• 1404 سه‌شنبه 31 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4355 -
  • 1398 چهارشنبه 11 ارديبهشت

به ياد فيلمساز موج نوي سينماي فرانسه

زندگي و مرگ به روايت آني‌يس واردا

آيين فروتن

 

 

آني‌يس واردا، سينماگر سرشناس زن بلژيكي ماه گذشته‌ ميلادي در سن 90 سالگي درگذشت. فيلمسازي كه در كنار ژان لوك‌گدار و ژاك رُزيه عملا از آخرين بازماندگان نسل اول موج نوي سينماي فرانسه بود. سينما براي واردا- كه ابتدا فعاليت خود را از مديوم عكاسي آغاز كرد- گويي از همان دوران جواني مديوم و امكاني بود تا به واسطه‌ نگاه منحصربه‌فردش دو گونه‌ فيلم داستاني و مستند را درهم بياميزد.

اين ويژگي را مي‌توانيم از نخستين فيلم او «لا پوآنت كورت» (١٩٥٥) كه نامِ محله‌اي كوچك از شهر سِت (واقع در جنوب فرانسه) را بر خود دارد، پي بگيريم. اثري كه به موازات نگاهي مستند به جغرافياي پيرامون، داستانِ زوج جواني را همجوار با زندگي و مرگ از خلالِ قاب‌هايي كم‌ و بيش عكاسانه تصوير مي‌كند. اما در واقع، فيلم بعدي واردا بود كه توجه و ستايش فراگيرتر را برايش به ارمغان آورد؛ «كلئو از ٥ تا ٧» (١٩٦٢) بر مبناي ساختار زماني واقعي، دو ساعت از زندگي روزمره‌‌ زني را پي مي‌گيرد كه مبتلا به بيماري سرطان است؛ كيفيتِ مستند «كلئو از ٥ تا ٧» انطباقِ تقريبي با زمان واقعي و تصاويرِ مستند و روزمره شهر پاريس و علاقه‌ واردا به بيانِ داستاني لحظات كوچك و بزرگ، امور روزمره و استثنايي، زندگي و مرگ در اينجا آشكارا با قدرت تمام به چشم مي‌آيند. اگرچه واردا با ساخته‌ بعدي خود، «شادماني» (١٩٦٥) از وجوه مستند و رئاليسم دو اثر پيشين فاصله مي‌گيرد اما جنبه‌اي ديگر و تجربه‌اي تازه را براي وي به همراه دارد كه در ادامه‌ مسير فيلمسازي‌اش تاثير بسزايي مي‌گذارد: كاربرد و بهره‌گيري چشم‌نواز و روياگونه از رنگ و كمپوزيسيون‌هاي رنگي كه احتمالا عشق و زندگي مشترك واردا به همراه ديگر سينماگر سرشناس فرانسوي، ژاك دمي و همفكري و الهام از او نيز بر آن بي‌تاثير نبوده است.

واردا تقريبا در دو دهه‌ بعد از زندگي حرفه‌اي‌اش كماكان فيلم‌هاي كوتاه و بلندي در رفت‌وبرگشتِ مداوم ميان ژانر داستاني و مستند مي‌سازد؛ آثاري كه هر چند در كارنامه‌ فيلمسازي او كمتر قدر ديده و حتي ناديده باقي ماندند اما همچنان بارقه‌هاي بسيار از ثباتِ سبك كاري‌اش را با خود دارند. در اين ميان مي‌توان از فيلم‌هاي مستندي همچون «پلنگ‌هاي سياه» (١٩٦٨) يا «ديوارنگاره، ديوارنگاره‌ها» (١٩٨١) نام برد كه فيلمساز بلژيكي طي اقامت خود در كاليفرنيا ساخت، يا فيلم داستاني- مستندِ «يكي آواز مي‌خواند، ديگري نه» (١٩٧٧) كه حكايت دو دختر عكاس را با فضايي رويايي/سوررئاليستي تصوير مي‌كند كه سكانس‌هايي از آن در اصفهان فيلمبرداري شده‌اند. همين مساله مي‌تواند دگربار اهميت جغرافيا و شهرها را در سينماي واردا برجسته كند، دغدغه‌‌اي حائز اهميت كه در فيلم «خانه‌به‌دوش» (١٩٨٥) نيز ديده مي‌شود. نظاره سفر و آوارگي خودخواسته‌ زني جوان (با بازي به يادماندني ساندرين بونِر) در جاده‌ها، چشم‌اندازها و روستاهاي فرانسه؛ كه به نوعي امتداد پرسه‌هاي كلئو است. سفري از زندگي
تا لحظه‌ مرگ.

نقطه‌ عطف و گذارِ سينماي واردا را در برهه‌ بعدي احتمالا بتوان با دو فيلم «جين ب. به روايت آنيس و.» (١٩٨٨) و «ژاكو از نانت» (١٩٩١) در نظر گرفت. دو فيلمي كه بيش از پيش از دغدغه و علاقه‌ واردا به بازگويي مستند حكايات و داستان‌هاي زندگي آدم‌ها و اشخاص واقعي خبر مي‌دهند. فيلم نخست، مستند- پرتره‌ وارداست از دوست بازيگرش جين بركين و ساخته‌ دوم اثر عاشقانه و يادبودِ داستاني/مستند او از همسر متوفي‌اش، ژاك دمي. حكايت توامان يك شخصيت و يك مكان/شهر. فعاليت واردا همچنان سخت‌كوشانه ادامه مي‌يابد تا آنجا كه وي با فيلم «صد و يك شبِ سيمون سينما» (١٩٩٥) به ساخت اثري خيالي/تاريخي به مناسبت صدسالگي سينما روي مي‌آورد، فيلمي كه با وجود جذابيت‌ها و بداعت‌هاي خاص واردا با واكنش‌هايي تقريبا سرد به حاشيه رانده مي‌شود. «خوشه‌چينان و من» (٢٠٠٠) مستندي كه چنانكه از عنوانش نيز هويداست، دگربار توجه واردا را به زندگي آدم‌هاي واقعي(كشاورزان فرانسوي) و البته نسبت و ارتباطِ او با اين مردمان و مناظر برمي‌انگيزد، ارتباطِ زندگي اشخاص در بطن چشم‌اندازها، مكان‌ها و قريه‌ها. نقطه‌ عطفي كه سپس با «سواحل آني‌يس» (٢٠٠٨) به غايت خود مي‌رسد. اين بار، دوربين و مديوم سينما براي واردا امكاني مي‌شود تا او در سن 80 سالگي توامان به بازگويي و مستندسازي حكايات و داستان‌هاي زندگي شخصي و كاري خودش بپردازد؛ بازنگري، بازگويي، بازانديشي و واكاوي خود، علاقه‌اش به عكاسي، تاثيرات فيلسوف فرانسوي گاستون باشلار، شروع فيلمسازي، زندگي زناشويي‌اش با دمي، خانواده و فرزندانش، شيفتگي‌اش به مكان‌ها(مشخصا دريا و سواحل) و البته آگاهي نسبت به مقوله‌ كهولت و نزديكي قريب‌الوقوع به پايان جاده‌ زندگي و فيلمسازي.

پس به واقع، ساخته‌ بلند بعدي واردا- با فاصله‌ زماني قريب به يك دهه- چه مي‌توانست باشد مگر «چهره‌ها قريه‌ها» (٢٠١٧) فيلمي كه اين بار فيلمساز مسن را دوشادوش و همگام با هنرمند جوان ژِي. ار در سفري به گوشه‌وكنار و شهرهاي كوچك و روستاهاي فرانسه تصوير مي‌كند. واردا در آستانه‌ 90 سالگي با آن شمايلِ خاص خودش، قد كوتاه، سيماي چروكيده و پيكر نيمه‌فربه با مرد جوان 34 ساله‌اي با قد بلند و پيكري لاغر اندام همسفر مي‌شود كه چشمانش را همواره پس عينك تيره‌ آفتابي‌اش پنهان مي‌كند. گويي از همان ابتدا اين تقابل شمايل پيري و جواني، زنانگي و مردانگي زوجي سرزنده، شوخ‌وشنگ (و حتي كميك) را شكل مي‌دهد كه به واسطه‌ عكاسي از چهره‌ مردمان نقاط مختلف، مي‌كوشند پيوندي ميان فرد با محيط پيرامون، پرتره‌ها با بناها، چهره‌ها و مكان‌ها برقرار سازند و اين پرسش را طرح كنند كه اماكن تا چه اندازه قادرند به مدد هنر تصوير و خاطره‌اي زنده و ابدي از آنان را كه در بطن‌شان زيسته‌اند در خود حفظ كنند و پاس بدارند. گويي كه شهرها و روستاها، مناظر و چشم‌اندازها براي اين دو هنرمند موزه‌هايي بي‌انتها هستند از چنين يادها و نشان‌هايي. از همين‌روست كه در سكانسي به يادماندني(و اداي دين به فيلم «دسته جداافتاده»ي گدار) ژي. ار با سرعت و شتاب فراوان وارداي مسن را در موزه‌ لوور از ميان تابلوها و سيماهاي جاودانه‌ تاريخ به پيش مي‌راند، انگار كه آني‌يس پير همانطور كه از دستان چروكيده و چشمان كم‌سوي خود آگاه است، مي‌داند كه رفته‌رفته قرار است بدل به بخشي از حافظه و تاريخ
سينما بشود.

وداع سينمايي واردا در نهايت با فيلم «واردا به روايت آني‌يس» (٢٠١٩) اندكي پيش از وداع ابدي‌اش با زندگي رخ داد؛ فيلمي كه عملا چكيده و جمع‌بندي واردا بود از خودش با تركيبي از صحبت‌هاي سميناري/كارگاهي، تصاوير فيلم‌هايش و واپسين داستان او براي مستند كردن زندگي‌اش. «واردا به روايت آني‌يس» با نمايي از فيلم قبلي‌اش به پايان مي‌رسد، آنجا كه او به همراه ژي. ار جوان در ميان توفاني از باد و ماسه در ساحل رو به دريا نشسته است و ناگهان گويي هر دو در ميانه‌ اين تندباد زمان محو مي‌شوند، واپسين واژگانِ آخرين فيلم آني‌يس واردا پايان سفر زندگي او را اعلام مي‌دارند:«درون جريان [هوا] محو مي‌شوم و ترك‌تان مي‌كنم». آخرين واژگان سينماگري است كه تا ابد به مدد هنر سينما با نيستي و مرگ روياروي شده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون