• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4406 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۱۵ تير

تيك‌تاك ساعت بي‌رحم

مرتضي ميرحسيني

مرگ ويليام فالكنر: فالكنر در نيوآلباني در شمال ايالت مي‌سي‌سي‌پي امريكا متولد شد. گويا بعد از پايان دبيرستان ديگر تحصيلات رسمي را دنبال نكرد و فقط بعدها مدتي كوتاه حدود يك سال در آكسفورد درس خواند. نخستين اثري كه از او منتشر شد، مجموعه‌اي از شعرهايش بود اما تا مدت‌ها براي داستان‌هايي كه مي‌نوشت، ناشري پيدا نمي‌كرد. سرانجام يكي از رمان‌هاي او با عنوان سارتوريس در نيويورك منتشر شد و شهرت نصفه‌نيمه‌اي براي او به همراه آورد. سارتوريس داستان انسان‌هاي شكست‌ خورده‌اي است كه در روايت‌هاي غرورآميز گذشته، سير مي‌كنند و حسرت روزگاري را مي‌خوردند كه اكنون ديگر جز در يادها و خاطره‌ها وجود ندارد. فالكنر به جز اين رمان، داستان‌هاي كوتاه و بلند زيادي نوشت كه خشم و هياهو، ناخوانده در غبار، و حراميان برخي از مهم‌ترين آنها محسوب مي‌شوند. اگر اشتباه نكنم تقريبا همه داستان‌هايي كه او نوشته است به فارسي هم ترجمه شده‌اند و در بازار كتاب كشور ما موجودند. ويليام فالكنر بدون شك نويسنده بزرگ و اثرگذاري بود و دشواري درك و ارتباط با برخي رمان‌هايي كه او نوشت هم اين بزرگي را مخدوش و كم‌اعتبار نمي‌كند. سال 1949 برنده جايزه نوبل ادبي شد، اما برخي مي‌گويند كه دليل اين انتخاب بيش از آنكه به ادبيات ارتباط داشته باشد به موضع‌گيري‌هاي او ضد تبعيض نژادي در امريكا برمي‌گشت. فالكنر پيش و البته پس از آن جايزه از برابري حقوق و مسووليت‌هاي سياهپوستان و سفيدپوستان در كشورش دفاع مي‌كرد و منتقد جدي بي‌عدالتي تنيده شده در فرهنگ و سنت ايالات متحده بود. او يك امريكايي تمام‌عيار بود و چنانكه از آثار و نوشته‌ها و گفته‌هايش برمي‌آيد صادقانه و عميقا كشورش را دوست داشت اما از زشتي‌ها و خطاهاي كوچك و بزرگ آن نيز چشم‌پوشي نمي‌كرد و «قلمش را براي بيان تاريك‌ترين زواياي زندگي مردم سرزمينش به كار مي‌گرفت

همچون بافت‌شناس زندگي به كشورش مي‌نگريست، آن را جسمي زنده مي‌انگاشت و براي آزمايش و تشخيص بيماري از آن تكه‌برداري مي‌كرد.» حتي كليساهاي جنوب ايالات متحده را به سستي و كم‌كاري در دفاع از حقوق مشروع و قانوني سياهپوستان متهم مي‌كرد و هميشه نكوهش‌گر نگاه كساني بود كه نابرابري ميان سياه و سفيد را امري عادي و اجتناب‌ناپذير مي‌ديدند.

سخنراني او هنگام دريافت جايزه نوبل خيلي‌ها حتي آنهايي كه كتابي از او نخوانده بودند، مجذوب و مسحور كرد. او آن روز آنجا از آينده بهتر و اميد به نسل‌هاي بعدي بشر سخن گفت و پايداري و كاميابي نهايي انسان را نويد داد. اما انصافا سايه بدبيني بر بيشتر كتاب‌هايي كه نوشته، سنگيني مي‌كند. به قول ويل دورانت، فالكنر «در تاريخ هيچ‌گونه معني و مقصودي نمي‌يافت. از زندگي همچون چيزي سخن مي‌گفت كه آدمي بايد بار آن را به دوش كشد بي‌آنكه بهره‌اي برگيرد. هر تيك تاك ساعت بي‌رحم، پاياني رنجبار را حكايت مي‌كند و به سوي آن پيش مي‌رود». فالكنر ششم جولاي 1962 از دنيا رفت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون