• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4412 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۲۲ تير

هنرمند بايد با خودش جنگ كند

در موسيقي استاد حسين عليزاده و رفيق صميمي‌اش دكتر داريوش طلايي هر دو يك ساز مي‌زنند، اما عين هم نيستند. من وقتي فيلمي درباره دكتر ژاله آموزگار، استاد برجسته فرهنگ و زبان‌هاي باستاني بسازم، رويكردم متفاوت است با زماني كه مي‌خواهم مستندي درباره دكتر علي رواقي شاهنامه پژوه و استاد برجسته ادبيات فارسي بسازم يا زماني كه سراغ دكتر كريم مجتهدي كانت شناس بزرگ مي‌روم. در وهله اول رشته‌هاي تخصصي اين اساتيد با يكديگر فرق مي‌كند. پيشينه اساتيد و شخصيت و احساسات و عواطف اين بزرگان نيز با يكديگر فرق مي‌كند. بنابراين هم از نظر تفكر و هم از نظر شخصيت با يكديگر متفاوت هستند. مثلا وقتي مي‌خواستم راجع به خانم آموزگار فيلم بسازم، در وهله اول گفت من تا حالا جلوي دوربين كسي نرفته‌ام و بعد از اين نيز نخواهم رفت. بارها با ايشان رفت و آمد كردم و نشست و برخاست كردم. در نهايت موفق شدم و فيلمي درباره ايشان ساختم. انتهاي فيلم مي‌گويند من به دام افتادم، اما خيلي شيرين به دام افتادم، چون شما خود آموزگار را ساختي. علت اين بود كه من از ايشان نخواستم كه مثلا در آشپزخانه چاي دم كند تا فيلمبرداري كنم. من شخصيت و انديشه‌هاي او را تحليل و موشكافي كرده بودم. در مقابل براي ساخت فيلم درباره خانم روح‌انگيز كراچي، شاعر و محقق- كسي كه شعر فروغ فرخزاد و پروين اعتصامي را تحليل كرده- رويكرد ديگري انتخاب كردم. بنابراين در هر يك از آثاري كه راجع به انديشمندان و اهل فرهنگ ساخته‌ام، رويكرد متفاوتي اتخاذ كرده‌ام. قطعا فيلمي راجع به هوشنگ ابتهاج با فيلمي درباره محمدرضا شفيعي‌كدكني متفاوت است، در حالي كه هر دو شاعر هستند و از قضا با هم دوست صميمي. من اولا درباره اين شخصيت‌ها پژوهش مي‌كنم و بعد آثارشان را با دقت مي‌خوانم، ضمن آنكه با اكثرشان روابط حضوري دارم. من با اين افراد زندگي كرده‌ام. استاد اكبر ثبوت از من مي‌پرسيد تو چطور اين مطالب را راجع به من مي‌داني، يا دكتر ديناني مي‌گفت تو از كجا مدرسه نيماورد من را پيدا كردي؟ ما در اين مجموعه پژوهشگر خوبي چون خانم كلانتري داشتيم كه به من ياري دادند. اما غير از اين
31 سال است كه با دكتر ديناني معاشرت كرده‌ام، با خانم پري صابري از سال 1354 دوست بوده‌ام، با آيدين آغداشلو زندگي كرده‌ام. در اين زندگي توانسته‌ام پلان‌هايي پيدا كنم كه هر كسي آن را نديده است.

معيار انتخاب اين چهره‌ها چه بوده است؟

متاسفانه نسل كنوني جامعه ما، نه فقط مردم كوچه و خيابان، بلكه دانشگاهيان و دانشجويان، بزرگان فكر و انديشه را نمي‌شناسند. من در ساخت مجموعه 26 قسمتي «حيات عقل يا مردان خدا از ميرزاي قمي تا مرحوم عصار» به تهيه‌كنندگي آقاي حسيني به دانشكده الهيات دانشگاه تهران رفتم. آنجا مرحوم استاد سيدمحمدكاظم عصار، فيلسوف و فقيه شيعي معاصر اتاقي داشته كه هنوز هم هست. از يكي از دانشجويان فوق‌ليسانس الهيات در اين دانشكده پرسيدم كه عصار را مي‌شناسي؟ گفت بله، صداي خيلي خوبي دارد! دكتر احمد فرامرز قراملكي نيز حضور داشت. به اين دانشجو گفتم اگر مي‌توانستم ديه‌ات را پرداخت كنم، تو را از اين پنجره به بيرون پرتاب مي‌كردم! يعني دانشجوي فوق ليسانس دانشكده الهيات دانشگاه تهران عصار را نمي‌شناخت، لوكيشن ما درست جايي بود كه انتهايش اتاق عصار بود. مرحوم دكتر محسن جهانگيري، استاد برجسته فلسفه دانشگاه تهران وقتي از در دانشكده ادبيات وارد محوطه دانشگاه مي‌شد، ديگر كسي او را
نمي‌شناخت. من در ساخت اين مجموعه‌ها كوشيدم به زندگي و آثار افرادي بپردازم كه ديگر جايگزيني نخواهند داشت. همچنان كه ديگر جاي زرين‌كوب و زرياب خويي نيامد و نخواهد آمد. سپس سراغ شناسنامه‌هايي رفتم كه هر كدام در بخشي كه خودشان فعال بودند، پايه و جايگاهي برجسته داشتند. خانم دكتر اتحاديه، استاد برجسته تاريخ معاصر ايران وقتي از در دفتر نشر تاريخ ايران در ميدان فلسطين بيرون بيايد، كسي او را نمي‌شناسد، در حالي كه وقتي فلان بازيگر درجه چهار وقتي در خيابان قدم مي‌زند، جوان‌ها برايش جيغ مي‌كشند، اين فاجعه فرهنگي يك جامعه است. ما در اين مجموعه تلاش كرديم اين چهره‌هاي ماندگار را از گمنامي در آوريم و البته معاونت سيما نيز در اين زمينه بسيار همكاري و ما را تشويق كرد. خوشبختانه اين برنامه‌ها صرفا به پخش در شبكه چهار اختصاص نيافت و در شبكه‌هاي ديگر مثل شبكه اول هم پخش شد. در نتيجه مجموعه «حكايت دل» هم از شبكه يك كه كل جامعه را دربرمي‌گيرد و هم از شبكه 4 كه مخاطب خاص‌تري دارد، پخش مي‌شود. اما متاسفانه كتابخانه ملي ايران كه وامدار تمام اين چهره‌هاست، حاضر به همكاري نشد و رياست آن به ما گفت ساختن فيلم اين چهره‌ها به ما مربوط نيست و اولويت ما اين نيست! اين فاجعه دوم است.

آيا بازخوردي هم داشته‌ايد؟

بله، بسيار استقبال شده است و شنيده‌ام كه مي‌خواهند بقيه قسمت‌ها را هم بسازيم. البته تلويزيون مدتي از نگاه فرهنگي دور افتاده بود، خوشبختانه الان به اين نگاه فرهنگي برگشته است. به خصوص كه مردم دوست دارند چهره‌هاي فرهنگي خودشان را ببينند، جالب است كه زمان برنامه‌هاي ما 20 دقيقه و 30 دقيقه نيست، بلكه 60 دقيقه و 80 دقيقه است.

متاسفانه به دليل كژنظري‌ها و تنگ نظري‌ها در سال‌هاي اخير، صدا و سيما نتوانسته در ميان قشر فرهيخته جلب اعتماد كند و بسياري از اصحاب فكر و انديشه با اكراه جلوي دوربين تلويزيون مي‌روند. واكنش خود فرهيختگان و انديشمندان چطور است؟

به نكته ظريفي اشاره كرديد. اهل قلمي كه سراغ‌شان رفتم، من را مي‌شناختند و مي‌دانستند كه من و تهيه كننده زير بار هر حرفي نخواهيم رفت. آنها مي‌دانستند كه ما اهل مطالعه و تحقيق هستيم. پژوهشگر ما نيز با دقت مطالعه مي‌كرد. طوري كه خانم دكتر اتحاديه، خانم دكتر كراچي، خانم دكتر زرشناس، دكتر محقق داماد، استاد ثبوت و ... از اطلاعات ما درباره زندگي و آثارشان شگفت‌زده مي‌شدند. قبول دارم كه بسياري از نخبگان و اهل قلم ما نسبت به دوربين سيما جبهه مي‌گيرند و در اين زمينه حق هم دارند. اما فكر مي‌كنم كه تلويزيون هم به اين نكته رسيده است، به خصوص چند مدير خوب در تلويزيون به اين نواقص پي برده‌اند. روشي كه من براي ساخت اين مجموعه داشته‌ام و ارتباطات عاطفي كه با اين شخصيت‌ها داشتم، باعث شد اين اعتماد جلب شود و اين اتفاق مبارك افتاد. به همين دليل اين مجموعه در شبكه سراسري پخش شد. مدير شبكه يك كه براي ديدن فيلم دكتر ديناني به جشنواره سينما حقيقت آمده بود، بعد از تماشاي فيلم گفت كه اين مجموعه بايد در شبكه يك پخش شود و معاونت سيما نيز موافقت كرد، سپس شبكه چهار نيز در خواست كرد كه در شبكه آنها بازپخش شود. بنابراين شعور و فهم و سواد و نگاه و شناخت سازنده نسبت به كاراكتر روبروي دوربين بايد قوي و درست باشد و شخصيت او را بشناسد. براي مثال من مي‌دانستم كه خانم آموزگار از يك موسيقي آذري خاص خوشش مي‌آيد، اما اين نكته را از او پنهان كرده بودم. سر صحنه به همكارانم گفتم اين موسيقي را آماده كنيد، بعد به خانم آموزگار گفتم كه مي‌خواهم به افق نگاه كنيد و به اشخاصي كه دوست داريد، بينديشيد. بعد اين موسيقي را پخش كردم. خانم آموزگار شروع به خواندن با اين موسيقي كرد! همين موسيقي فيلم ما شد. بنابراين شناخت و اعتماد بايد توامان باشد.

آيا در پخش فيلم‌ها مشكلي نداشتيد؟

خوشبختانه تا اين لحظه كه صحبت مي‌كنيم خير. يعني هم مدير شبكه يك و مدير شبكه چهار و هم مسوول پخش هر دو شبكه بسيار همدلي كرده‌اند.

برنامه‌تان براي بعد از اين چيست؟ آيا قرار است اين مجموعه ادامه پيدا كند؟

قطعا اگر زنده باشم، ادامه پيدا مي‌كند. من سال 1380 وقتي از آلمان به ايران آمدم، در سال 1384 به مدير وقت شبكه چهار دكتر كرمي 15 چهره را به عنوان پرتره و بيوگرافي معرفي كردم، ساختار ديگري در نظر داشتم. اما وقتي مجموعه حيات عقل از ميرزاي قمي تا عصار را ساختم، نگاهم تغيير كرد. وقتي راجع به جلال‌الدين همايي فيلم ساختم، كاملا فرم عوض شد. وقتي اين 20 قسمت را ساختم، كلا فضاي ديگري پديد آمد. نمي‌دانم اين كار ادامه پيدا مي‌كند يا خير. اما زندگي من با اين آدم‌ها گره خورده است. قطعا در ادامه كار مي‌كوشم نگاهم را عوض كنم، جذابيت تصويري بيشتري ايجاد مي‌كنم در حالي كه جذابيت‌هاي فكري از دست نرود، تفكر و انديشه را حفظ مي‌كنم اما با همكارانم تلاش مي‌كنم زيبايي‌شناسي نوعي را با تفكر آنها ديزالو و مخلوط كنم تا بيننده بيشتر جذب شود. البته در كنار اينها دو كار ديگر هم مي‌كنم، نخست اينكه قصد ساخت دو كار داستاني دارم، يكي به مدت 9 دقيقه و ديگري 30 قسمت. كار 9 دقيقه‌اي حدود 2 سال ذهن من را مشغول كرده بود و خوشبختانه به سرانجام نزديك است. مطمئن هستم كه سروصدا مي‌كند، چون يك فيلم بدون ديالوگ است. البته ترجيح مي‌دهم درباره داستانش
توضيحي ندهم. همچنين دو موضوع است كه در جامعه ما ذهن من را به خود مشغول داشته است، نخست بچه‌هاي عقب مانده ذهني كه خانواده‌هاي‌شان آنها را در وردآورد و در ساير سراها پنهان مي‌كنند. تلاش مي‌كنم تهيه‌كننده‌اي بيابم و فيلمي درباره ايشان بسازم تا به جامعه نشان دهم كه اينها جزوي از جامعه هستند و نبايد آنها را از خودمان طرد كنيم. ديگري كتاب‌هايي است كه زير چاپ دارم و اميدوارم امسال به بازار نشر بيايند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون