• ۱۴۰۳ يکشنبه ۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4401 -
  • ۱۳۹۸ يکشنبه ۹ تير

گفت‌وگو با مهدي رحماني، كارگردان فيلم «كارت پرواز»

قصه آدم‌هاي شريفي كه هرويين قورت مي‌دهند

تينا جلالي

 

 

فيلم «كارت پرواز» به كارگرداني مهدي رحماني كه اين روزها اكران است، از اين حيث قابل‌توجه و بااهميت جلوه مي‌كند كه به لحاظ موضوعي يكي از مهم‌ترين ناهنجاري‌هاي موجود در كشورمان را به تصوير مي‌كشد. دخترها و پسرهاي جواني كه در فاصله زماني كوتاه و براي رسيدن به پول زياد، وارد گروه‌هاي ترانزيت مواد مخدر مي‌شوند، حال‌آنكه اين كار را با بلعيدن مواد مخدر انجام مي‌دهند. فيلم كارت پرواز به برشي از اين وقايع مي‌پردازد. به همين بهانه با مهدي رحماني، كارگردان اين اثر گفت‌وگو كرديم كه مي‌خوانيد.

 

با توجه به اينكه ترانزيت يا جابه‌جايي مواد مخدر و حتي مصرف آن توسط جوانان يكي از مهم‌ترين ناهنجاري‌هاي هر كشوري به‌ حساب مي‌آيد و از آنجايي‌كه داستان فيلم شما به اين مقوله مي‌پردازد در ابتداي صحبت‌مان از اين معضل صحبت كنيم.

مايلم در ابتداي بحث با آمار و ارقام در مورد گسترش اين پديده شوم در جوامع امروزي و مشكلات و معضلاتي كه به تبع آن به وجود مي‌آيد، صحبت كنم.

اتفاقا آماري كه در پايان فيلم‌تان ارايه مي‌دهيد مبني بر اينكه بالغ ‌بر هزار نفر به خاطر اين موضوع جان‌شان را از دست داده‌اند، بسيار هولناك است.

بله. طبق گزارش جهاني كه در سال 2017 اعلام شد تقريبا بيست و نه و نيم ميليون نفر يا شش درصد بزرگسالان در جهان از اختلالات ناشي از استفاده مواد مخدر رنج مي‌بردند كه در سال 2015 اين تعداد دويست‌و پنجاه ميليون نفر بودند؛ آن‌هم از نوع مواد مخدري كه هفتاد درصد از اثرات منفي سلامت روان انسان‌ها ناشي از آن است. در اين ميان مصرف مواد آمفتامين يا روان‌گردان اكثريت بازار را در برمي‌گيرد. تمام راه‌هايي كه امروزه براي جابه‌جايي مواد مخدر وجود دارد بسيار به‌روز شده است. امروزه گروه‌هاي تروريستي، در جابه‌جايي مواد مخدر نقش مهمي دارند. پرداخت پول‌هاي مواد از طريق بيت كويين صورت مي‌گيرد. امروز سيستم‌هاي شبكه‌هاي قاچاق تغييرات گسترده پيداكرده و ديگر به سياق گذشته نيست و به شيوه سنتي اداره نمي‌شود. در پي افزايش بازار كوكايين و آمفتامين سهم كشورهايي مثل ايران در ترانزيت مواد مخدر سي درصد است. تصور كنيد سهم سي‌درصدي جابه‌جايي مواد در سطح جهان براي ايران سهم زيادي است. هولناك آنجاست كه بفهميم سهم 30‌درصدي يعني تعداد نفرات بسيار زيادي در جابه‌جايي مواد مخدر در كشورمان نقش دارند. از آنجايي‌كه روش‌هاي سنتي در حمل مواد جوابگو نيست چون مرزها محكم‌تر شده است و تكنولوژي رشد كرده و جست‌وجو و كشف مواد بسيار راحت‌تر شده است، از شيوه بلعيدن بهره مي‌برند. نكته دردناك‌تر ماجرا اينجاست كه در اين پروسه حمل و جابه‌جايي از طريق بلعيدن اگر مواد درون بدن انسان نشتي پيدا كند و اين افراد در پي اين حادثه فوت كنند، آمار دقيقي از اين افراد فوتي در دست نيست، چون تعدادي از اين افراد در كشور مبدا و بعضي در مقصد جان خود را از دست مي‌دهند. به همين جهت موضوع بسيار فراگير و خطرناك و در عين‌حال جدي است.

حالا وقتي اين موضوع دراماتيزه مي‌شود، براي مخاطب جذابيت بالايي پيدا مي‌كند.

دقيقا. به لحاظ سينمايي اين موضوع بار دراماتيك زيادي دارد و از دو منظر به آن مي‌توان توجه كرد؛ اول اينكه به تعداد آدم‌ها و دلايل و انگيزه‌هايي كه براي ورود به اين كار دارند و همين‌طور نگاهي كه به اين قضيه دارند مي‌توان داستان براي مخاطب تعريف كرد. رويكرد ديگر ژانر است. به تعبير دقيق‌تر قصه اين آدم‌ها در ژانرهاي مختلف قدرت روايت دارد؛ از تريلر و حادثه‌اي گرفته تا گونه‌هاي ديگر. يا قصه را مي‌توان در بستر ژورناليستي براي مخاطب تعريف كرد. يعني قصه را در فضاي جامعه مورد آسيب‌شناسي خانواده، دوستان و محيط اجتماعي و تاثيرات آن بر فرد را به شيوه ژورناليستي تعريف كرد. آن روايتي كه من براي داستانم انتخاب كردم همان‌طور كه مي‌دانيد قصه را در فضاي پرسه‌زني دو شخصيت اصلي با حس دروني آنها روايت و از برونگرايي و التهابات بيروني پرهيز كردم.

با توجه به اينكه نگارش فيلمنامه به‌صورت تيمي بوده، سوژه فيلم چگونه و توسط چه كسي انتخاب شد؟

انتخاب سوژه خودش قصه مفصلي دارد. پيش از «كارت پرواز» ما روي پروژه ديگري كار مي‌كرديم و قرار بود كم‌كم ساخت آن را آغاز كنيم كه با آن قصه دچار چالش شديم. در اين ميان امير عربي ايده داستان «كارت پرواز» را مطرح كرد. در تجربه شخصي كه او نسبت به اين موضوع داشت و به دليل اينكه «كارت پرواز» با فيلمنامه قبلي ما و براساس دو كاراكتر اصلي سنخيت داشت، به اين كار رسيديم. براي من جالب بود كه پيش‌تر خودم در فرودگاه با چنين كسي كه توسط پليس دستگير شده بود و بعد متوجه شدم «بادي پكر» كرده بود مواجه شده بودم. وقتي نگارش فيلمنامه شروع شد بابك ميرزاخاني به جمع ما اضافه شد و تيم نگارش فيلمنامه شكل گرفت و تحقيق و بررسي اين موضوع از ابعاد مختلف شروع شد. پيدا كردن آمارها و آدم‌هاي مختلفي كه با اين موضوع درگير بودند تحقيق‌هاي ميداني و صحبت با سازمان‌ها كه در مورد اين اشخاص آگاهي داشتند و...

به عنوان كارگردان ناظر بر روند نگارش فيلمنامه بوديد؟

من از آن دسته فيلمسازاني هستم كه اساسا وقتي فيلمي را شروع مي‌كنم بايد همه نكات و تمام جزييات را به‌صورت عيني در ذهنم ببينم. يعني من فيلمنامه را قبل از ساخت يك‌بار به شكل تصويري در ذهنم مرور مي‌كنم. به همين جهت فيلمنامه ابتدا بايد مطابق با نظر من باشد. چرا؟ چون ذهنيت جهان‌بيني و فكر من قرار است در فيلم لحاظ شود و از زاويه نگاهي كه من به موضوع فكر مي‌كنم همان شكل در فيلم تصوير شود، به همين دليل جريان را به سمت فكرم هدايت مي‌كنم. وقتي تصميم به پردازش ايده گرفتيم، ذهنيتم را با دوستان در جريان گذاشتم. فضاي پرسه‌زني با يك حس آرام و با طمانينه كه در طول فيلم جريان دارد اما با التهاب دروني به كاراكترها نزديك شديم. كار همواره به‌صورت گروهي انجام مي‌شد نه از اين ‌جهت كه اگر يك نفر نويسنده فيلمنامه بود توانايي نگارشش كم مي‌شد، خير؛ ما جهاني خلق مي‌كرديم كه سعي كرديم در اين مسير به‌ جاي يك تفكر، از سه تفكر و ديدگاه خيلي متفاوت به اين قضيه نگاه كنيم. نگارش فيلمنامه به‌صورت گروهي بهترين و موثرترين شيوه نگارش فيلمنامه است، به شرطي كه گروه به جمع‌بندي نهايي برسند.

يكي از نكاتي كه به‌شدت در فيلم «كارت پرواز» مشهود است اين است كه از هر هيجاني پرهيز دارد. چرا؟

در واقع از قصه‌گويي اضافه فاصله گرفتيم چون قصه اصلي به‌اندازه كافي ملتهب است و بار التهاب را درون خود دارد و ما بر بستري سوار بوديم كه براي مخاطب انگيزه است كه تا پايان سرنوشت كاراكترها را دنبال كند به همين جهت از اضافه‌گويي دوري كرديم. نكته ديگر اين است كه كاراكترهاي داستان ما آدم‌هاي معمولي هستند و ما به‌عمد اين كار را كرديم چون معمولا در حمل مواد مخدر روشي وجود دارد كه آدم‌هاي معمولي جامعه درگير اين كار مي‌شوند، چون اين آدم‌ها به دليل اضطرار مالي دست به اين كار مي‌زنند. چون در زمان كوتاه حداقل يك هفته مبلغ قابل توجهي دست آنها را مي‌گيرد كه از نظر ما اين كار ارزش ريسك جان را ندارد. ولي اضطرار مالي و ناآگاهي از خطرات باعث مي‌شود مردم به اين كار روي مي‌آورند. به‌واسطه تحقيقاتي كه داشتم دريافتم اين آدم‌ها آدم‌هاي شريفي هستند كه دست به اين كار پرخطر مي‌زنند. اكثر اين دختران حاضر هستند اين كار را انجام دهند چون اين كار از نظرشان به تن‌فروشي و دزدي شرف دارد و ريسك اين كار كه در قبالش ممكن است جان‌شان را از دست بدهند مي‌پذيرند و دست به اين كار مي‌زنند. از نظر آنها اين كار سلامت و شرافت دارد و پاك تلقي مي‌شود.

چه بخواهيم، چه نخواهيم، روايت چنين رخدادهايي در جامعه با قيچي سانسور مواجه مي‌شود. در اين فيلم هم شما با اين مشكل مواجه بوديد؟

در مورد كارها و مضاميني كه با درصدي از التهاب و عبور از خط قرمز همراه است خواه‌ناخواه سانسور وجود دارد. گاه به‌صورت خودسانسوري به سراغ ماي نويسنده و كارگردان مي‌آيد و گاه در مرحله بازبيني فيلم يا بررسي فيلمنامه و دريافت پروانه ساخت و نمايش با آن مواجه مي‌شويم. مشخصا در اين فيلم فارغ از اينكه همه ما درون‌مان يك سانسورچي داريم تلاش كرديم موضوعي را كه مي‌خواهيم روايت كنيم در مرحله نگارش فيلمنامه چشم روي سانسور احتمالي ببنديم و در مرحله ساخت فيلم هم تلاشم را كردم همان‌طور كه به فيلمنامه‌ام ايمان ‌دارم فيلمم را بسازم.

يكي از ويژگي‌هاي كارت پرواز اين است كه در همان ابتداي داستان سراغ اصل موضوع مي‌رود. برعكس بعضي فيلم‌ها كه موتورشان دير حركت مي‌كند.

بله. براي اينكه در اين فيلم اصل موضوع كه همان بلعيدن مواد است براي ما مهم است. البته در حد يكي دو سكانس اوليه به شناخت كاراكترها مي‌رسيم ولي بدون فوت وقت سر اصل موضوع مي‌رويم و بعد در طول مسير به شناخت بيشتر كاراكترها مي‌رسيم. درواقع بيننده بر اساس پتكي كه در ابتداي فيلم به سرش كوبيده مي‌شود تا انتها با شخصيت‌ها همراه مي‌شود. سعي ما اين بوده در اين فيلم از پرگويي پرهيز كنيم و درست و بجا حرف بزنيم و سوار بر موج احساسي كردن بيننده نشويم؛ به تعبيري به‌جاي اينكه مخاطب عميق با كاراكترها درگير شود او را وسط ماجرا و بين اتفاقات ندا و منصور گذاشتيم. از شب تا صبح مخاطب با آنها و داستان هم‌سفر و همراه مي‌شود و از آنها جدا نمي‌شود. وقتي مخاطب از سينما بيرون مي‌آيد به آنها و سفري كه با آنها داشته فكر مي‌كند. با استرس و ترس آنها همراه مي‌شود و غم و سنگيني و تنهايي كاراكترها با آنها همراه است.

وقتي در سالن با مخاطبان فيلم را تماشا كردم متوجه شدم مخاطب وقتي با صحنه بلعيدن مواد روبه‌رو مي‌شود احساس ترس مي‌كند. به لحاظ حسي اين صحنه براي شما و بازيگران چگونه اتفاق افتاد؟

اين را از چند مخاطب هم شنيدم. بگذاريد براي شما به‌صورت دقيق توضيح دهم كه در طول ساخت فيلم ما سر صحنه چيزي به اسم فيلمنامه در اختيار بازيگران قرار نداديم. فقط آنها از جزييات ماجرا همين‌قدر مي‌دانستند كه داستان شب تا صبح دو نفري است كه درگير ماجراي بلعيدن مواد مخدر مي‌شوند. آنها هيچ‌چيزي از قصه و فيلمنامه و اينكه چه چيزي در انتظار كاراكترها است، نمي‌دانستند. همين بدون هيچ زمينه‌اي براي‌شان جذاب بود. اضطراب داشتند كه قرار است سرنوشت آنها چه شود و چون من براساس فيلمنامه و سكانس به سكانس جلومي‌رفتم به‌مرور با بچه‌ها سر صحنه حرف مي‌زدم و آنها را نسبت به كاري كه بايد بكنند آگاه مي‌كردم. در مورد ديالوگ‌ها، اتمسفر و فضا با آنها حرف مي‌زدم و آنچه را در ذهن داشتم به آنها مي‌گفتم و به آنچه مي‌خواستم مي‌رسيدم. كار سهلي نيست و به‌سختي به اين نقطه رسيديم. ولي براي اين صحنه هولناك مسلم بود كه طوري بايد طراحي مي‌شد كه بيننده از آن به‌سادگي عبور نكند.

روي اين صحنه با مكث پيش رفتيد. انگار بازيگران به‌صورت واقعي اين كار را انجام مي‌دهند.

همين‌طور است. بازيگران بسته‌هاي حاوي شير خشك را مي‌بلعيدند و ما بدون هيچ قطعي اين پلان‌ها را گرفتيم. صدا و طراحي صحنه و نوع اجرا كه براي قاب‌بندي در نظر گرفتيم كاملا عامدانه صورت گرفته بود كه همه‌چيز واقعي به نظر برسد. وقتي ندا با آن سختي بسته‌ها را قورت مي‌دهد انگار واقعا اين كار را انجام مي‌دهد. ازآنجايي‌كه هم نداي فيلم و هم نداي واقعي دفعه اول‌شان بود كه اين كار را انجام مي‌دادند اين همذات‌پنداري براي مخاطب به وجود مي‌آيد. اين‌طور بگويم كه كار به‌شدت سخت و دردناك و ترسناكي بود و بازيگر مجبور بود جلوي دوربين و آدم‌هاي پشت‌صحنه اين كار را انجام دهد. از قبل تمرين هم نداشتيم. آمبولانس در صحنه حاضر بود كه اگر بچه‌ها ترسيدند و حال كسي بد شد كمك كند. فرداي آن روز ندا و منصور هم از حجم استرسي كه به آنها وارد شد و هم به خاطر بسته‌هايي كه قورت داده بودند حال‌شان بد شد و ما آنها را به بيمارستان برديم. در بيمارستان توضيح داديم كه اين بسته‌ها را خورده‌اند. پزشك بيمارستان وقتي عكس‌ها را ديد، به ما شك كرد. انگار بازيگران واقعا بادي پكر
Body packer (مسموميت ناشي از بلعيدن مواد افيوني) كرده‌اند و حتي مي‌خواستند ما را به پليس معرفي كنند. در آخر با نشان دادن كارت فيلمسازي از دست‌شان خلاص شديم. همين مساله خودش مقدمه‌اي بود كه بازيگران فيلم شرايط كاراكترها را خوب درك كنند.

يك نقدي به فيلم وارد است؛ اينكه شخصيت‌ها خيلي پاستوريزه هستند و روي آوردن به چنين خلافي با روحيه آنها نمي‌خواند.

من اين را انتقاد نمي‌بينم و موفقيت فيلمم مي‌دانم. براي اينكه تصوير ما از كساني كه كار خلاف انجام مي‌دهند به‌گونه‌اي است كه انگار بايد شخصيت موردنظر خلافكار به نظر برسد انگار فقط آدم‌هاي خلافكار هستند كه بايد جرم‌هاي اينچنيني انجام دهند. درحالي كه ظاهر افراد نبايد ملاك قرار بگيرد. اتفاقا اين باند از آدم‌هايي براي همكاري استفاده مي‌كند كه پاستوريزه باشند چون در غير اين صورت در فرودگاه جلوي‌شان را مي‌گيرند و دستگيرشان مي‌كنند. يعني استفاده از از زن‌ها و بچه‌ها و پسرها و دخترهايي كه شمايل پاستوريزه دارند كاملا مناسب است چون اصلا كسي به آنها شكي نمي‌كند. هدف اصلي استفاده از اين آدم‌ها است. آن حجم ترس و گريه‌اي كه در كاراكترها مي‌بينيم كاملا مشخص مي‌كند كه با چه آدمي غيرحرفه‌اي طرف هستيم. آنها در حالي كه واهمه دارند اجبارا به سوي اين كار مي‌روند. همين نكته باعث مي‌شود كه بيننده به شكل قاچاقچي به اين شخصيت‌ها نگاه نكند.

اين فيلم در حالي از اكران و جشنواره دور ماند كه طرح اين موضوع همان زمان حالت پيشگيري هم مي‌توانست داشته باشد.

راستش را بخواهيد بخشي از ماجرا را متوجه شديم و بخشي را نه. به يك‌باره فيلم را كنار گذاشتند. انگار مضمون و تلخي زياد براي‌شان مساله بود. در سال‌هاي گذشته نكته‌اي كه درباره جشنواره ثابت شده اين است كه معمولا فيلم‌هايي با دردسركمتر نمايش داده مي‌شود و مسوولان حاضرند فيلم‌هاي با ارزش و با استاندارد را كنار بگذارند. فيلم‌هاي ارگاني حضورشان در اين رويداد پررنگ شده است و شاهديم كه در سال‌هاي اخير حضور فيلم‌هاي مستقل دغدغه‌مند كمتر شده، انگار مسوولان با اتخاذ اين روش نمي‌خواهند مورد قضاوت نهادها قرار بگيرند و فيلم‌هاي بي‌اثر و كم‌اثر را در جشنواره نمايش مي‌دهند تا از حاشيه امني برخوردار باشند. آنها نمي‌دانند در واقع با انزواي سينماي مستقل فيلمسازان اين حوزه را به سمت ضعيف‌سازي سوق مي‌دهند. جشنواره به مهماني بزرگي تبديل شده است. مثل جشنواره كودك كه در سال‌هاي اخير با رديف بودجه خاص برگزار مي‌شود، با يك تعداد فيلم كه خود جشنواره سفارش توليد اين فيلم‌ها را مي‌دهد كه نه فرصت اكران خوبي به آنها تعلق مي‌گيرد و نه كاركرد ديگري دارند. جشنواره فجر همين حالت را دارد. در جوامع مترقي قبل از شيوع معضلات به مردم آگاهي مي‌دهند و در نطفه سعي مي‌كنند مشكل را خفه كنند اما در جامعه ما هميشه تلاش مي‌كنند مشكلات را پنهان كنند و طرح اين معضلات براي‌شان خط قرمز است.


انگار مضمون و تلخي زياد براي‌شان مساله بود. در سال‌هاي گذشته نكته‌اي كه درباره جشنواره ثابت شده اين است كه معمولا فيلم‌هايي با دردسركمتر نمايش داده مي‌شود و مسوولان حاضرند فيلم‌هاي با ارزش و با استاندارد را كنار بگذارند. فيلم‌هاي ارگاني حضورشان در اين رويداد پررنگ شده است و شاهديم كه در سال‌هاي اخير حضور فيلم‌هاي مستقل دغدغه‌مند كمتر شده، انگار مسوولان با اتخاذ اين روش نمي‌خواهند مورد قضاوت نهادها قرار بگيرند و فيلم‌هاي بي‌اثر و كم‌اثر را در جشنواره نمايش مي‌دهند تا از حاشيه امني برخوردار باشند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون