• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4394 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۳۰ خرداد

درباره رمان تراتوم نوشته رويا دستغيب

هولناكي واقعيت

فرامرز قراباغي

 

 

«تو هنوز هيچ چيز درباره گذشته نمي‌داني، وقتي روي اولين پله زيرزمين قدم گذاشتي، بايد بداني ديگر راه برگشتي نيست و هيچ‌كس نمي‌تواند به دادت برسد.» صفحه 133، گفته سرباز.

تراتوم، داستان است، اما نه از آن دست داستان‌هاي عامه‌پسند؛ رگه‌هاي تند و غليظ سال‌ها انديشيدن و تفكر، پرسشگري، پيچ و تاب خوردن در سنگلاخ‌هاي فلسفه را در پيش‌زمينه و بستر خلق داستاني‌اش دارد. رويا دستغيب، در تراتوم، انسان را در برابر پرسش‌هايي وا مي‌گذارد كه اگر گمان برده‌ايم، پاسخ‌شان را يافته‌ايم، كمي بعد با يك يا دو نسل فاصله و گاه حتي در كمتر از آن، دريافته‌ايم كه پاسخ‌مان سخت غلط و بيراه بوده و اگر پاسخي قانع‌كننده و مكاني براي پرسش‌مان نيافته‌ايم، سرگردان در وادي حيرت دويده‌ايم و سرگشته آن پرسش‌هاي بي‌پاسخ بوده‌ايم و هستيم.

و شگفت اينكه در تراتوم، «زن/ راوي» داستان، چنين براي سرباز طرح پرسش مي‌كند: «مدام از گذشته حرف مي‌زني، اين گذشته يعني چه؟ هر گذشته‌اي يك تاريخ دارد. ما در كدام سال و ماه و روز هستيم و با اين قطار از چه گذشته‌اي دور و به چه گذشته‌اي نزديك مي‌شويم؟ همه اين گذشته‌اي كه ما در آنيم چطور مي‌تواند اين حالي را كه در آنيم توجيه كند. پس اين من و تويي كه هيچ‌وقت پيش از اين در اين سال و ماه و روز و ساعت با هم در اينجا نبوده‌ايم چه مي‌شود؟ آيا ممكن است بدون اين آينده‌اي كه هر آن در حال سر رسيدن و تبديل به حال و گذشته شدن است ما وجود داشته باشيم. چرا هيچ كدام از نگهبان‌هايي كه از آنها مي‌گفتي اينجا نيستند و براي چه اين گذشته مرموز را به حال خود وا گذاشته‌اند؟» صفحه 140

اين گونه است كه انسان از هيچ گذشته دور و نزديكي رهايي ندارد، هر «اكنون» و «آينده»‌اي، تنها وضعيتي است كه به‌زودي گذشته شده و دير يا زود به ژرفاي تاريك آن فرو مي‌رود و دست‌نايافتني مي‌شود.

رويا دستغيب را نه مي‌خواهم و نه مي‌توانم با ديگر نويسندگان پارسي زبان معاصر، مقايسه كنم. تنها مي‌توانم چنين بگويم كه او كاري سخت و سترگ را پيش برده و يكي از پرسش‌برانگيزترين، مهم‌ترين داستان‌هاي دوره معاصر را نوشته است، پر از درنگ و تامل‌برانگيز.

مهم اينكه پديده‌ها و صورت‌هاي ابدي كه تنها كمي دوام مي‌آورند و به خاطره‌هايي ازلي تبديل مي‌شوند را مي‌توان مدام در تراتوم جست‌وجو كرد.

رويا دستغيب به ما نشان داده كه فراتر از واقعيت، فقط -و تنها فقط- هولناكي واقعيت است كه خود را بر انسان و سرشت و سرنوشت بشري تحميل مي‌كند. تصويرها و لحظه‌ها در تراتوم، سرعت و شتابي شگفت دارند، گويا نويسنده مي‌هراسد كه مبادا «آنها» و لحظه‌هاي بي‌درنگ را از دست بدهد.

تحويل و تبديل پديده‌ها و پديدارها، شايد در وجهي مسخ‌شدگي، از بنيادي‌ترين وجوه معناياب و معنابخش تراتوم است. در عين حال وقتي خواننده تراتوم، كتاب را به دست مي‌گيرد و شروع به خواندن مي‌كند، از آنچه وجه سكسواليته پنهان در هر كتابي است، منتزع مي‌شود.

نويسنده با انتزاع از جنسيت و سكسواليته در عين توجه و تاكيد بر آن، بر اين واقعيت پاي مي‌فشارد كه آنچه سرشت و سرنوشت مختوم ماست در وجه كلان و سترگ آن، جنسيت‌پذيري نيست و درست به همين علت بود كه وقتي تراتوم را مي‌خواندم، ناخودآگاه از جنسيت خود منتزع شده بودم و اين حس را تنها پس از پايان خواندن تراتوم دريافتم.در تراتوم هيچ چيز بي‌اهميت نيست، «من»ِ انساني همان‌قدر اهميت و فاعليت دارد كه هر چيز ديگري مانند دوربين يا خرگوش يا چاقوي جراحي.

تحويل و تحول سوژه ابژه، گشت و واگشت‌هاي سوبژكتيو و ابژكتيو، به ما اين امكان را مي‌دهد تا از دوگانه لعنتي دكارتي رها شويم و خودمان را و چيزها را چنان ببينيم كه شايسته و بايسته‌اند، در چرخه زاد و مرگي ازلي و ابدي.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون