد به ذخيرهها ميدان داد تا ستارهها براي چمپيونز ليگ آمادهتر باشند. زنده باد بارسا.»
پس از جلوس پپ گوارديولا بر نيمكت مربيگري بارسا، بارسلونا تيمي متفاوت از قبل شد. بارسا هميشه جزو بهترين تيمهاي فوتبال اروپا بوده. دستكم در چهل سال اخير. اما گوارديولا با خودش چيز تازهاي به بارسا آورد و با بارسا چيز تازهاي به جهان فوتبال. فوتبال در قرن بيست و يكم با گوارديولا و بارسلوناي او، سبك و بلوغ تازهاي را تجربه كرد. گوارديولا شيوهاي از فوتبال بازي كردن را رواج داد كه در دهه دوم قرن جاري، تاثير عميقي بر سبك فوتبال بسياري از تيمهاي ملي و باشگاهي ريز و درشت جهان بر جاي گذاشت. در آلمان، يواخيم لو تحت تاثير استراتژي گوارديولا در بازي فوتبال موفق شد، جام جهاني 2014 را فتح كند. در ايران نيز برخي مربيان ليگ برتر مدعي شدهاند كه تيمشان با تيكيتاكاي بارسايي بازي ميكند و قس عليهذا. اگرچه پيش از گوارديولا، يوهان كرويف هم چه در هلند دهه 1970 و چه در دوران مربيگرياش در بارسلونا، سبك بازي تازه و منحصربهفرد خودش را به جهان فوتبال اضافه كرده بود؛ بازي شناوري كه مبتني بر اين استراتژي بود: «بهترين دفاع، حمله است.» شباهت بارسلوناي گوارديولا با بارساي كرويف در اهميت تاكتيكياش در تاريخ فوتبال بود اما تفاوت اين دو بارسا، در اقتدار وحشتناك تيم گوارديولا در مقايسه با اقتدار نسبي تيم كرويف بود. بارساي كرويف مثل بارساي فرانك رايكارد، زيبا بازي ميكرد ولي چيزي بيش از اين هم در بساطش بود و آن همان اهميتش به لحاظ تاكتيكي در تاريخ فوتبال بود. بارساي گوارديولا از حيث زيبا بازي كردن با بارساي كرويف و رايكارد وجه اشتراك داشت و از حيث اهميت تاكتيكي در تاريخ فوتبال نيز با بارساي كرويف. اما چيزي كه در كار و بار گوارديولا بود و كرويف و رايكارد و ساير مربيان بارسا فاقد آن بودند، چيرگي چشمگير بارسلونا بر حريفانش در جريان مسابقه بود. اين چيرگي ناشي از اهميت استراتژيك مالكيت توپ در شيوه فوتبال مطلوب گوارديولا بود. آن بازي زيبا در كنار اين استيلاي بيمانند، برخي فوتبالدوستان را به اين راي متمايل كرده بود كه بارسلوناي پپ گوارديولا بهترين تيم تاريخ فوتبال است. گوارديولا سال 2012 به حضورش در بارسلونا پايان داد ولي در 6 فصل گذشته كه بارسلونا او را روي نيمكت مربيگرياش نداشته، تقريبا تغيير عمدهاي در خطمشي فوتبالي اين تيم ايجاد نشده است. اگرچه ميتوان بر اين مدعا خردهها گرفت و تفاوتهاي بارسلوناي تحت هدايت ويلانووا و مارتينو و انريكه و والورده را در قياس با بارساي پپ نشان داد، ولي اگر بگوييم كه روح بازي بارسلونا همچنان برخاسته از تفكرات استراتژيك گوارديولاست، بيراه نگفتهايم. هر چه بوده، بارسلونا در 10 سال گذشته يعني دقيقا از زمان حضور گوارديولا در سال 2008 در راس كادر فني اين تيم، از حيث سبك و سياق بازي بهترين و سرآمدترين تيم باشگاهي دنيا بوده است. اما بارسلونا در 10 سال اخير سه بار ليگ قهرمانان اروپا را فتح كرده و رئال مادريد چهار بار. البته انصاف بايد داد كه با رفتن گوارديولا چيزي هم از بارسا رفته است؛ چراكه گوارديولا در دوران حضور چهارسالهاش در بارسلونا به عنوان سرمربي، دو بار چمپيونز ليگ را فتح كرد ولي در 6سال گذشته، اين تيم فقط يكبار اين جام معتبر را برده است. در همين دوره 6 ساله، رئال مادريد چهار بار قهرمان چمپيونز ليگ شده و اين چهار قهرماني هم دقيقا در پنج سال گذشته حاصل شده است. سطح كيفي نمايش بارسلونا در غياب گوارديولا، به هيچوجه پايينتر از رئالمادريد نبوده است. در 6 سال گذشته، بارسا چهار بار قهرمان لاليگا شده و رئال فقط يكبار. پس چرا اين همه تفاوت بين عملكرد دو تيم در ليگ قهرمانان اروپا در پنج، شش سال گذشته وجود داشته است؟ يكي از دلايل اين تفاوت قطعا شخصيت برتر رئال مادريد در ليگ قهرمانان اروپاست؛ شخصيتي كه برآمده از تاريخ غنيتر رئال در اين مسابقات است. دليل دوم اما قطعا در همان انتقاد پويول نهفته است. بارسلونا جام حذفي اسپانيا را بيش از حد جدي گرفته است. در تاريخ 115 ساله كوپا دل ري، بارسلونا 30 بار قهرمان اين جام شده است و رئال مادريد 19 بار. بنابراين جدي گرفتن كوپا دل ري در تاريخ بارسلونا به يك سنت بدل شده است و مقامات فني و غيرفني اين تيم، در همين دهه اخير نيز بر سياق اين سنت پيش رفتهاند. اينكه چرا جام حذفي براي بارسلونا اهميت بيشتري دارد تا رئال مادريد، احتمالا ريشه در موقعيت برتر رئال مادريد نسبت به بارسا در فوتبال اسپانيا دارد. به اين معنا كه رئال نه فقط در دوران طولاني فرانكو، بلكه قبل و بعد از آن در مجموع تيم محبوب حكومتهاي وقت اسپانيا بوده. رئال مادريد تيم سلطنتطلبان بوده و بارسلونا تيم جمهوريخواهان. اسپانيا هم هنوز كشوري سلطنتي است. در دوران فرانكو (75-1939) نيز رئال مادريد تيم محبوب فرانكو بود. اين محبوبيت موجب موقعيت مالي برتر رئال مادريد و البته برخورداري بيشتر اين تيم از حمايتهاي پيدا و پنهان بود. در چنين شرايطي، قاعدتا رئال مادريد بيش از بارسلونا دستش به خرماي كاپ لاليگا ميرسيد. در تاريخ 89 ساله لاليگا (منهاي فصل ناتمام جاري)، رئال مادريد تاكنون 33 بار قهرمان اين مسابقات شده و بارسلونا 25 بار. از 25 عنوان قهرماني بارسا، 7 مورد آن در 10 سال اخير رقم خورده است. يعني پس از ظهور گوارديولا و پيروانش در دهه اخير، بارسلونا موفق شده تا حد زيادي فاصلهاش را با رئال مادريد در فتح لاليگا كم كند. پيش از رسيدن گوارديولا، در فاصله 2000 تا 2008، رئال مادريد چهار بار لاليگا را برده بود و بارسا دو بار. يعني اگر كار به سياق سابق پيش ميرفت، الان فاصله رئال و بارسا در فتح لاليگا، بيشتر از اين حرفها بود. باري، تاريخ فوتبال اسپانيا حكم ميكند كه لاليگا جام محبوب رئال مادريد بوده و كوپا دل ري جام محبوب بارسلونا. بنابراين براي بارساييها دشوار است كه از كوپا دل ري دل بكنند. با اين حال دو شكست اخير بارسلونا در بازيهاي رفت جام حذفي اسپانيا، مقابل لوانته و سويا، محصول پذيرش توصيه پويول بوده است. بارسلونا در بازي رفت مقابل لوانته، با تركيب اصلي و هميشگياش به ميدان نرفت و 2 بر 1 مغلوب شد. در بازي رفت مقابل سويا همچنين، بدون تكيه به تركيب هميشگياش، 2 بر صفر باخت. البته والورده در بازي برگشت مقابل لوانته، مسي و ساير بازيكنان موثر و هميشه ثابتش را به ميدان فرستاد و بارسا 3 بر صفر لوانته را شكست داد و به مرحله بعدي كوپا دل ري صعود كرد. ترفندي كه معلوم نيست در بازي برگشت اين تيم مقابل سويا هم جواب بدهد. هر چه هست، والورده تاكنون نيمي از توصيه پويول را پذيرفته. يعني او در بازيهاي رفت جام حذفي، تيم ذخيرهاش را به ميدان فرستاده است. مسلما اگر بارسا در همان بازي رفت كار را كاملا يا نسبتا به سود خودش تمام ميكرد، در بازي برگشت هم نيازي به استفاده از همه بازيكنان اصلي تيم نبود. اما تيم والورده نه تنها نتوانست كار صعودش را در بازي رفت قطعا يا نسبتا مسجل كند، بلكه بازي را باخت و در مسابقه برگشت لازم آمد كه لشكر ژنرالها وارد زمين شوند. يعني مسي و سوارز و ساير ستارهها. اينكه بارسلونا در ادامه اين جام و به ويژه در آينده، قيد حضور پررنگ در كوپا دل ري را ميزند يا نه، سوالي است كه پاسخ مثبت به آن، منوط است به عملكرد بازيكنان ذخيره اين تيم در مسابقات جام حذفي در سال جاري و احتمالا يكي، دو سال آينده. آنچه مشهود است، حركت نسبي مديران و مربيان بارسلونا به سمت اجراي توصيه كاپيتان پويول است؛ مرد موبلندي كه يكي از برجستهترين كاپيتانهاي تاريخ باشگاه بارسلوناست و از كنار توصيه او به راحتي و با بيتفاوتي نميتوان عبور كرد.
جدي گرفتن كوپا دل ري در تاريخ بارسلونا به يك سنت بدل شده است. رئال مادريد تيم سلطنتطلبان بوده و بارسلونا تيم جمهوريخواهان. اسپانيا هم هنوز كشوري سلطنتي است. در دوران فرانكو نيز رئالمادريد تيم محبوب فرانكو بود. اين محبوبيت برخورداري رئال از حمايتهاي پيدا و پنهان بود. در چنين شرايطي، قاعدتا رئال مادريد بيش از بارسلونا دستش به خرماي كاپ لاليگا ميرسيد.