• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4406 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۱۵ تير

ما و شيفتگي به استانبول؟

نيوشا طبيبي

استانبول براي ايرانيان از چند قرن پيش شهري آشنا بوده، از مشروطه به اين سو و از آغاز فعاليت جنبش‌هاي آزاديخواهانه، اين شهر محل تجمع مبارزان و انتشار روزنامه‌هاي روشنگرانه ايراني بوده و لاجرم ايرانيان رفت و آمد بيشتري به آن داشته‌اند. دولت عثماني نه از سر آزاديخواهي بلكه از سر رقابت تاريخي با حكومت ايران درهاي خود را روي مخالفان مي‌گشوده. در سال‌هاي جنگ تحميلي، استانبول توقفگاه سربازهاي فراري از خدمت بود. آنها به صورت غيرقانوني از مرز عبور مي‌كردند و خود را به اين شهر مي‌رساندند تا بتوانند به اروپا يا امريكا مهاجرت كنند. به هر روي هيچ‌گاه اين شهر براي ايرانيان مقصد دايمي نبود، استانبول تنها منزلي موقت براي مهاجران بود تا كارشان راه بيفتد و تكليف‌شان معلوم شود. پيش از اينها رفتن به استانبول، چيزي مانند سفر به دوبي و باكو بود و نزد اهل فرهنگ اعتباري نداشت. اگر نويسنده‌اي، اهل انديشه‌اي به آن خطه سفر مي‌كرد، خبرش را در بوق و كرنا به گوش خلايق نمي‌كرد! نمي‌دانم تاثير ترجمه كتاب‌هاي «اورهان پاموك» به خصوص رمان «استانبول» بوديا چيز ديگر كه ناگهان اين شهر چنين جلوه‌اي نزد نويسنده و هنرمند و اهل انديشه پيدا كرد؟ در اينكه ترك‌ها به خوبي و استادي آموخته‌اند، عادي‌ترين و پيش پا افتاده‌ترين پديده‌ها را به جاذبه گردشگري تبديل كنند شكي نيست، اما اين شيفتگي اهل خرد - يا آنهايي كه حداقل به ظاهر خود را در زمره اهل انديشه و فرهنگ عنوان مي‌كنند - به اين شهر چه دليلي دارد؟ شبكه‌هاي مجازي اعم از توييتر و اينستاگرام بعضي از رفقا، در هنگام سفر و اقامت‌شان در اين شهر خواندني است: «شهر من استانبول…»، «من خود را در اين شهر پيدا كردم، دوباره عاشقي كردم، اينجا گم شده‌هايم را به من بازپس داد…»، «بايد در كوچه‌هايش گم شد، زندگي را در كافه‌هايش دود كرد و به هوا فرستاد… ذوق نوشتن در اينجا امانم نمي‌دهد» و از اين قبيل تعريف و تمجيدهاي مبالغه‌آميز. استانبول شهري زيباست، موقعيت منحصر‌به‌فرد اين شهر در كنار بسفر، تاريخ بلند و پرفراز و نشيبش و هويت چندفرهنگي‌اش همه از جاذبه‌ها و ديدني‌ها و لمس كردني‌هاي اين شهر هستند، اما اقبال فراوان و افسارگسيخته نويسندگان و اهل فكر به آنجا، البته پديده نوظهور و اغراق‌آميزي است. ترك‌ها آموخته‌اند كه براي هر چيزي داستاني بسازند و اين قصه‌ها هستند كه گردشگران را به بازديد استانبول مي‌كشانند و جايگاه پنجمين مقصد گردشگري جهان را براي‌شان به ارمغان مي‌آورند. در واقع آنها كمترين پديده‌ها را دستمايه قصه‌هايي مي‌كنند و در لفافه‌اي شرقي و عثماني و تاريخي مي‌پيچند و به دست خلق‌الله مي‌دهند و از اين راه اقتصادشان را مي‌چرخانند، كاري كه ما به ‌شدت از آن غافل بوده‌ايم. شهرداري و گروه‌هاي داوطلب در استانبول از سال‌ها پيش روي موضوع حيوانات شهري كار كرده‌اند و اكنون اين حيوانات جزيي از ديدني‌هاي شهر شده‌اند. شهرداري براي آنها غذا و خانه مهيا مي‌كند. اگر چه در جاي‌جاي اين شهر مردم گرسنه محتاج نيز ديده مي‌شوند كه چشم بر لقمه ناني دارند اما همين ظاهرسازي در نظر جماعتي خوش نشسته و استانبول را شهري مهربان معرفي مي‌كنند. از وصف تقلب و دروغگويي و كف‌زني و دستبردهايي كه جماعت كاسب و راننده تاكسي در اين شهر بر سر گردشگران روا مي‌دارند، مي‌گذرم كه در اين اندك نمي‌گنجد. همين را بگويم كه شيوه‌هاي كلاهبرداري بعضي از اين جماعت از مخيله ايرانيان نيز نمي‌گذرد! كار فروش ملك به ايرانيان در اين شهر و كشور هم رونق گرفته و البته كه نادرستي و تقلب در اين عرصه هم به اوج رسيده و هر روز قربانياني مي‌گيرد.تهران هزاربار بيش از استانبول ظرفيت داستانسرايي و بازآفريني فضاهاي تاريخي و عرضه محصولات و خدمات مرتبط و جذب گردشگران را دارد. اما ما تقريبا هيچ كاري براي تحقق چشم‌انداز ۱۴۰۰ در بخش گردشگري انجام نداده‌ايم. بيشتر وقت مديران اجرايي گردشگري كشور به برگزاري جلسات و برپايي سمينارها و سفرهاي خارجي مي‌گذرد كه خروجي‌اش فقط مشتي اصطلاحات تازه و چند جمله‌اي است كه مديران از كارشناسان مي‌آموزند تا در جلسات بعدي همان‌ها را تكرار كنند. كار كردن روي گردشگري نه تنها چرخ‌هاي اقتصاد ما را به خوبي خواهد گرداند، بلكه سبب آشنايي بيشتر مردم جهان با فرهنگ بي‌مانند و حقانيت ملت ما خواهد شد. اما با اين شيوه مديريت و با اين مديران اميدي به بهبود وضعيت گردشگري نيست. استانبول در جهان و بين گردشگران و البته بين ايرانيان به غذاهايش و اماكن تاريخي و كافه‌هاي دنج و گذرهاي زيبايش اشتهار پيدا كرده، در حالي كه خوراك‌هايش نه از حيث تنوع و نه از نظر كيفيت و طعم و مزه با غذاهاي ايراني قابل مقايسه نيستند. معماري و بناهاي تاريخي اين شهر اگرچه ديدني هستند اما با زيبايي و ظرافتي كه فقط در بنايي مانند بقعه شيخ صفي‌اردبيل به كار رفته، فرسنگ‌ها فاصله دارند. (راستي چند نفر از ما بقعه شكوهمند و بي‌مانند شيخ صفي اردبيل را ديده‌ايم؟) گذرهايش هيچ به پاي يزد زيباي بي‌همتا نمي‌رسند. البته كه آنها روي داشته‌هاي‌شان كار كرده‌اند و ما اين ثروت و ميراث گرانقدر را وا نهاده‌ايم و به هيچ گرفته‌ايم و به مبتذل‌ترين شيوه آن را اداره مي‌كنيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون