گپي با مسعود آبپرور، كارگردان
عبور از خطوط قرمز سخت است
سها جامي
پخش سريال گاندو از تلويزيون حاشيههاي زيادي درست كرده، طوري كه دولت با پخش يكي از قسمتهاي آن مخالفت كرده است. اين سريال آن طور كه پيداست به جريان جيسون رضاييان جاسوس دوتابعيتي ايراني- امريكايي ميپردازد و در اين مسير داستان را طوري روايت ميكند كه دولت آن را نادرست ميخواند. شايد هم حق داشته باشد، به خصوص وقتي صدا و سيما غالبا تريبون يك جريان خاص است و به طرف مقابل اجازه دفاع از خود را نميدهد. در اين بازي يكطرفه طبيعي است كه قاعده آزادي بيان آن طور كه بايد و شايد رعايت نشود. عليايحال، درباره حواشي ساخت چنين سريالهايي با مسعود آبپرور، كارگردان گپي زدهايم كه ميخوانيد.
اين شبها سريال «گاندو» از تلويزيون پخش ميشود. اين جورسريالها كه موضوعات حساسي هم دارند، بر اساس چه قواعدي بايد حركت كنند كه هم سريالي پرچالش و غيرخنثي را شاهد باشيم و هم اصول حرفهاي كار حفظ شود؟
وقتي درباره سريالسازي حرف ميزنيم، نگاه ميكنيم به اينكه كدام كشورها و كجا بهتر كار ميكنند و زودتر توليد در اين حوزه را شروع كردهاند و طبيعتا امريكا در اين زمينه حرف اول را ميزند و اصول و قواعد را هم از آزمونها و خطاها به دست آورده است. اصول زيادي وجود دارد كه ميتوان درباره سريالهاي امنيتي- اطلاعاتي و سياسي از آنها صحبت كرد ولي وقتي ساخت سريال به حوزه داخلي و كشور ما ميرسد با ويژگيهاي خاص سوقالجيشي و منطقهاي روبهرو ميشويم كه اين اصول هم صورت و شكل جديدي پيدا ميكند. شايد همين امروز شروع كنيم با آدمهاي ذيصلاح دور يك ميز فيلمنامهاي را كه اصول و قواعد اطلاعاتي در آن رعايت شده است، بنويسيم و بعد بسازيم كه يك سال طول ميكشد تا به پخش برسد، بعد ببينيم در اين مدت خط قرمزها تغيير كرده و حتي مسائلي كه هيچ حاشيهاي نداشته اكنون نميشود دربارهاش حرف زد يا خط قرمزها تغيير كرده است و هميشه هم ميگويند صلاح نيست راجع به اين مساله اكنون حرف زده شود. اين حاشيهها هميشه اصول را به نفع شرايط حساس- كه ما هميشه در آن قرار داريم- به هم ميزند. ممكن است اصولي امروز ضمانت اجرايي داشته باشد و فردا ممكن است نتوان درباره آن حرف زد. مراكز تصميمگيري هم پرتعداد هستند.
ما الان به اين كار نداريم كه درباره گاندو چه اتفاقي افتاده و چه كسي مقصر است، ميخواهيم بدانيم آيا ما اصولا ميتوانيم سريالهايي مثل «خانه پوشالي» بسازيم؟
هر چند ما ميدانيم خوب است كه انسان امروز انتقادپذير باشد ولي وقتي كه به حوزه روان و خانواده و جامعه نزديك ميشويم، ميبينيم تاب تحمل انتقاد را نداريم و دوره گذاري لازم است تا اين ظرفيت را پيدا كنيم و اجازه دهيم كساني كه انديشههاي مخالف دارند، حرف بزنند. ساخت اين سريالها به يك جامعه ديگر تعلق دارد و آنها تمرينات و آزمون و خطاهاي بسياري انجام دادهاند و به اين ترتيب از انواع و اقسام ممنوعيتها هم عبور كردهاند. با همين روند است كه ميبينيم در سريالي مثل «۲۴» در فصلهاي مياني آن يك رييسجمهور سياهپوست را براي امريكا به تصوير ميكشند و انگار به اين ترتيب راي و باور ميسازند و بعد از آن سريال اوباما براي اولينبار رييسجمهور سياهپوست امريكا ميشود. در فصلهاي آخر ميبينيد،مساله اول امريكا قضيه هستهاي ايران ميشود و شما حيرت ميكنيد.
اين مشكلات بيشتر به سريالهاي امنيتي و جاسوسي و سياسي برميگردد يا حتي يك سريال معمولي پليسي هم با اين حاشيهها روبهرو ميشود. مثلا شما در «هوش سياه» با حاشيهاي مواجه بوديد؟
ما مشكلي از اين حيث نداشتيم، چون هيچ اشاره مستقيمي به هيچ نهادي نداشتيم و پليس جديدي ايجاد كرديم. البته در شروع كار دچار ممانعتهايي بوديم ولي خودمان سراغ يك پليس جديد رفتيم. «هوش سياه» پليس فتا را ايجاد كرد و حتي سه ماه بعد از نمايش فصل اول، ما را از طرف پليس صدا كردند و جايي را نشان دادند كه گفتند بر اساس آنچه در سريال هوش سياه نمايش داده شد، ايجاد شده است. با اين حال ما هم در مسيري حركت كرديم كه قرار نبود روي اتفاق مشخصي انگشت نگذاريم.
به هر حال بايد در سريالسازي به واقعيت جامعه هم نزديك شد.
قطعا اگر شرايط بر اساس جامعه خود ما باشد، باورپذيرتر است. با اين حال كار روي موضوعات جاسوسي و امنيتي هوشمندي ميخواهد و بايد زياد تمرين، آزمون و خطا كنيم تا كمكم به نقطه مطمئني برسيم.