هر ساله با آغاز هفته درختكاري به مدت يك هفته مسوولان در مراسمهايي پرطمطراق، گلنگهايي دست ميگيرند و درختاني ميكارند تا به صورت نمادين نشان دهند كه چقدر توسعه فضاي سبز برايشان مهم است. اما جالب اينجاست كه اكثر اين مراسمو كاشت درختها در نقاطي انجام ميشود كه از لحاظ پوشش گياهي و درختي، سرسبز و پردرختند! اين درحالي است كه تهران و اكثر شهرها با بيابانهاي وسيعي احاطه شدهاند كه در صورت درختكاري و كاشت درختان مختلف در آنها ميتوانند به پتانسيلهاي طبيعي بيمانندي بدل شوند. براي همين برخي از كارشناسان معتقدند كه خوب است مراسم روز درختكاري در همين بيابانها برگزار شود تا با كاشت گونههاي متناسب با اقليم بياباني زمينهساز بيابانزدايي و توسعه جنگلكاري در كشور باشيم. گرچه برخي از كارشناسان از جمله «محمد درويش» عضو موسسه تحقيقات جنگل چنين تصوري ندارد و معتقد است بهتر است به جاي بيابانها به فكر حفظ و احيايي جنگلهاي كشورمان باشيم؛ جنگلهايي كه بخش اعظم آنها طي نيم قرن اخير از بين رفته و باغهايي كه ديگر كم كم به طور كامل در حال حذف شدن از صفحه جغرافياي شهرهاي بزرگي چون تهران هستند. با هم نظرات اين فعال زيست محيطي را ميخوانيم.
هر سال در آستانه هفته درختكاري شاهد برپايي انواع مراسمهاي مختلفي هستيم كه در آنها مقامها و مسوولان بلندپايه شهرها و حتي كشور درختاني به صورت نمادين ميكارند. اما موضوع اينجاست كه اين درختان اكثرا در محدودههايي كاشته ميشوند كه خودشان جزو مناطق پردرخت محسوب ميشوند! درحالي كه ما در اطراف شهرهايمان بيابانهاي بزرگي داريم كه ميتوان با درختكاري در آنها اين بيابانها را احيا و به كلونيهايي سبز و زيبا تبديل كرد. با همين استدلال فكر نميكنيد، بهتر باشد كه مراسم درختكاري در بيابانهاي كشور برپا شود تا سرآغازي شود براي كاشت گونههاي گياهي و آباد شدن آنها؟
من چندان با اين نظريه موافق نيستم. چون به اين ضربالمثل معتقدم كه: چراغي كه به خانه رواست به مسجد حرام است! در جايي كه بخش اعظمي از جنگلها طي 6 دهه گذشته نابود شدهاند چرا به جاي درختكاري و احياي آنها بايد برويم بيابانهايمان را درختكاري كنيم؟
خب چه فرقي ميكند؟ اگر بيابانها نيز درختكاري شوند به هر حال آمار وسعت جنگلهاي كشور هم بالا ميرود!
ما در بسياري از بخشهاي كشور جنگلهايي داريم كه بدون نياز به آبياري درختان در آنها رشد ميكنند. اما در مورد بيابانها، شما بايد هزينه زيادي را صرف نگهداري و آبياري درختان كنيد ضمن آنكه گونههاي گياهي كه در اين مناطق كاشته ميشود بايد مطابق شرايط بياباني باشد. در كل بيابانها چندان استعداد كاشت درختان را ندارند.
پس شما چندان موافق درختكاري در بيابانها نيستيد؟
نه. چون اصلا لازم نيست چنين كاري را بكنيم. چراكه اصولا ماهيت بيابانها به گونهاي است كه استعداد درختكاري ندارند. تجربيات گذشته نيز اين مساله را ثابت كرده است. مثلا در طرح درختكاري در بيابانهاي شيراز، خود اين طرح باعث گسترش بيابانها شد. چون درختان كاشته شده از سفرههاي آبهاي زيرزميني تغذيه ميكردند.
گفتيد كه وسعت جنگلها كاهش پيدا كرده است. آماري هم در اين زمينه داريد؟
بله. به عنوان مثال براساس آماري كه موسسه تحقيقات جنگلها و مراتع منتشر كرده، ميزان جنگلها فقط در استانهاي گيلان، گلستان و مازندران كه به جنگلهاي هيركاني معروف هستند از 5/3 ميليون هكتار به 7/1 ميليون هكتار كاهش پيدا كرده كه تازه از اين 7/1 ميليون هكتار،800 هزار هكتار آن تقريبا مخروبه و تنك است. يعني فقط اسما جنگل هستند ولي در اصل فاقد معيارهاي جنگلها هستند. همچنين جنگلهاي زاگرس كاهشي 30 درصدي داشتهاند و حدود 5 ميليون هكتار از جنگلهاي خطه شمال كشور هم نابود شدهاند كه به اينها تخريب جنگلهاي ارسباران را هم بايد اضافه كرد چرا كه اينها تنفسگاههاي اصلي كشور محسوب ميشوند.
اين 5/3 ميليون هكتاري كه ميگوييد، متعلق به چه سالي است؟
1335.
آماري هم از سرانه درخت در كل كشور وجود دارد كه بتوان به آن استناد كرد؟
بله براساس بررسيهاي انجام شده، وسعت كل جنگلهاي كشور چيزي حدود 14 ميليون هكتار است كه 12 ميليون هكتار آن طبيعي و 2 ميليون هكتار آن دستساز هستند؛ به عبارتي سرانه جنگل به ازاي هر شهروند ايراني 18 صدم درصد هكتار است كه اين چيزي معادل يك چهارم نرم جهاني است.
در تهران، مديران شهري سابق شهرداري مدعي بودند كه آمار سرانه فضاي سبز پايتخت حتي از ميزان استانداردهاي موجود هم بيشتر است. واقعا همين طور است و اين ادعا درست است؟
آمار متفاوتي از مقدار سرانه فضاي سبز تهران اعلام شده است. اما آنچه مهم است اين است كه حتي اگر اين آمار درست هم باشند، ما حدود 5 هزار هكتار پوشش گياهي تهران كه عمدتا در مناطق يك و دو و سه بودهاند و طي چند صد سال ايجاد شده بودند را تخريب كردهايم و حالا ميخواهيم به جاي آنها درختان جديد بكاريم. درختان سازگار با شرايط تهران را از بين بردهايم و جاي آنها درختان سوزني برگ و توتهاي آمريكايي كاشتهايم. اين درست مثل اين ميماند كه فرزند فردي را بكشند و بعد بگويند بيا به جاي متوفي چند فرزند جديد به تو بدهيم.
خب چه بايد كرد؟ چه كنيم كه وسعت فضاي سبز و درختان تهران كم نشود و از بين نرود؟
بايد در شهرها تمام تلاشمان را براي حفظ باغها به كار ببريم. ما طي چند دهه اخير باغستانهاي شهرهايمان را به شدت تخريب كردهايم. مثلا در قزوين كه به باغستانهايش معروف است به سبب گسترش شهر، باغستانها به شدت در معرض تخريب قرار گرفتهاند و بخش اعظمي از آنها از بين رفتهاند. در مورد باغهاي شيراز هم همين طور. يا در تهران همانطور كه گفته شد به لطف مصوبه برج باغهاي شهرداري بيش از 5 هزار هكتاز باغها از بين رفتند. ما بايد اينها را حفظ كنيم.
پس فكر ميكنم شما از آن دست افرادي هستيد كه چندان موافق درختكاريهاي نمادين مسوولان نيستيد، درست است؟
من چنين چيزي را نگفتم. در تمام دنيا مسوولان بلندپايه درخت ميكارند، يا با دوچرخه سر كارشان ميروند تا بلكه مشوقي باشند براي ترويج اين اقدامات. اگر مسوولان هر ساله ميروند و در جايي درختي به مناسبت هفته درختكاري ميكارند، اين خيلي خوب است ولي مشكل از آنجايي ناشي ميشود كه مردم در مقابل اين حركتهاي نمادين شاهد تخريب باغها و درختان گاهي در همين شهر و جلوي چشم همه هستند. يا اين خيلي خوب است كه شهردار تهران هفتهاي يك بار با دوچرخه به محل كارش ميرود ولي اينكه همان روز در پروژه افتتاح بزرگراهي شركت ميكند، باعث ايجاد تضاد فكري براي مردم ميشود! مسوولان بايد حواسشان به اين گونه مسائل باشد.